►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ پاییز چه دارد؟ به راستی که پاییز چه دارد؟ که این همه دوست داشتنیست!؟ مگر غیر از این است که با آمدنش طبیعت را از سرسبزی می اندازد؟ مگر غیر از این است که هر روز به بهانه ای اشک میریزد و فریاد میکشد!؟ چه سیاستی دارد این پاییز که با همه ی این ها ماهرانه دلبری میکند و در کنج قلبمان جا خشک کرده و به جای پاسخ گویی به برگ هایی که بی خانمانشان کرده بی قیدانه آن ها را می رقصاند و نوای شادی برایشان سر می دهد به جای پاسخ گویی به ما که آسمان آبی و آفتابی مان را ابری و دلگیر کرده قدم های عاشقانه مان را با دلبر زیر نم نم بارانش و زیبایی رنگ رنگش را به رخ میکشد از رسم و قاعده اش نگویم که گاه مادرانه است و گاه ظالمانه عاشق که باشی ؛ عاشق ترت میکند دلتنگ که باشی ؛ دلنتگ تر آری! این است پاییز، پاییزی که سرانجام علم فیزیک پی خواهد برد که بارش بارانش جای خالی آدم ها را بزرگ تر ، و دل های بی قرار را بی قرار تر میکند پاییزی که خود دل باخته است و عاشقان را خوب درک میکند برای دل دارانش با تمام هنر و سلیقه همه جا را رنگ میکند و با اشک هایش پاک... تا زمینه ساز خاطره های آنان شود و با دل باختگانی چون خود همدردی میکند و با آن ها اشک می ریزد و فریاد میکشد آری! پاییز این است سیاست دارد :) ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ متن نوشته ای از : خودم :) خوشحال میشم نظر بدین :)
*♥♥♥♥*♥♥♥♥* هنگامی که عزاداری و سوگواری در ماه محرم الحرام بر در و دیوار شهر خودنمایی می کند نام امام حسین علیه السلام بر سر زبان ها است و سرنوشت پر غصه او همه جا نقل می گردد و نوحه تاسوعا و عاشورا و شهادت سید الشهدا بر دلها می نشیند به دلیل اهمیت ماه محرم و وقایع آن بر آن شدیم تا توضیحات لازم را در اختیار رهروان آن حضرت و عاشقان حقیقی اهل بیت بگذاریم عاشورا، دهمین روز از ماه محرم در گاهشماری هجری قمری، روز مقدس مسلمانان است شهرت این روز نزد شیعیان به دلیل وقایع عاشورای سال ۶۱هجری قمری است در این روز حسین بن علی علیه السلام و یاران وی در رویداد کربلا در جنگ با لشکر یزید شهید شدند و مسلمانان در آن ایام سوگواری میکنند در مناطق شیعه نشین مراسم عزاداری برگزار میشود در تقویم رسمی ایران، افغانستان، عراق، پاکستان و هند این روز تعطیل میباشد پس از شهادت امام حسنعلیه السلام در سال ۵۰ هجرى ، امام حسین علیه السلام عهده دار امر امامت شد. معاویه پس از بیست سال حکومت ظالمانه ، در سال ۶۰ هجرى مرد و بر خلاف قرارداد صلح با امام حسن علیه السلام ، یزید را که فردى فاسد و شراب خوار و مخالف با اسلام بود به جاى خود قرار داد او علناً مقدسات اسلامى را زیر پا مى گذاشت اینجا بود که امام حسین علیه السلام از همان آغاز کار با او به مخالفت برخاست یزید نامه اى به حاکم وقت مدینه نوشت و به او فرمان داد که از امام حسین علیه السلام براى یزید بیعت بگیرد و اگر امام حاضر نشد او را به قتل برساند امام که حاضر به بیعت کردن با یزید نبود با خانواده خود از مدینه به مکه رفتند در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامه هاى زیادى براى امام حسین علیه السلام نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. امام نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد ابتدا هزاران نفر از مردم کوفه با او همراه شدند. اما با ورود عبیداللّه بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود ، مردم کوفه فریب اقدامات او را خورده و پیمان شکنى کردند و مسلم را تنها گذاشتند ^^^^^*^^^^^ ^^^^^*^^^^^ عبیداللّه بن زیاد که با شهادت مسلم بر اوضاع کوفه تسلط پیدا کرده بود حر بن یزید ریاحى را براى زیر نظر گرفتن امام و همراهانش فرستاد و سپس عمر بن سعد را با سى هزار نفر به کربلا اعزام کرد عمر بن سعد دستور داد امام و یارانش را محاصره کنند و آب را بر روى آنان ببندند. یاران امام که از شجاع ترین افراد بودند روز عاشورا در حالى که بیش از ۷۲ تن نبودند یکى پس از دیگرى در دفاع از امام با عزت و آزادگى به شهادت رسیدند حر بن یزید ریاحى نیز که ستمگرى سپاه عمر سعد و حقانیت امام حسین علیه السلام را مشاهده کرد به سپاه امام پیوست و به شهادت رسید امام حسین علیه السلام روز دهم محرم سال ۶۱ هجرى ، در سن ۵۷ سالگى در کربلا به شهادت رسید مرقد ایشان و برادر فداکارش ابوالفضل العباس علیه السلام و فرزندان و یارانش در شهر کربلا در عراق قرار دارد تداوم حیات اسلام مرهون شهادت او است. حسین علیه السلام عشق و فداکاری و گذشت در راه خدا را عملاً معنی کرد و باید گفت اگر کار امام در روز عاشورا نبود، بسیاری از مفاهیم و لغات را نمی شد معنی کرد واقعه کربلا اگرچه از لحاظ زمانی کوتاه و تنها یک روز “ عاشورا ” از صبح تا عصر طول کشید اما لحظه لحظه آن درس شهامت ، ایثار و فداکارى بود. واقعه کربلا دانشگاهى است که از طفل شیرخوار تا پیرمرد محاسن سفیدش به بشریت درس آزادگى مى آموزد خون هاى مطهر امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش به اسلام حیات تازه بخشید و زمینه سرنگون شدن دودمان فاسد اموى را فراهم کرد و یاد آن تا ابد و برای همیشه زنده خواهد ماند چرا که زنده نگه داشتن محرم زنده نگه داشتن اسلام است سوگواری محرم عزاداریها و یادبودهایی است که به مناسبت کشته شدن و شهادت حسین بن علی علیه السلام و یارانش انجام میشود سوگواری مختص ماه محرم نمیشود و در دیگر روزهای سال نیز با توجه به فرهنگ و رسم هر منطقه انجام میشود سوگواری برای امام حسین علیه السلام و یارانش از روز نخست محرم آغاز میشود و در ظهر عاشورا به اوج میرسد در غروب و شامگاه عاشورا، این سوگواری تحت عنوان مراسم شام غریبان ادامه پیدا میکند روز ۱۲ محرم نیز مراسمی با نام “سوم امام حسین” انجام میشود این مراسم در روز ۱۶ محرم با نام “هفتم امام حسین” و ۲۰ صفر با نام “اربعین حسینی” ادامه پیدا میکند مراسم سوگواری سومین امام شیعیان از دیدگاه شیعه اهمیت بسیاری دارد و انجام آن عبادت است. علاوه بر شیعیان، این مراسم در میان غیرمسلمانان در ترینیداد و توباگو، جامائیکا، هند و ارمنیهای ایران برگزار میشود سوگواری محرم علاوه بر ابعاد مذهبی، ابعاد سیاسی و اجتماعی نیز دارد سوگواری برای کشته شدگان کربلا در همان روزهای پس این واقعه انجام شد. در اربعین هنگامیکه اسیران از شام بسوی مدینه درحرکت بودند راه خود را به سمت کربلا تغییر داده و زمانی که به آن سرزمین رسیدند با جابر ابن عبدالله انصاری صحابی پیامبر و تعدادی از بنی هاشم مواجه شدند و در آنجا به سوگواری و نوحه سرایی پرداختند سوگواری در مدینه اولین بار به پیشگامی ام سلمه همسر پیامبر اسلام انجام شد در دوران امام پنجم شیعیان (که خود در کربلا حضور داشت) و امام ششم شیعیان که مصادف با دوران ضعف بنی امیه بود عزاداری بصورت مراسم سالانه رواج یافت سایر امامان شیعه نیز در برگزاری مراسم سالانه برای شهیدان کربلا اهتمام داشتند دراین دوران تعداد زیادی از شاعران شیعه نیز اشعاری در مراثی حسین سرودند یکی ازمهمترین دوران عزاداری برای شهدای کربلا در قرن چهارم و مقارن با حکومت آل بویهاست در این دوران حکومتهای شیعه همچون علویان طبرستان، زیدیان یمن، حمدانیان در شمال عراق، فاطمیان در مصر و آل بویه در عراق و ایران به قدرت رسیدند عموم مورخان به برگزاری عزاداری بصورت عمومی در کوچه خیابان در این دوران اشاره کردهاند در این باره ابن جوزی مینویسد: در سال ۳۵۲ قمری معزالدوله دیلمی دستور داد، مردم در روز عاشورا جمع شوند و اظهار حزن کنند در این روز بازارها بسته شد و خرید و فروش موقوف گردید. قصابان گوسفند ذبح نکردند، هریسه پزها هریسه (حلیم) نپختند، مردم آب ننوشیدند در بازارها خیمه برپا کردند و به رسم عزاداری کرباس آویختند زنان به سر و روی خود میزدند و بر حسین ندبه میکردند حاکمان فاطمی مصر نیز با آنکه با ال بویه رقیب بودند از روش آنان در عزاداری پیروی کردند تقی الدین مقریزی در این باره مینویسد که: در زمان المعزلدین الله به سال ۳۶۳ قمری در مصر تمام فاطمیین و شیعه در عاشورا کنار مقبره ام کلثوم و سیده نفیسه اجتماع نموده و به عزاداری پرداختند و مبلغ بی حساب برای اطعام و عزاداری و شربت مخارج نمودند و به سال ۳۹۶ قمری در مصر کلیه بازارها را تعطیل عمومی کردند و ابن مأمون در سال ۵۱۵ قمری از موقوفات و صدقات مصر عاشورا را تعطیل و روز توزیع صدقات قرار داد *********◄►*********
..*~~~~~~~*.. اگر دلی را به ناله آری زبرق آهش امان نداری بلا درافتد به هرچه داری *که چوب یزدان صدا ندارد* چو آه مظلوم کند کمانه سرای ظالم شود نشانه چو برق بگریز از این میانه *که تیر آهش خطا ندارد * ..*~~~~~~~*..
*0*0*0*0*0*0*0* تغییر کرده اون چیزایی که زندگی تغییرشون داد اون چیزایی که واسه منو تو عادیه اما واسه دیگران نه چه سخته به فک کردن به حرفای بی بند و بار مردم به زخم زبوناشون که بی هوا مثله تیر پرتاب میشن اون تیرای زهراگینشون بهت میخوره چقدر درد داره اون اه هایی که میکشیو کی تحمل میکنه جز خودت؟ واست سخته و زندگی میکنی به یه جایی میرسی دوروبرتو مه گرفته که نمیبینی حتی خودت و زندگیتو ادمایی که زخم زبون میزدنو حتی ادمای مهربون زندگیتو وقتی سرتو بالا بگیری یه اسمون سیاهه یه قلب که دیگه قلب نیست یخ بسته گرمای دلپذیر مهربونی نزار بگذره اون قلب گرم و دستای وصل شده ی ادما به هم نزار اشکات هر شب بشوره صورتتو که سیاه بشه زندگیت که ترک برداره قلب قلبای مهربون ادما تو زندگیت به ظالم ترین ادما فرصت بده فرصتی که با فرصت اول فرق داره یک فرصت دوم فقط ماله تو و دیگرانه گذرعمر و از دست خواهی داد اما از دقیقه های فرصت دوم استفاده کن ادمای زندگیت و نگه دار اما نه به هر قیمتی اگه میبینی تموم شده برشون نگردون نفس بکش *0*0*0*0*0*0*0* خیلی چیزارو این زندگی تغییر داد اون چیزایی که واسه منو تو عادیه اما واسه دیگران نه خیلی سخته که بخوای حرفهای بی بند و بار مردمو بشنوی و تحمل کنی و سخت تر از اون اینه که تا مدتها یا شایدم تا همیشه اون حرفا میان تو مغذتو دیگه از ذهنت بیرون نمیرن چه زخم زبونایی که نشنیدی!زخم زبونایی که مثل تیر به طرفت پرتاب میشن...تیرهای زهراگینی که با برخوردشون بهت کلی دردو با خودشون به همراه میارن میدونی چیه؟!هیشکی حوصله ی شنیدن آه هاتو نداره!...آخه آه هایی که از ته دل میکشی رو کی تحمل میکنه جز خودت؟ اونقدر تو زندگیت قلبتو شکوندن که دیگه قلبت قلب نمیشه!دیگه حواست به خودتم نیست...چه برسه به اینکه بخواد حواست به آدمهای خوبی که اطرافت هستن باشه...چه برسه حواست به دلایی باشه که صادقانه دوست دارن همه ی اطرافت پر شده از سیاهی،از تاریکی از پوچی...قلبت از سردی آدمایی که دوسشون داشتی و کلمه ای به زبون نیوردی یخ زده...اما دیگه حواست به آدمایی که میتونی سردیو قلبتو با گرمای مهر و لطفشون آب کنی نیست...اصلا حواست نیست همچین آدمایی هم وجود دارن از من میشنوی به آدمایی که شاید تو زندگیشون خطایی مرتکب شدن،از روی جاهلیت و یا از روی بچگی،یه فرصت دوباره بده این فرصت دوم فرق میکنه با فرصت اول...این فرصت فقط ماله خودته و دیگری...بزار خودشونو بهت ثابت کنن،بهشون فرصت بده شاید لیاقتشو داشته باشن آدمایی که رفتنین رو نخواه به زور تو زندگیت نگهشون داری...اگه دوسشون داری برای موندنشون تلاش کن ولی نه به هر قیمتی از زندگیت تا میتونی لذت ببر مگه چند روز فرصت داری برای زندگیت؟؟؟ ویرایش داده شده ی متن اول توسط Sepideh.MJ متن اولیه رو دوستم نوشته بود بعد من اومدم تغییرش دادم شد این متن دومیه امیدوارم خوشتون بیاد😊🖤 ..*~~~~~~~*..
ظالمانه ترین دروغا . . . با سکوت کردن . . . گفته می شن ♦♦---------------♦♦
زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت : اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل ؟ داوود (ع) فرمود : خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى ؟ زن گفت : من بیوه زن هستم و سه دختر دارم ، با دستم ریسندگى مى کنم ، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تأمین نمایم هنوز سخن زن تمام نشده بود که در خانه داوود (ع) را زدند حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد ، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (ع) آمدند و هر کدام صد دینار (جمعاً هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید حضرت داوود (ع) از آن ها پرسید : علت این که شما دسته جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست ؟ عرض کردند: ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم ، ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه سرخ بسته اى به سوى ما انداخت ، آن را گشودیم ، در آن شال بافته دیدیم ، به وسیله آن مورد آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ماست به حضورت آورده ایم تا هر که را بخواهى ، به او صدقه بدهى حضرت داوود (ع) به زن متوجه شد و به او فرمود : پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى ؟ سپس هزار دینار را به آن زن داد و فرمود این پول را در تأمین معاش کودکانت مصرف کن ، خداوند به حال و روزگار تو ، آگاهتر از دیگران است ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ دو راهب از میان جنگل می گذشتند که چشمشان به زنی زیبا افتاد که کنار رودخانه ایستاده بود و نمی توانست از آن عبور کند راهب جوان تر به خاطر آن که سوگند عفت خورده بودند بدون هیچ کمکی از رودخانه عبور کرد اما راهب پیر تر آن زن را بغل گرفت و از رودخانه عبور داد. زن از او تشکر کرد و دو راهب به راه خود ادامه دادند راهب جوان در سکوت، مرتب این واقعه را برای خود مرور می کرد «چگونه او این کار را انجام داد؟» این را راهب جوان با عصبانیت به خود می گفت «آیا سوگند را فراموش کرده است؟» راهب جوان هر چه بیشتر فکر می کرد بیشتر عصبانی می شد و در ذهن خود با این موضوع می جنگید «اگر من چنین کاری را انجام داده بودم حتما توبیخ می شدم ، این برای من غیر قابل هضم است » او به راهب پیر نگاه کرد تا ببیند آبا او از کار خود شرمنده است یا خیر، ولی می دید که راهب پیر خیلی راحت و خونسرد به راه خود ادامه می دهد نهایتا راهب جوان نتوانست بیش از این طاقت بیاورد و از راهب پیر پرسید «چگونه جرأت کردی به آن زن نگاه کنی و او را در آغوش بگیری و حمل کنی؟ مگر سوگند را فراموش کرده ای؟» راهب پیر با تعجب به او نگاهی کرد و سپس با مهربانی به او گفت « من همان موقع که او را بر زمین گذاشتم دیگر حمل نکردم ولی تو هنوز داری او را حمل می کنی »
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ هیچ اندیشه ای زشت نیست اندیشه ای که اجبار شود زشت می شود هیچ فردی زشت نیست فردی که زیبا نیندیشد زشت می شود انسان ها همه با محبت اند انسانی که اراده اش را تحمیل می کند ، ظالم است انسان ها همه عاشقند انسانی که نیاموخته عشق بورزد ، بیتفاوت است انسان ها همه شادند انسانی که نیاموخته شادی را لمس کند ، افسرده و غمگین است ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ "" از امروز زیبا ببینیم ""
*@@*******@@* هیچ اندیشه ای زشت نیست ؛ اندیشه ای که اجبار شود زشت می شود هیچ فردی زشت نیست ؛ فردی که زیبا نیندیشد زشت می شود انسان ها همه با محبت اند ؛ انسانی که اراده اش را تحمیل می کند ، ظالم است انسان ها همه عاشقند ؛ انسانی که نیاموخته عشق بورزد ، بیتفاوت است انسان ها همه شادند ؛ انسانی که نیاموخته شادی را لمس کند ، افسرده و غمگین است "" از امروز زیبا ببینیم "" *@***/*
یکی از استانداران نادرشاه مردی ظالم و زورگو بود و امان مردم را بریده بود در حالی که مردم بیچاره منطقه بیش از سایر نقاط مالیات می پرداختند این بود که دیگر به تنگ امدند و به نادر شاه شکایت بردند تا مگر چاره ای بیندیشد و آنها را نجات دهد نادر حرف مردم را گوش کرد و پیغامی برای استاندار فرستاد تا کمی هوای مردم را داشته باشد جناب والی یکی دو روز حرف نادر را به گوش گرفت اما پس از چند روز دوباره به جان مردم افتاد به ناچار مردم دوباره به نادر شکایت کردند شاه افشار که تعصب خاصی داشت و دوست نداشت از فرمانش سرپیچی شود دستور داد تا استاندار ظالم را به مرکز بیاورند چون او را آوردند نادر استانداران دیگر را هم خبر کرد و دستور داد چند دیگ آش درست کنند واستاندار ظالم را قطعه قطعه کنند و در دیگ های آش بیفکنند آنگاه به هر استاندار یک کاسه آش داد و در آخر رو به استانداران کرد و گفت هر کس به مردم ظلم و تعدی کند همین آش است و همین کاسه
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم