♦♦---------------♦♦ من درسم را خوب خوانده بودم آماده برای کنکوری موفق همه چیز داشت خوب پیش میرفت از روی برنامه قبلی با تست ادبیات شروع کردم که ای کاش این کار را نمیکردم سوال اول آرایه ادبی بود شعری از هوشنگ ابتهاج "بسترم ...صدف خالی یک تنهاییست و تو چون مروارید گردن آویز کسان دگری...." و نتیجه این شعر کنکوری با رتبه افتضاح بود و من سر جلسه کنکور تمام داستان های خفته در این شعر را به چشم دیدم دیدم که اینگونه پریشان شدم همه سرگرم تست زدن و پسرکی سرگردان در خیابان نمیدانم هوشنگ ابتهاج را نبخشم یا مشاور را که گفت با ادبیات شروع کن، حتما صد میزنی هیچ کدام فکر این جا را نکرده بودیم که قرار است طراح سوال با یک شعر نیم خطی گذشته را گره بزند به آینده فدای سرت دانشگاه آزاد زیاد هم بد نیست
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ 🌻حجاب یعنی🌻 زرهی در برابر چشمهای مریض ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ 🌻حجاب یعنی🌻 تمـام زیبایی زن بــرای یک نفر ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ 🌻حجاب یعنی🌻 من انتخاب میکنم تو چی ببینی ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ 🌻حجاب یعنی🌻 نشــــان دادن شخصیت خویش ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ 🌻حجاب یعنی🌻 عزت، شوکت، پاکدامنی، افتخار 🌻حجاب یعنی🌻 نجابت، فخر، زینت، پاکیِ قلب ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ 🌻حجاب یعنی🌻 مرواریدی زیبــا درونِ صدف ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ 🌻حجاب یعنی🌻 بندگی خداوند ، خشنودی الله ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ 🌻حجاب یعنی🌻 سپری دربرابر چشمای نامحرم
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ امشب زدهام فالی مستانهتر از هر شب دیوانه شدم امشب دیوانهتر از هر شب در این صدف عشقم گوهر شدهای جانا دردانه شدی امشب دردانهتر از هر شب حضرت مولانا ..*~~~~~~~*.. **♥** دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati*
^^^^^*^^^^^ وقتی كه فهميدم او به من تعلق ندارد سعی كردم خودم را از او جدا كنم و او را از افكار و احساسات خودم بيرون كنم اما تقريبا بلافاصله متوجه شدم كه كار غيرممكنی است حلزون ها چه طور ميی توانند خارج از صدف خود زندگی كنند يا پروانه ها بدون پيله خود؟ اگر مترسك تركم می كرد و می رفت می دانستم كه می ميرم :) ^^^^^*^^^^^ فيليس هیستينگز 📚عاشق مترسک
oOoOoOoOoOoO تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم تو چیستی، كه من از موج هر تبسم تو بسان قایق، سرگشته، روی گردابم تو در كدام سحر، بر كدام اسب سپید؟ تو را كدام خدا؟ تو از كدام جهان؟ تو در كدام كرانه، تو از كدام صدف؟ تو در كدام چمن، همره كدام نسیم؟ تو از كدام سبو؟ من از كجا سر راه تو آمدم ناگاه چه كرد با دل من آن نگاه شیرین، آه مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه كدام نشاه دویده است از تو در تن من؟ كه ذره های وجودم تو را كه می بینند به رقص می آیند سرود میخوانند چه آرزوی محالی است زیستن با تو مرا همین بگذارند یك سخن با تو به من بگو كه مرا از دهان شیر بگیر به من بگو كه برو در دهان شیر بمیر بگو برو جگر كوه قاف را بشكاف ستاره ها را از آسمان بیار به زیر؟ ترا به هر چه تو گویی، به دوستی سوگند هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه كه صبر، راه درازی به مرگ پیوسته ست تو آرزوی بلندی و، دست من كوتاه تو دوردست امیدی و پای من خسته ست همه وجود تو مهر است و جان من محروم چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است oOoOoOoOoOoO فریدون مشیری
*~*****◄►******~* چادرم باشد مرا معیار ایمان و شرف همچو مروارید زیبایم درون یک صدف دید نامحرم نیفتد لاجرم بر سوی من افتخارم باشد این،زهرا بود الگوی من مدعی گوید که چادر یک نشان فانی است من ولی گویم که با چادر تنم اسلامی است مدعی گوید که با چادر کلاست باطل است من ولی گویم که ایمانم ز چادر کامل است مدعی خواهد مرا بی دین کند با لفظ دوست چادر من همچو تیر زهرگین،بر چشم اوست (بهلول حبیبی زنجانی) ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ تو تابستون امسال با اون گرمای خفه کننده اش توی اتوبوس نشسته بودم یه دختر کوچولوی 8-9 ساله هم به خاطر نبود جا دور از مامانش نشسته بود رو صندلی ته اتوبوس دختر کوچولو روسری اش رو خیلی زیبا با رعایت حجاب همراه چادر عربی سرش کرده بود خانوم بدحجابی که پیش دختر کوچولو نشسته بود و خودشو باد میزد با افسوس گفت توی این گرما اینا چیه پوشیدی؟از دست اجبار این مامان باباهای خشک مقدس...تو گرمت نمیشه بچه؟ همون لحظه اتوبوس ایستاد و باید پیاده میشدیم دختر کوچولو گره ی روسری اش رو سفت تر کرد و محکم و با اقتدار گفت
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم تو چیستی، كه من از موج هر تبسم تو بسان قایق، سرگشته، روی گردابم تو در كدام سحر؟ بر كدام اسب سپید؟ تو را كدام خدا؟ تو از كدام جهان؟ تو در كدام كرانه، تو از كدام صدف؟ تو در كدام چمن، همره كدام نسیم؟ تو از كدام سبو؟ من از كجا سر راه تو آمدم ناگاه چه كرد با دل من آن نگاه شیرین، آه مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه كدام نشاه دویده است از تو در تن من؟ كه ذره های وجودم تو را كه می بینند به رقص می آیند ، سرود میخوانند چه آرزوی محالی است زیستن با تو مرا همین بگذارند یك سخن با تو به من بگو كه مرا از دهان شیر بگیر به من بگو كه برو در دهان شیر بمیر بگو برو جگر كوه قاف را بشكاف ستاره ها را از آسمان بیار به زیر؟ ترا به هر چه تو گویی، به دوستی سوگند هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه كه صبر، راه درازی به مرگ پیوسته ست تو آرزوی بلندی و، دست من كوتاه تو دوردست امیدی و پای من خسته ست همه وجود تو مهر است و جان من محروم چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ فریدون مشیری
*** منجم ها نمی بینند زیر روسری ها را وگرنه موی تو ده سانت طولانی تر از یلداست ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ عاشق ها دست هایشان را به آسمان می برند اما یادشان می رود نفرین کنند ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ دارم فدایت می شوم دکترها نمی گذارند ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *** عمر را صرف مروارید شدن کردم تو کنار دریا صدف خالی جمع می کنی ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ از هر که به من رسیده است شکستی به یادگار مانده مثل مسجدی میان راهی میزبان نمازهای شکسته ام ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *** به دنبال ردی از بوسه اش تمام مهرهای مسجد را بوسیدم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ "نمی بوسمش چون سرما خورده ام" سال هاست خود را اینگونه صبر می دهم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *** کمی تغییر کرده ام برای شناختنم عکسم را مچاله کن ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *** من زبان برگ ها را می دانم مثلا خش خش یعنی "امان از جدایی" پیش از جدایی از درخت هیچ برگی خش خش نمی کند ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ آه که می کشم ابر می شود و در آسمان شهر تو می بارد تا تو زیر چتر کسی دیگر عاشقانه قدم بزنی . . این روزها آه هم نمی کشم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *** دیروز، باران بارید نبودی دستۀ چتر را گرفتم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ کتاب مقدس آدم برفی ها یک آیه دارد "دلگرم نشو" ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ گلچینی از عاشقانه های احسان پرسا
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺻﺪﻓﯽ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪ ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﺻﺪﻑ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﺪ ***** ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻧﺨﺎﻧﻪ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺻﺪﻑ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺖ ***** ﺩﯾﺪ ﻣﻨﺰﻝ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺻﺪﻑ ﭼﻮﻥ ﺳﻨﮓ ﺍﺳﺖ ***** ﮐﻤﯽ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺷﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﻋﻠﺖ ﺁﻣﺪﻧﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼﯿﺴﺖ؟ ! ***** ﻗﻄﺮﻩ ﻫﺎ ﺁﺯﺍﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﻮﺝ ﺯﻣﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩﻧﺪ. ***** ﭼﯿﺴﺖ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺁﺯﺍﺭﯼ ﻣﻦ؟ ﭼﯿﺴﺖ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻣﻦ؟ ***** ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﺎﺯ ﺷﻮﺩ ﺩﻭﺭ ﺷﻮﻡ ﺳﺎﮐﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺭﻭﺷﻨﯽ ﻭ ﻧﻮﺭ ﺷﻮﻡ ... ***** ﺻﺪﻑ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺷﻨﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﻧﺠﻮﺍ ﮔﻔﺕ : ﺍﯼ ﮐﻮﺩﮎ ﺧﺮﺩ ﺩﺭﯾﺎ ! ***** ﺷﮑﻮﻩ ﮐﻢ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺤﺮ ﻋﻤﯿﻖ ﻣﺎ ﻧﮕﺮﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﮐﺲ ﯾﺎﺭ ﻭ ﺷﻔﯿﻖ ***** ﺍﺭﺯﺷﺖ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺷﺒﻨﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺭﯾﺎ ﮐﻢ ﻧﯿﺴﺖ ***** ﻣﺎ ﺑﻪ ﮐﺲ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﺟﺎ ﻧﺪﻫﯿﻢ ﺗﺎ ﻧﺪﺍﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﯽ ﺟﻬﺖ ﻣﻨﺰﻝ ﻭ ﻣﺎﻭﺍ ﻧﺪﻫﯿﻢ ***** ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺳﯿﻨﻪ ﻣﻦ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﯾﺎ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ***** ﻣﮑﻦ ﺍﺯ ﺑﺨﺖ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺷﻮﯼ ﻣﺮﻭﺍﺭﯾﺪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم