♥♥.♥♥♥.♥♥♥
دیدم از دور بر افروخته سیمای تو را
خواندم از نرگس بیمار تو غمهای تو را
منکه هرگز نگشودم به کسی چشم نیاز
دارم امروز به جان تو تمنای تو را
بخدا میکشدم حسرت این غم که چو شمع
نکنم گرم چرا خلوت شبهای تو را
گردش چشم سیه مست تو سرمستم کرد
به جهانی ندهم مستی صهبای تو را
در دلم مهر کسی خانه نکرده ست بیا
خانه خالیست نگه داشته ام جای تو را
سر ببالین نگذارم من شوریده مگر
تکیه گاه سر شورریده کنم پای تو را
همه سرگرم تماشای بهارند کمال
نفروشد به گل و لاله تماشای تو را
♥♥.♥♥♥.♥♥♥
❇کمال خجندی❇
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
هرکسی یاری در این کاشانه دارد؛ من تو را
یک هدف از رفتن میخانه دارد؛ من تو را
هرکه مستی می کند، یک دلبر نازک ادا
در کنار ساغر و پیمانه دارد؛ من تو را
هر که را دیدم به فرداهای خود دل داده است
آروزها در دل دیوانه دارد؛ من تو را
هر که عاشق می شود با جادوی یک دلفریب
در بغل معشوقه ای فتانه دارد؛ من تو را
در طواف عاشقی باید بسوزی دم به دم
کعبه ای اینگونه هر پروانه دارد؛ من تو را
هرکسی در یک ستاره بخت خود را دیده است
پیش خود یک آسمان افسانه دارد؛ من تو را
عاکف شوریده دل، در دفتر شعرش نوشت
هرکسی یک دلبر جانانه دارد؛ من تو را
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
* ناشناس *