○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ در قرن گذشته، سنگاپور دچار فلاکت و بدبختى بود. فقر، بيمارى، فساد و جرم و جنايت بيداد میکرد مناصب دولتى به کسانى که بالاترين قيمتها را پيشنهاد میکردند فروخته میشد پليس، دخترکان را براى روسپىگرى مىربود و درآمد سارقان و خودفروشان را با آنان تقسيم میکرد فرماندهان ارتش، زمينها و برنجزارها را احتکار کرده بودند قضات، احکام خود را میفروختند همه میگفتند اصلاحات ناممکن است اما من به معلمان روى آوردم آنان در فلاکت بودند به آنها بالاترين حقوقها را پرداختم و به ايشان گفتم: من موسسات دولتى را مىسازم و شما براى من انسان بسازيد و اينگونه بود که سنگاپور به کشورى متمدن و قدرتمند تبديل شد 👤 لى کى وان يو بنيانگذار سنگاپور جديد۰ روز معلم مبارک *lover* *esgholi* *bia_gol*
oOoOoOoOoOoO نصفه و نيمه نباش من ديكتاتور ترين آدمِ روىِ زمينم تمامت را ميخواهم oOoOoOoOoOoO "علی قاضی نظام"
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ گاهى بايد نقشِ " خدا " را بازى كنيم بايد رفت به بالاى بلندترين نقطه ى شهر روز و شبش فرقى ندارد بايد زل زد زل زد به آدمهايى كه شبيهِ همين شهر اند بعضى " شلوغ "و بعضى " خلوت " به روابط " يكطرفه "و " دو طرف ه" شان به آدم هايى كه " بن بست " اند به آدمهايى كه افكارِ " كوتاه " و " بلند " دارند به آدمهايى كه بعضاً " پاك " و بعضاً " آلوده "اند به آدمهايى كه شايد ظاهرى " نوساز " داشته باشند اما بنايى كاملاً " فرسوده " دارند گاهى براى اينكه خودمان را زندگىِ مان را بهتر ببينيم بهتر بشناسيم بايد خودمان را زمين بگذاريم و تا ميتوانيم فاصله بگيريم گاهى بايد خدا شويم تا ببينيم اطرافمان چه ميگذرد اين شهر " عشق " را كم دارد " دوست داشتن " را ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ علي قاضي نظام
عکس فوق: سحابی معروف به چشم خدا (سحابی هلیکس*Helix*) *********◄►********* هواي مرا داشته باش كه جز تو كسي نيست هوادار من هواي مرا داشته باش كه مي ترسم از تاريكي هاي ناگهاني تو خورشيد روزگارم باش دستم را بگير مرا به آسمان برسان من از اسارت خاك مي ترسم من از هجوم بغض هاي سرزده مي ترسم من از دور شدن از رحمتت مي ترسم هواي مرا داشته باش بگذار روزگارم رنگ بهشت بگيرد بگذار دلم قرص شود به بودنت من مي ترسم از اينكه لحظه هايم بي عطرِ نامت به آخربرسد؛ مبادا مرا نخواهي؟ مبادا مرا به سرزمين اجابت و باران راه ندهي؟ مبادا چشمانم را از شورِ تمنا محروم كني؟ مبادا مرا نخواهي؟ كه تو بزرگي، هر چه امر كني همان است هواي مرا داشته باش اي بزرگ ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ منبع : کاپیتان تیم دونفره باشگاه شیک پرواز *سید تهران*
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ هر آدمى دو قلب دارد قلبى كه از بودن آن با خبر است و قلبى كه از حضورش بيخبر قلبى كه از آن با خبر است، همان قلبى است كه در سينه مى تپد همان كه گاهى مى شكند گاهى مى گيرد و گاهى مى سوزد گاهى سنگ مى شود و سخت و سياه و گاهى هم از دست مى رود با اين دل است كه عاشق مى شويم با اين دل است كه نفرين مى كنيم و گاهى وقت ها هم كينه مى ورزيم اما قلب ديگرى هم هست قلبى كه از بودنش بيخبريم اين قلب اما در سينه جا نمى شود و بجاى اينكه بتپد مى وزد و مى بارد و مى گردد و مى تابد اين قلب نه مى شكند، نه مى سوزد و نه مى گيرد سياه و سنگ هم نمى شود زلال است و جارى مثل رود نسيم است و آنقدر سبك كه هيچ وقت جا نمى ماند بالا مى رود و بالا مى رود و بين زمين و ملكوت مى رقصد اين همان قلبى است كه وقتى تو نفرين مى كنى او دعا مى كند وقتى تو مى رنجى، او مى بخشد اين قلب كار خودش را مى كند نه به احساست كارى دارد نه به تعقلت نه به آنچه مى گويى، نه به آنچه مى خواهى و آدم ها به خاطر همين است که دوست داشتنى اند به خاطر قلب ديگرشان به خاطر قلبى كه از بودنش بي خبرند
بعد از افطاری ،همین یکشنبه شب رفته بودم منزل مشتی رجب در حدود هشت یا نه هفته بود همسرش از دار دنیا رفته بود تسلیت گفتم که غمخواری کنم این مصیبت دیده را یاری کنم رفت و ظرفی میوه آورد آن عزیز با ادب بگذاشت آن را روی میز در همین هنگام آمد خا له اش خاله ی هشتاد یا صد ساله اش او زبان بر حرف و بر صحبت گشود من حواسم پیش ظرف میوه بود در میان حرف او گفتم چنین آفرین ، به به ،هلویعنی همین ناگهان آن پیرزن از جا پرید از ته دل جیغ ناجوری کشید داد زد الاف بودن تا به کی هی به فکر داف بودن تا به کی یک کم آدم باش این هیزی بس است داستان گربه و دیزی بس است مردکِ کم جنبه ی بی چشم و رو تو غلط کردی به من گفتی هلو! ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ این شعر زیر بسیار کاربرد دارد ! من خودم هزار بار شماره هام پاک شده بعد که اس ام اس میاد ، میمونم این شماره مال کیه ! بدبختی اینجاست فقط کافیه طرف بفهمه که شماره هات پاک شده هزار جور ادا اطوار در میاره تا بگه کیه حالا این شعر محترمانه شاید تاثیرش بهتر از فحش و تهدید باشه در حافظه ی گوشی من نام شما نیست ای دور ز غم یاور من نام شما چیست؟ عذرم بپذیر حافظه یکباره پریده نامت بفرست ثبت مجدد بشه برلیست تجربه داشتم که میگما ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ای شیرجه رفته توی قندان و ای هیکل تو منارجنبان ای هشت بهشت خوشگل من دروازه ی دولت دل من در قلب منی، قسم به سعدی باقیش برای وقت بعدی ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ای با صفا تو را زنم صدا هر روز میدهم ندا اگر داشتی وفا پیامک می دادی گدا ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ اتاق آقا پسرا و دختر خانوما اول وارد اتاق آقا پسرا ميشيم براي ورود به اتاق پسرها اصولا شما بايد به يك گيره لباس براي زدن بر روي بيني مبارك يك دستكش و يك سيستم موقعيت ياب ماهواره اي مجهز باشين چون ممكنه هر لحظه تو اين اتاق كه بي شباهت به بازار شام هم نيست يا گم بشين يا با دست زدن به وسايل، آخرين ورژن مرض ها رو دريافت كنين يا از رايحه ي خوش اتاق به ديار باقي سفر كنين تو اين اتاق هر چيزي پيدا ميشه از شير مرغ گرفته تا جون آدميزاد هر وسيله اي تو اين اتاق تعريف خاص خودشو داره مثلا كمد لباس جاييست كه در اون ميتوان لباسها و اقلام ورزشي كه تا حالا رنگ آب رو به خودشون نديدن پنهان كرد و لطف بزرگي به جامعه بشري نمود زير تخت، بهترين مكان براي چپوندن كليه وسايل وقتي كه قراره يه شخص رو در بايستي دار وارد اتاق بشه رو در و ديوار اتاق هم عكس هر جك و جونوري به چشم ميخوره كه اگه يه شب خداي نكرده وارد اتاق بشين اونجا رو با پارك ژوراسيك اشتباه ميگيرين تنها راه عبوري توي اتاق راهيه كه درِ ورودي رو به ميز كامپيوتر وصل ميكنه و بقيه ي مسير ها به علل گوناگون مسدود هستن همه جور وسيله ي ورزشي از راكت تنيس گرفته تا دوبنده ي كشتي تو اين اتاق هست اما دريغ از يه ذره اطلاعات ورزشي توي گوشه اتاق هم يك سطل آشغال بيچاره به چشم ميخوره كه تا خِرخِره پره و عاجزانه تقاضاي تخليه شدن ميكنه *** حالا يه سر به اتاق دخترخانما ميزنيم روي در ورودي اتاق، يه خرس آويزون شده كه كلاه آبي رنگي هم به سر داره. وقتي در رو باز ميكنين متوجه ميشين كه هيچ راهي براي ورود وجود نداره آخه از سقف تا كف اتاق پوشيده شده از تزيينات و آثار هنري مربوط به دوران سوم زمين شناسي رو در و ديوار اتاق عكس شاهزادهء سوار بر اسب رؤياهاشون كه از قضا شباهت زيادي به سوپر استارهاي سينما از جمله گلزار رادان و دارن،وصله استراتژيك ترين نقطهء اتاقشون هم ميز آرايش چون هم وسايل بتونه كاري روش قرار داره هم تو كشوي دوم ميز دفتر خاطراتشون كه سر نخ بسياري از مجهولات زمانه، نگهداري ميشه. از ميون صدها عروسكي كه توي اتاق به چشم ميخوره يه عروسك نقش سنگ صبورِ لحظات تلخ زندگيشون رو ايفا ميكنه فرش زير پا، رنگ اتاق، رنگ كيف و رنگ جوهر خودكار مورد علاقشون، با هم سته. همه چيز آنكارد شده وسر جاشه اما اما اگه قرار باشه يه دختر و يه پسر به طور همزمان برن به اتاق هاشون و يه وسيله رو بيارن، اين پسرها هستن كه فاتح اين ماراتن ميشن جالبه، اما هنوز جواب قانع كننده اي براي اين مسئله پيدا نشده ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ابراز علاقه شديد پليس راهنمايي رانندگي به من مشـغول رانندگي تو جاده ام از فاصله دور پلـــيس واسم دست تكون ميده و ابراز ارادت ميكنه واقعا آدماي با محبتي هستــن موندم چطوري از اين فاصله منو شــــناختن؟ يكيشونو جو مي گيره مي پره وسط جـــاده با حرارت خاصي واسم دست تكــون ميده چراغ ميزنم وبا حركت دست به ابرازعلاقه شون جـــواب ميدم دفترچه و خودكار تو دستشه احتمالا ميخواد ازم امـــضا بگيره، اما الان وقت ندارم باشه واسه بعـــد اشك تو چشام حلقه ميزنه از اين همه احساسات پاك و بي آلايش چه پليساي مهربون و عالي داريم من به همشون بخاطر اين احساساتي كه واسم بخرج دادن تشكر مي كنم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ آقا دیروز تو فیسبوک یه سوال پرسیده بودن که این سوراخ رو خودکار بیک به چه کاری میاد اینم نمونه ای از جواب های دوستان یک.این سوراخ حاوی کولاژن و ایلاستین بوده و این همون چیزیه که پوست خودکار به آن احتیاج دارد دو.عمل فتوسنتز رو انجام میداد سه.خودکارمون خفه نشه چهار.برای اینکه بی کار شدی انگشت تو بکنی تو سوراخ پنج.رای ما روحانی :| شیش.برای اینکه سر جلسه امتحان جواب سوالو بلد نبودی بیکار نباشی باهاش فلوت بزنی هفت.حالا این همه سوراخ رفتی دنبال سوراخ خودکار بیک :| هشت.مدیرعامل شرکتش استقلالیه ! نه.هر چیزی باید یه سوراخی داشته باشه :| این جواب آخری خیلی قانعم کرد ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ تلگراممو باز کردم ۱۲۸تا مسیج از پسرخالهام داشتم ترسیدم زود بازش کردم دیدم ۱۲۸بار نوشته هادی هادی هادی فکر کردم چیزی شده نوشتم جانم؟نوشت خیلی کم بادی، بعد یه سری میان میگن قطع ارتباط با فامیل خوب نیست🙈😁😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ﻣﺎ ﯾﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﯾﻨﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺭﻥ ﺳﻪ ﻗﻠﻮ ﯾﻌﻨﯽ ﻻﻣﺼﺒﺎ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﭙﯽ ﭘﯿﺴﺘﺸﻮﻥ ﮐﺮﺩﯼ .....ﺣﺎﻻ ﺍﺳﻤﺎﺷﻮﻥ: ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﭘﺮﯾﺴﺎ ﭘﺮﯾﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﺮﺳﻪ ﺗﺎﺷﻮﻥ ﻣﯿﮕﻦ ﭘﺮﯼ !!!! ﮐﻼ ﻣﻠﺘﯽ ﺭﻭ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ حالا ﭼﻨﺪ ﻭقت ﭘﯿﺶ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﮐﻨﻪ داداشم ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﺎﺭﯼ کنه، ﺭﻓﺘه ﺑﻪ هر ﺳﻪ ﺗﺎﺷﻮﻥ ﺗﺒﺮﯾﮏ گفته ﺑﻌﺪﺍً فهمیده ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﮐﻪ ﻋﺮﻭﺳﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺗﺒﺮﯾﮏ گفته 😂😂 ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﻫﯿﭽﯽ، ﺗﻮ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ می گم: ﻓﮏ ﮐﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﺩاماﺩﻩ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺩﻩ ﺑﯿﺲ ﺳﯽ ﭼهﻞ ﮐﺮﺩﻩ ! ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ فرموده! ﺍﺧﻪ ﺍﯾﻨﺎ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﺑﺎﻫﻢ ﻓﺮﻕ ﻧﺪﺍﺭﻥ ﺑﺎﺑﺎمم ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻣﯿﮕﻪ " ﺧﺎﮎ ﺗﻮ ﺳﺮﺕ ﺑﭽﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﺼﻔﻪ ﺗﻮست ﺭﻓﺘﻪ ﯾﻪ ﺯﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺯﺍﭘﺎﺱ، ﺗﻮ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﭘﻨﭽﺮﺷﻢ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﮕﯿﺮﯼ؟ 😂😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ پارسال زمسون مریض شده بودم شدید،داشتم از تب میمردم،بعدازکلی اسرارخانواده رفتم دکتر دکترم واسه اینکه تبم بیادپایین واسم شیاف نوشته بودمام بی خبر چیه؟خو تب داشتم!داروهاموگرفتم رفتم خونه مامانم آب آوردداروهاموبخورم،منم با همون بیحالی دست کردم توپلاستیک از هرکدوم یکی درآوردم که بخورم،آقانصیب هیچ بشری نشه اولیوانداختم بالادیدم توگلوم گیرکردچشام شدقدتشتک (شیافوخوردم!) ازشانس بدمابه صورت افقی توگلوم گیرکرده بود!خلاصه باهربدبختی بود دادمش رفت پایین،هنوزم نفهمیده بودم هیم غرمیزدم خولعنتیایکم کوچیکتربسازیدگلوم پاره شد انقدحالم بدبود پسو پیشمواشتباگرفته بودم خوابیدم وقتی بیدارشدم باوربفرمایدهیچ اثری از مریضی نبود باورفرمایدید نتیجه:داروروهرجوردوس داری مصرف کن اینافقط میخوان ماروعذاب بدن خوچرا؟ فقط شیاف ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ پیش مامانم نشسته بودم داشتم اهنگ مرسی تتلو رو میخوندم من : هر چی از دلت میاد بده بیاد مامانم : از دل من فقط پی پی میاد بدم بیاد ؟؟ ^__^ من :||| تتلو :|| ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دلاتون شاد و لباتون خندون (شاد باشید همیشه) دوستدار شما ARSAℳ
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ مثلاً روى آدمهاى انتخابىِ مان يك گزينه ى جستجو بود ميگَشتيمِشان از بدوِ تولد تا همين نيم ساعتِ پيش چند بار دلش لرزيده چندبار زمين خورده و سرِ پا شده براى چند نفر مُرده و زنده شده به چند نفر قول داده تا آخرش ميماند ميدانى؟ الان نميشود خيلى روىِ حرفهايشان حساب كرد ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ علي قاضي نظام
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ ديشب ساعت را براي صبح كوك كردم بايد جايي مي رفتم امروز ٨ صبح كه ساعت زنگ زد، تمام زمين و زمان را به فحش كشيدم، از آن مخترع ساعت لعنتي بگير تا تمام كساني كه در اين سالها ساعت را تكميل كردند كه بشود آن را كوك كرد، با دل و جان فحش دادم! حتی خدا را شايد "ساعت" نميدانست ، اما او که ميدانست من دارم خواب تو را ميبينم، برای چه بیدارم كرد ؟ :)
..*~~~~~~~*.. يك روز آرزو كردم زودتر بزرگ شوم، كه كفش هايم پاشنه هاي بلند داشته باشد و ديگر جوراب هاي سفيد تور دار و جوراب شلواري هاي عروسكي نپوشم دلم مي خواست بزرگ شوم تا دستم به كابينت هاي بالاي آشپزخانه برسد، بتوانم غذا درست كنم و وقتي از خيابان رد مي شوم مادرم دستم را نگيرد فكر مي كردم بزرگ مي شوم و دنيا میشود سرزمين كوچكي پر از شادي و من موهايم را به باد مي دهم ، رژ لب هاي مادرم را مي زنم و برای خودم آزادانه تصمیم میگیرم حالا من بزرگ شده ام، تعدادي كفش پاشنه بلند دارم، هنوز دستم به كابينت هاي بالاي اشپزخانه كمابيش نمي رسد اما يك أجاق گاز براي خودم دارم، حالا من دست مادرم را مي گيرم و او را از خيابان ها رد مي كنم، موهايم را به هر رنگي در مي آورم و اشك هايم را به باد مي دهم حالا مي دانم دنیا سرزمين بي انتهاييست ، پر از آدم هاي عجيب و بزرگ شدن بدترين آرزوي همه زندگي من بود كه بر خلاف تمام آرزوهايم به دستش آوردم
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم