♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ مثلا من برایت دامن پلیسه دار بپوشم و موهایم را مدل گوگوشی درست کنم 😻💕 چای ذغالی دم کنم برایت با هل ودارچین وبا استکانهای کمر باریک بچینمشان روی کرسی خسته به خانه برگردی و مرا به آغوش بکشی و من غر بزنم که روزها خانه بدون تو زیادی سوت وکور است و در نهایت نتیجه بشود اینکه خانه به چندتا شبیه تو نیاز دارد، دقیقا همانقدر دوستداشتنی 🐈🐾 مثلا تلویزیون و ماهواره نباشد، بنشینی قید بالای کرسی، عینکت را روی بینیات جابجا کنی و با پیچهای رادیو بجنگی برای گرفتن اخبار و من دلم ضعف برود برای خطوط پیشانیات 😌🍁 مثلا بجای کافه گردی، بهمن باشد و برف ببارد و هوس آبگوشت دست پخت مرا بکنی مثلا انقدر درگیر تلگرام و اینستاگرام و ولنتاین نباشیم، لاکچریترین کادوی تو "گل سر" باشد و من برایت "شالگردن" ببافم 🌸🍃 مثلا ماشین و دور دور کردن وجود نداشته باشد، بهار بشود و کل کوچه باغهای خاکی شهر را باهم قدم بزنیم و بوی بهارنارنج مستمان کند مثلا وقتی زیر درخت پر شکوفهای نشستی من انقدر درخت را تکان بدهم که باران شکوفه ببارد بر سرت و غر نزنی که موها و لباسم کثیف شد 💄👔 مثلا این همه پلنگ و داف دورت نباشد و هر روز بیشتر عاشق سادگیام شوی مثلا انقدر " دوستت دارم " و " عاشقتم " از دخترها نشنیده باشی که دلت برای " دوستت دارم " گفتنهای من ضعف برود مثلا دوووووستم داشته باشی 🍇🍓💕 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ الناز شهرکی
oOoOoOoOoOoO عصبانی شدن بخاطر آدم های بی ارزش مثل نگه داشتن ذغال داغ تو دستت به قصد پرتاب کردن به سمت اوناس کسی که میسوزه خودت هستی oOoOoOoOoOoO
ناصرالدین شاه در بازدید از اصفهان با کالسکه سلطنتی از میدان کهنه عبور میکرد که چشمش به ذغالفروشی افتاد مرد ذغال فروش فقط یک شلوارک به پا داشت و مشغول جدا کردن ذغال از خاکه ذغالها بود و در نتیجه گرد ذغال با بدن عرق کرده و عریان او منظره وحشتناکی را بوجود آورده بود ناصرالدینشاه سرش را از کالسکه بیرون آورده و ذغالفروش را صدا کرد ذغال فروش بدو آمد جلو و گفت بله قربان ناصرالدین شاه با نگاهی به سر تا پای او گفت جنهم بودهای؟ ذغال فروش زرنگ گفت «بله قربان!» شاه از برخورد ذغالفروش خوشش آمده و گفت «چه کسی را در جهنم دیدی؟» ذغالفروش حاضرجواب گفت اینهائیکه در رکاب اعلاحضرت هستند همه را در جهنم دیدم شاه به فکر فرورفته و بعد از مکث کوتاهی گفت مرا آنجا ندیدی؟ ذغالفروش فکر کرد اگر بگوید شاه را در جهنم دیده که ممکن است دستور قتلش صادر شود، اگر هم بگوید که ندیدم که حق مطلب را اداء نکرده است. پس گفت اعلاحضرتا، حقیقش این است که من تا ته جهنم نرفتم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
خیلی وقتا بدون اینکه متوجه بشی ،شاید کسی رو داخل خودش شکستی ، بی سرو صدا بدون اینکه هیچکس بفهمه شاید حتی خنده و لبخند از لبش نره خم به ابرو نیاره ولی اینو بدون خیلی راحت آدم ها میشکنند ...ای کاش میشد روی قاب چهره ی انسان ها مینوشتیم آرام تر !! شکستنی است !! شاید بهتر باشه بجای کوچیک کردن بقیه برای اینکه خودمون بزرگ بشیم ، بزرگ بشیم زمونه ی خوبی نیست راحت میشکنند ، لگد مال میکنند ، تحقیر میکنند راحت با آبرو و احساس کسی بازی میشه ... تقریبا یه مدل تفریح شده ، دلبستن ، دل شکستن ، آبرو ریختن . . . اسمشم گذاشتن عشق ، فرهنگ ، کلاس میگن قدیما خیلی بهتر بود ...ارتباطا کمتر بود ولی قدر شناسی بیشتر بود هر کس رو بخاطره خودش دوست داشتن نه بخاطره پولش و مقامش ارزش ها درست بود ، سادگی بهتر از گرگ بودن بود قلب و احساس آدما خیلی با ارزش بود ، بازیچش نمیکردند زیر کرسی دور هم صفا بود ، صمیمیت بود دلسوزوندن بود راز داری بود ، معرفت بود ... قدیمی باش همیشه هر راهی بقیه میرن درست نیست هنر اینه شکستنت ،تو نشکنی ... مثل بارون خدا باش ، کاری به این نداشته باش میخوای کجا بباری ، رو نمک زار شوره زار یا جنگل فقط ببار *** یاده ننه سیگاری و بابُزرگ یاده خونه کاهگلیشونو و بوی نمّه بارون یاده چای نباتشون زیر کرسی ذغالی بخیر
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم