^^^^^*^^^^^
چیست دلچسب ترین حاجت ما از زهرا
جمعه ای با پسرش صحن اباعبدالله
اللهم عجل لولیک الفرج
^^^^^*^^^^^
فقط دلیل جدایی ز تو گناه من است
ثمر از این همه غفلت دل سیاه من است
همیشه ذكر تو را من به روی لب دارم
كه نام تو گل زهرا دلیل راه من است
ببین كه روز سپیدم ز هجر تو شام است
بیا و نور فكن كه چهره تو ماه من است
جدایی از تو بلایی عظیم و جانكاه است
گواه قلب حزین سردی نگاه من است
بگو به آن دو ملك در سیاهی قبرم
كه این غلام قدیمی بارگاه من است
^^^^^*^^^^^
گفتم شبي به مهدي(عج) كز تو نگاه خواهم
گفتا كه من هم از تو ترك گناه خواهم
اللهم عجل لولیک الفرج
^^^^^*^^^^^
یابن الحسن...
گذر ثانیه هاى نیامدنت
سخت است...همچو عباس
حین خالى شدن مشک اش
"اللهم عجل لولیک الفرج"
^^^^^*^^^^^
اى آنکه در نگاهت حجمى زنور دارى
کى از مسیر کوچه قصد عبور دارى؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابى
اى آنکه در حجابت دریاى نور دارى
^^^^^*^^^^^
مهدے جان
هر زمان که مے گوییم
العجل یا مولای یا صاحب الزمان
زمزمه هایت را میشنوم که میگویے
صبر کن چشم دلت نیل شود مے آیم
شعر من حضرت هابیل شود مے آیم
قول دادم که بیایم به خدا حرفے نیست
دل به آیینه که تبدیل شود مے آیم
«اللهم عجل لولیک الفرج»
^^^^^*^^^^^
صبرم از کاسه دگر لبریز است
اگر این جمعه نیاید چه کنم ؟
آنقدر من خجل از کار خودم
اگر این جمعه بیاید چه کنم ؟
^^^^^*^^^^^
آقاترین سکوت مرا غرق نور کن
مارا قرین منت و لطف حضور کن
وقتی گناه کنج دلم سبز می شود
آقا شفاعت این ناصبور کن
می ترسم از شبی که به دجال رو کنیم
آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن.
اللهم عجل لولیک الفرج.
^^^^^*^^^^^
اللهم عجل لولیک الفرج
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
دوست خوب عجب امنیت خوبے ست
میتوانے با او خودِ خودت باشے
میتوانے دردهایت را
هرچندناچیز
هرچند گران
بے خجالت با او در میان بگذارے
از حماقت هایت بگویے
دوست انتخاب آزاد توست،اختیار توست
نامش را در شناسنامـہ ات نمے نویسند
نامت را در شناسنامـہ اش نمے نویسند
دوست عر؋ نیست
عادت نیست
معذوریت نیست
دوست از هر نسبتے مبراست
دوست سایبان دلچسبے ست
تا خستگے ات را با او بـہ ؋ـراموشے بسپارے
بـہ سلامتے همـہ دوستهاے خوب
*********◄►*********
چادر مشکی که می پوشد چه زیبا می شود
ماه کامل در شب تاریک پیدا می شود
واژه واژه شعر پا میگیرد اینجا در دلم
وقتی از جای خودش آرام بر پا می شود
یوسف از زیباییش حیران،زلیخا در عجب
از شمیم چادرش یعقوب بینا می شود
آسمانی هست...او عین خیالش نیست که..
دارد از سمت زمینی ها تماشا می شود
سر به زیر و سر بلند از کوچه ها رد میشود
با سکوتش کم محلی میکند تا می شود
اهل ایمان است و تقوا،با خدا همصحبت است
سمت قرآن می رود وقتی که تنها می شود
حس خوبی دارد اما بعد از آن دلچسب نیست
راز وقتی در میان شعر افشا می شود
شاعرش وقتی بسیجی باشد و عشق حجاب..
آن غزل بایست سبکش نیز اسلامی شود
*********◄►*********
❇سیدمحمد صادق آتشی❇