به نام خالق هستی ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ 🔰وقتی انسان زیاد به یادخدا باشد، این یادخدا در جان انسان نفوذ میکند و درذهن نقش می بندد، عواملی که باعث غفلت انسان میشود را ازدل ریشه کن میکند وتقوای دینی راتقویت میکند. این زمینه رستگاری انسان است ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ✅برپایی نمازبخاطر یادخداست ((اقم الصلاه لذکری)) و یاد او موجب آرامش دلهاست ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ منبع: دارالقرآن بقیه الله شهرستان بهار
♦♦---------------♦♦ توی کلاس دینی وقتی فقط ۱۱ سالم بود معلم گفت: نباید "مشروب" بخوری من اصلا نمیدونستم مشروب چیه معلم دینی یادم داد گفت نباید با "دخترا" بازی کنی نباید به بدنشون "نگاه" کنی من اصلا توی بازی با دخترا ، متوجه بدنشون نبودم معلم دینی یادم داد گفت: اگه خواهر داری ، نذار بدون روسری بره جلو "نامحرم" من نمیخواستم به خواهرم "زور" بگم معلم دینی یادم داد معلم دینی میگفت: زنها "نصف" مردها ارث میبرن من نمی خواستم به زنها جور دیگه نگاه کنم نمی خواستم "حقشون" رو بخورم معلم دینی یادم داد سرکلاس دینی ، همیشه حرف از "دوری" از زنها و حرف "بهشت و حوری و شهوت" بود ما جدا افتادیم از "جنس مخالف" ولی همیشه راجع بهشون با ما حرف زدند همیشه تکرار کردند «یه جور عقده شد» تکرار ، تکرار ، تکرار و ذهن هایی که فقط پر شده بود از "شهوت" ، بدونِ هیچ خاطره ای ما گرفتار افکاری همیشگی بودیم بدونِ هیچ راهی برای شناخت ما از جنس مخالف "جدا" بودیم برای همینه که حتی الان هم رفتار با جنس مخالف را بلد نیستیم برای همینه که تا یک زن می بینیم ذهن مون و رفتارمون جوریه که خودتان خوب میدانید معلم دینی از جنس مخالف برای ما ذهنیتی "انسانی" نساخت ذهنیتی "ابزاری" ساخت معلم دینی به ما یاد داد هر چیزی در اطرافمان که خوب است ، «نعمت خداست» و هر چیزی که بد است ، «حکمت خدا» ما هم این وسط یک مشت علافیم که کاری از دستمان ساخته نیست معلم دینی بود که یاد داد "تقیه" کنیم یعنی میزان "تقوای" شما بسته به "شرایط" تعیین میشود یعنی اگه صلاح بود که "دروغ" بگویید ، اشکالی ندارد یا اگر صلاح بود یک نفر را "بفروشید" ، اشکال ندارد یا اگر صلاح بود "منت کشی" کنید ، اشکال ندارد معلم دینی بود که سر صف نماز "تهدید" کرد اگر کسی که "خندیده" را "معرفی" نکنیم ، از همه نمره انضباط "کم" میکند همانجا بود که معنی "آدم فروشی" را فهمیدیم حالا از ما چه مانده!!!؟؟؟ آدمهایی هستیم که همه چیز و همه اطرافیان خود را "میفروشیم" و "ریا" میکنیم و نامش را میگذاریم: "تقیه" جلوی رئیسمان مطیع محض هستیم ، تا به پول و قدرت و احترام برسیم برای رسیدن به یک "زن" از غرور ، شرف ، و همه چیزمان میگذریم همه "ترفندها" را به کار میگیریم اما پس از رسیدن به خواسته مان ، مثل یک "ابزار" کنار میگذاریمش نمی فهمیم که او هم یک " انــســـان" است مثل خود ما مـــا پـســران ایــرانـیـــم مـَـــردان ایـــرانـیــــم دوست داشتیم "خـــوب" باشیم ولــــی "مـُـعـلــّــم دیــنـــی" داشــتـیـــم من دوست دارم برگردم به "۱۱سالگی" وقتی معلم دینی را دیدم " ترک تحصیل" کنم ، چون ترک تحصیل بهتر از ترک "انـســانـیـّـت" است کاش معلم انسانیت داشتیم و معلم دینی نداشتیم کاش هرکس به وسعت تفکرش آزاداست 🔹🔸
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ از خیاطی پرسیدند زندگی یعنی چه؟ گفت : دوختن پارگی های روح با نخ توبه از باغبانی پرسیدند زندگی یعنی چه؟ گفت: کاشت بذر عشق در زمین دلها، زیر نور ایمان از باستان شناسی پرسیدند زندگی یعنی چه؟ گفت : کاویدن جانها برای استخراج گوهر درون از آیینه فروشی پرسیدند زندگی یعنی چه؟ گفت : زدودن غبار آیینه دل با شیشه پاک کن توکل از میوه فروشی پرسیدند زندگی یعنی چه؟ گفت : دست چین خوبی ها در صندوقچه دل ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ *labkhand* بهترین تعبیر زندگی را برایتان آرزومندم *labkhand*
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ حالا شده فکر کنیم که اگر قرار بود یک روز از زندگی مان را ضبط کنند چه کار می کردیم ( لطفا قبل از خواندن این متن 3 دقیقه تامل کنید ) . . . . . . . .. . . . . . شاید بگویید بستگی دارد به اینکه بعدا چه کسی بخواهد این فیلم را ببیند یک | یک جمع ناشناس دو | دوستامون ببینند سه | تعداد زیادی از نزدیکان چهار | والدین پنج | همسر شیش | یکی که خیلی رو ما حساب می کنه البته واضح است که در این روز خیلی پاستوریزه می شویم مخصوصا اگر بدانیم موارد 5و 6 فیلم را خواهند دید شاید برای مورد 1 خیلی لازم نباشه فیلم بازی کنیم به شرط اینکه این جمع همیشه متغیر باشد برای موارد 2 و 3 می بایست کلی مبادی آداب شویم و بعضی کارها را دیگه انجام ندهیم و این بعضی کارها از عدد 4 به عدد 6 که می رسیم بیشتر می شود نکته این است که هر چه تغییر در اعمالمان از مورد 1 به 6 کمتر می شود با تقواتر هستیم اما چه فایده همیشه یادمان می رود که 6 در اصل باید همان خدا باشد که متاسفانه اینجا نقش صفر را بازی می کند و ... و تمام فیلمهای ما را دیده وهنوز صدایمان می زند با همان دلسوزی که انگار همین امروز متولد شدیم بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را و به عبارت دیگر صد بار اگر توبه شکستی بازا
*********◄►********* چادر مشکی که می پوشد چه زیبا می شود ماه کامل در شب تاریک پیدا می شود واژه واژه شعر پا میگیرد اینجا در دلم وقتی از جای خودش آرام بر پا می شود یوسف از زیباییش حیران،زلیخا در عجب از شمیم چادرش یعقوب بینا می شود آسمانی هست...او عین خیالش نیست که.. دارد از سمت زمینی ها تماشا می شود سر به زیر و سر بلند از کوچه ها رد میشود با سکوتش کم محلی میکند تا می شود اهل ایمان است و تقوا،با خدا همصحبت است سمت قرآن می رود وقتی که تنها می شود حس خوبی دارد اما بعد از آن دلچسب نیست راز وقتی در میان شعر افشا می شود شاعرش وقتی بسیجی باشد و عشق حجاب.. آن غزل بایست سبکش نیز اسلامی شود *********◄►********* ❇سیدمحمد صادق آتشی❇
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم