○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
سلطان محمود غزنوی دستور داد تا بگردند و یک نفر را که در حماقت از دیگران گوی سبقت را ربوده است ،پیدا کنند و به خدمتش بیاورند. ملازمان مدت ها گشتند تا بر حسب اتفاق شخصی را دیدند که بر شاخ درختی نشسته است و با تبری در دست به بیخ شاخه می زند تا آن را قطع کند
ملازمان سلطان با خود گفتند از این شخص احمق تر یافت نمی شود. وی را گرفتند به خدمت سلطان بردند و عمل احمقانه اش را در مقابل خودش برای سلطان بازگو کردند
آن شخص گفت: احمق تر از من سلطان است که با دست خودش با تیشه ظلم و تعدی، رعیت خود را که بنیاد و بیخ درخت حکومتش هستند، قطع می کند
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
یکی از استانداران نادرشاه مردی ظالم و زورگو بود و امان مردم را بریده بود
در حالی که مردم بیچاره منطقه بیش از سایر نقاط مالیات می پرداختند این بود که دیگر به تنگ امدند
و به نادر شاه شکایت بردند تا مگر چاره ای بیندیشد و آنها را نجات دهد
نادر حرف مردم را گوش کرد و پیغامی برای استاندار فرستاد تا کمی هوای مردم را داشته باشد
جناب والی یکی دو روز حرف نادر را به گوش گرفت اما پس از چند روز دوباره به جان مردم افتاد به ناچار مردم دوباره به نادر شکایت کردند
شاه افشار که تعصب خاصی داشت و دوست نداشت از فرمانش سرپیچی شود
دستور داد تا استاندار ظالم را به مرکز بیاورند
چون او را آوردند نادر استانداران دیگر را هم خبر کرد و دستور داد چند دیگ آش درست کنند واستاندار ظالم را قطعه قطعه کنند و در دیگ های آش بیفکنند
آنگاه به هر استاندار یک کاسه آش داد و در آخر رو به استانداران کرد و گفت
هر کس به مردم ظلم و تعدی کند همین آش است و همین کاسه
***
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم به همراه جمعى از مهاجران و انصار در مسجد النبى نشسته بودند ناگاه على عليه السلام وارد مسجد شد حاضران به احترام او برخاستند و از او به گرمى استقبال كردند تا اينكه على عليه السلام در جايگاه خود كه در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بود نشست در اين ميان دو نفر از حاضران كه متهم به نفاق بودند با هم درگوشى صحبت مى كردند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم وقتى كه آنها را ديد دريافت كه چرا آهسته با هم حرف مى زنند
آن حضرت خشمگين شد بطورى كه آثار خشم در چهره مباركش ظاهر شد سپس فرمود سوگند به آن كسى كه جانم در دست او است داخل بهشت نمى شود مگر كسى كه مرا دوست بدارد آگاه باشيد دروغگو است كسى كه گمان كند مرا دوست دارد ولى اين شخص - اشاره به على عليه السلام - را دشمن دارد. در اين هنگام دست على عليه السلام در دست پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بود و اين آيه - مجادله9 - نازل گرديد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه رازگويى مى كنيد به گناه و تعدى و معصيت رسول ، رازگويى نكنيد
***
***
***
*narahat*
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم التماس دعا
*narahat*