♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
فصل چهارم : گذر زمان همه چیز را مشخص می کند
پرتو دلنواز افتاب از پنجره به اتاق تابیده میگشت؛ که پرده طلایی با رگههایی از نخ براق جلوه افزونی به نور ان میبخشید و فضای اتاق را شادابتر از ان چه بود، به نمایش گذاشت. درخشش ان نوید شروع یک روز تازه بهاری را به مردم هدیه میداد
پافشاری خورشید، فرجام هلیا را از دنیای رویاها بیرون کشید؛ کش و قوسی به بدنش داد. سپس راه اشپزخانه را در پی گرفت. خستگی هنوز در وجودش بود، به زور لای چشمانش را باز کرد تا بتواند در یخچال را باز کند که تکه کاغذ روی ان نظرش را جلب کرد
سلام هلیا، ایلیا رفته اداره؛ منم رفتم خونه سرهنگ. مراقب باش خونه رو به باد ندی
هلیا تکه کیکی از درون ان بیرون اورد و سری از انبوه اندوه تکان داد
به نام خالق یکتا زندگی آرام آرام میگذرد؛ اما برای بعضی شعفآور است و برای بعضی دردآور. رایحهایی از عدالت در هیچ کجای شهر به مشام نمیرسد. درواقع عدالت حتی بار معنایی هم ندارد و همچنین حمایت از مفالیس هیچ ارزشی ندارد. این استیصال ذرهذرهی وجود درویشان را میبلعد و نابود میکند. آنها همواره در جستجوی رستن از طریق مرگ هستند مقدمه: دخترک قصهی ما در پیچ و تاب طوفان زندگی گم میشود و در میان جنجال شهر گرفتار! هدفش رهایی از ناکامی و لمس خوشبختی است؛ اما انتخابش در زندگی سهواً بیراهه است آیا پایانش قدم زدن در بیراهه است؟ یا راه نجاتی دارد؟
♥♥.♥♥♥.♥♥♥
میگویند خنده بر هر دردی دواست
وقتی لبانت با لبخند میگشاید
چهرات مانند گلی بهاری
شکوفه میزد
بخند تا دلت بهاری باشد
بخند تا برف های غم زمستان
مانند بهمن از چهره ات سرازیر شود
بخند تا دلت مانند برگ های پاییز آزاد باشد
بخند تا مانند خورشید تابستان مهربان باشی
دلنوشته از کیارش
^^^^^*^^^^^
تصور کن بهاری را که از دست تو خواهد رفت
خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت
شبی در پیچ زلف موج در موجت تماشاکن
نسیم بیقراری را که از دست تو خواهد رفت
مزن تیر خطا!ارام بنشین و مگیر از خود
تماشای شکاری را که از دست تو خواهد رفت
همیشه رود میوه غلتان نخواهد داش
به دست آوراناری را که از دست تو خواهد رفت
به مرگی آسمانی فکر کن !محکم قدم بردار
به حلق آویز،داری راکه از دست تو خواهد رفت
^^^^^*^^^^^
*فاظل نظری،گریه های امپراتور*
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
دلم خلوت میخواد، با خودم و تنهاییم از پله های خیالم برم بالا، سری به کوچه ذهنم بزنم، کمی با قلبم راه بیام، آسمون رو به چشمام هدیه بدم، دستامو باز کنم و دور خودم بچرخم، با صدای بلند داد بزنم بی اینکه کسی من رو دیونه خطاب کنه
دمها گاهی نیاز دارن به خودشون توجه کنن محتویات ذهن و قلبشون رو زیر و رو کنن، به درد نخوراشو بریزن دور به خوبهاش لبخند بزنن برای از دست رفته هاش آه بکشن اونوقته که احساس سبکی وجودشون رو در بر میگیره برای خودتون ارزش قائل بشید و وقت بزارید هرچند کوتاه هرچند سالی یه بار گاهی با پیاده روی توی محل کودکیتون، گاهی با یه فنجان چای، و حتی گاهی با بستن چشمهاتون برای لحظاتی کوچه های ذهنتون بهاری
♦♦---------------♦♦
^^^^^*^^^^^
بیدار شو
همه چیز مهیاست
آرامش صبح
نفس های بهاری
هدفی داشته باش
و حرکت را آغاز کن
^^^^^*^^^^^
بهروز داداچ بیا این پس انداز منم برا تو :|
گوشی خریدن به درک تو واجب تری
😐😑😂😂😂
سینه بزن
یاران چه غريبانه
حامده پهلانه
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
😆ﺍﮔﻪ ﺭﻭ ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺷﯿﺮﺍﺯﯼ ﻧﺼﺐ ﺑﻮﺩ ، ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯿﺪﺍﺩ
🤑🤑🤑🤑🤑
عابر بانک : ﺑﻪ ﺑﺎﻧﮓ ﻣﻠﯽ ﺧﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﮐﺎﮐﻮ ﮐﺎﺭﺗﺖِ ﺑﯿﺰﻭ ﺗﻮ ﺩﺳﮕﻮُﻭ
🤗
ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ : ﺣﺎﻟﻮ ﭼﯽ ﭼﯽ ﻣﯿﺨﻮﯼ؟
🤔
ﻣﺸﺘﺮﯼ : ﻣﯿﺨﺎﻡ ﯾﺎﺭﺍﻧﻢ ﺑﻮﺳﻮﻧﻢ
😌
ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ : ﺑﺮﯾﭽﯽ ﺍﯾﻘﺪ ﻫﻮﻟﮑﯽ ﻫﺴﯽ حالو؟ ﻫَﻨﻮ ﮐﻪ ﻧﺮﯾﺨﺘﻦ به حساﺑﺘﻮﻥ ،😏 أﯼ ﺩﯾﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺩﮐﻤﻪ ﻗﺮﻣﺰﻭ ﺭِ ﺑﺰﻥ
😑
ﻣﺸﺘﺮﯼ : ﻭﯾﺴﻮ ﻋﺎم هنو ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭمآ ، ﯾﯽ ﺷﺎﺭﺟﯽ ﻫﻢ ﻣﯿﺨﺎﺳﻢ
😒
ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ : ﭼَﻨﯽ؟
🤔
ﻣﺸﺘﺮﯼ : یی شارج ۵ توﻣﻨﯽ☺
ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ : ﺍﺻلا ﺗﻮ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺷﺎﺭﺝ ۵ ﺗﻮﻣﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﯼ؟
😠
ﻣﺸﺘﺮﯼ : ﻭُﯼ ﻋﺎﻣﻮ ﯾﻨﯽ ۵ ﺗﻮﻣﻨﻢ ﺗﻮﺵ ﻧﯽ؟
😓
ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ : ﻧﻪ ﮐﺎﮐﻮ
😑
ﮐﺎﺭﺗﺖ ﺑﻮﺳﻮﻥ ، ﺍﯾﻘﺪ ﻭُﯼ ﻧﺴو ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎﺗﻞ ﻧﮑﻦ
😞
مشتری : ینی دو تومنم نی توش؟
😫
عابر بانک : ﻋﺎﻡ ﺑﯽ ﺑﺮﻭ ﺍﻭ ﻭَﺭﻭﻭآ
😤
😂😂😂😂😂
درود بر همه شیرازیا
😍🤗
تشکر از ارغوان بابت ارسال جوک
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
جمشیدخان خدا رحمتت کنه، حالا که رفتی لطفا اون میکروفون رو هم از مرتضی پاشایی بگیر
تشکر از طناز بابت ارسال جوک
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
به اینا نگاهگ کن
😃😃😃😃😃😃😃
ایناهم شومارو نگاه می کنن
خیلی جالبه منم اولش باورم نمی شد
تشکر از غزل جوک بابت ارسال جونش
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
**♥** دلاتون شاد و لباتون خندون **♥**
****►◄►◄****
جمعه ای باران گرفت
خشم سیلی جان گرفت
لحظه ها آرام بود
ناگهان طوفان گرفت
پیک رحمت قطره آب
بیرق طغیان گرفت
خنده ها کوچیدو رفت
گریه ها میدان گرفت
زندگی از ریشه کند
قدرت شیطان گرفت
در بهاری چون خزان
غنچه را آسان گرفت
دست شب دزدیده روز
مادر تابان گرفت
ناله ها زاییده موج
راحت انسان گرفت
کودکی در زیر آب
دامن مامان گرفت
من نمی گویم چه شد
آن نباید آن گرفت
آب آتش زد چنار
مرگ را مهمان گرفت
****►◄►◄****
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم