* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * "چوب خدا" شاید همان بغضی باشد که دخترت سالها بعد می خورد و تو در عمق چشمانش خاطره تلخ رفتنت را می ببینی تو را نمیدانم اما من به خدایی که آن بالاست عجییب معتقدم * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *
*♥♥♥♥*♥♥♥♥* تنــهــام میدونی یعنی چی؟ یعنـی حـس کنـی دارن #تحملت میکنـن یعنـی هیـچکسـیو نـداری #بغـلت کـنـه بگـه من پیـشتـم گریـه نکـن یعنـی از #دلتنـگی گریت بگـیره ولـی غـرورت نـزاره گریـه کنی یعنـی الکی #انلاین باشی یعنی بخندی نـزاری #اشکـاتو ببیـنن یعنـی بعـد از اون دیگـه #عاشق نشـی یعنی کسـی #نیسـت تـورو واسـه خـودت بخــواد یعنی از شدت گریه چشات درد بگیره ولـی همه فکـر کـنن به خاطـره گوشیــه سخـتـه کسـی بـه فکـرت #نباشـه خـودت بـاشـی و خـودت خـودت اشکـاتـو پاک کنی خـودت خودتو بغـل کـنی بگـی من پیشـتم نتـرس *♥♥♥♥*♥♥♥♥*
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ نازنین آیا تو اشکم را به شبها دیده ای ؟ آه سرد و پر غمم را روی لبها دیده ای ؟ با خیالی جمع و راحت رفته ای اما بگو جسم سوزان مرا از داغ تبها دیده ای ؟ تازگیها فرصتی کردی ببینی ام عزیز ؟ خم شدم در زیر سختی و ستمها دیده ای ؟ خنده هایم رفته دیگر یک نظر دیدی مرا ؟ من شدم گنجیهٔ حسرت وَ غمها دیده ای ؟ رفتی و تنها شدم اما هنوزم عاشقم عاشق دیوانه ای با قلب تنها دیده ای ؟ تازگیها من شدم دیگر بریدم دل ز ما از ضمیر تلخ ما گشتم چو مِنها دیده ای ؟ در دلت سنگی نشاندی و دگر من بعد تو قلب تنهایم گریزان شد ز دلها دیده ای ؟ میروم چون کل دنیا مثل تو ظالم شده از جفاکاری سرشتند آب وگلهادیده ای؟؟ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ❇ناشناس❇
♡♡ ♡♡ ♡ ♡ ♡♡ ♡♡ اول آبی بود این دل ، آخر اما زرد شد آفتابی بود، ابری شد ، سیاه و سرد شد آفتابی بود، ابری شد ، ولی باران نداشت رعد و برقی زد ولی رگبار برگ زرد شد صاف بود و ساده و شفاف ، عین آینه آه، این آیینه کی غرق غبار و گرد شد؟ هر چه با مقصود خود نزدیکتر می شد ، نشد هر چه از هر چیز و هر ناچیز دوری کرد، شد هر چه روزی آرمان پنداشت ، حرمان شد همه هر چه می پنداشت درمان است ، عین درد شد درد اگر مرد است با دل راست رویارو شود پس چرا از پشت سر خنجر زد و نامرد شد؟ سر به زیر و ساکت و بی دست و پا می رفت دل یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد بر زمین افتاد چون اشکی ز چشم آسمان ناگهان این اتفاق افتاد : زوجی فرد شد بعد هم تبعید و زندان ِ ابد شد در کویر عین مجنون از پی لیلی بیابانگرد شد کودک دل شیطنت کرده است یک دم در ازل تا ابد از دامن پر مهر مادر طرد شد ♡♡ ♡♡ ♡ ♡ ♡♡ ♡♡ ❇قیصر امین پور❇
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ روزي مرد جواني وسط شهري ايستاده بود و ادعا مي کرد که زيبا ترين قلب را درتمام آن منطقه دارد. جمعيت زياد جمع شدند. قلب او کاملاً سالم بود و هيچ خدشهاي بر آن وارد نشده بود و همه تصديق کردند که قلب او به راستي زيباترين قلبي است که تاکنون ديدهاند. مرد جوان با کمال افتخار با صدايي بلند به تعريف قلب خود پرداخت ناگهان پير مردي جلوي جمعيت آمد و گفت که قلبتو به زيبايي قلب من نيست. مرد جوان و ديگران با تعجب به قلب پير مرد نگاه کردند قلب او با قدرت تمام ميتپيد اما پر از زخم بود. قسمتهايي از قلب او برداشته شده و تکههايي جايگزين آن شده بود و آنها به راستي جاهاي خالي را به خوبي پر نکرده بودند براي همين گوشههايي دندانه دندانه درآن ديده ميشد. در بعضي نقاط شيارهاي عميقي وجود داشت که هيچ تکهاي آن را پر نکرده بود، مردم که به قلب پير مرد خيره شده بودند با خود ميگفتند که چطور او ادعا ميکند که زيباترين قلب را دارد؟ مرد جوان به پير مرد اشاره کرد و گفت تو حتماً شوخي ميکني؛ قلب خود را با قلب من مقايسه کن؛ قلب تو فقط مشتي رخم و بريدگي و خراش است. پير مرد گفت: درست است. قلب تو سالم به نظرميرسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نميکنم. هر زخمي نشانگر انساني است که من عشقم را به او دادهام، من بخشي از قلبم را جدا کردهام و به او بخشيدهام. گاهي او هم بخشي از قلب خود را به من داده است که به جاي آن تکهي بخشيده شده قرار دادهام؛ اما چون اين دو عين هم نبودهاند گوشههايي دندانه دندانه در قلبم وجود دارد که برايم عزيزند؛ چرا که يادآور عشق ميان دو انسان هستند. بعضي وقتها بخشي از قلبم را به کساني بخشيدهام اما آنها چيزي از قلبشان را به من ندادهاند، اينها همين شيارهاي عميق هستند. گرچه دردآور هستند اما يادآور عشقي هستند که داشتهام. اميدوارم که آنها هم روزي بازگردند و اين شيارهاي عميق را باقطعهاي که من در انتظارش بودهام پرکنند، پس حالا ميبيني که زيبايي واقعي چيست؟ مرد جوان بي هيچ سخني ايستاد، در حالي که اشک از گونههايش سرازير ميشد به سمت پير مرد رفت از قلب جوان و سالم خودقطعهاي بيرون آورد و با دستهاي لرزان به پير مرد تقديم کرد پير مرد آن راگرفت و در گوشهاي از قلبش جاي داد و بخشي از قلب پير و زخمي خود را به جاي قلب مرد جوان گذاشت مرد جوان به قلبش نگاه کرد؛ ديگر سالم نبود، اما از هميشه زيباتر بود زيرا که عشق از قلب پير مرد به قلب او نفوذ کرده بود ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ *ghalb* دوستدار همه باشیم *ghalb*
*~~~~~~~~* من آسمان پر از ابرهاي دلگيرم اگر تو دلخوري از من، من از خودم سيرم من آن طبيب زمينگير زار و بيمارم كه هرچه زهر به خود مي دهم نمي ميرم من و تو، آتش و اشكيم در دل يك شمع به سرنوشت تو وابسته است تقديرم به دام زلف بلندت دچار و سرگرمم مرا جدا مکن از حلقه هاي زنجيرم درخت سوخته ا ی در کنار رودم من اگر تو دلخوري از من، من از خودم سيرم فاضل نظری *~~~~~~~~* *soot* دم خنده هاتون گرم *soot*
نازنینم عاشقت هستم ولی آیا تو هم من که خیلی سخت دل بستم ولی آیا تو هم عاشقت هستم خجالت می کشم از گفتنش من حیا کردم دهان بستم ولی آیا تو هم لحظه ای افتاد چشمانت به چشمانم ولی از نگاهت همچنان مستم ولی آیا تو هم سعی کردم تا نظر بازی کنم رویم نشد حیف،من رویم نشد ، جَستم ولی آیا تو هم از زمین تا آسمان ، از آسمان تا کهکشان زیرو رو کردم تو را جُستم ولی آیا تو هم کاش میشد قسمتم باشی تو ای حوّای من من که رفتم ، آدمی پستم ولی آیا تو هم عاشقی از جنس مجنونم بیا لیلای من من که مجنونی ازین دستم ولی آیا تو هم نیستی پیشم ولی لیلای من این را بدان نازنینم عاشقت هستم ولی آیا تو هم رضا ایزدی ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *gol_rose* اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم *gol_rose*
ببار باران که دلتنگم....مثال مرده بی رنگم ببار باران کمی آرام....که پاییز هم صدایم شد که دلتنگی و تنهایی رفیق با وفایم شد ببار باران بزن بر شیشه قلبم....بکوب این شیشه را بشکن که درد کمتری دارد اگر با دست تو باشد ببار باران که تا اوج نخفتن ها مدام باریدم از یادش ببار باران درخت و برگ خوابیدن اقاقی....یاس وحشی....کوچه ها روزهاست خشکیدن ببار باران جماعت عشق را کشتن کلاغا بوته ی سبز وفا را بی صدا خوردن ولی باران ، تو با من بی وفایی توهم تا خانه ی همسایه می باری و تا من میشوی یک ابر تو خالی ببار باران ببار باران.......که تنهایم... ناشناس ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ *yes* اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم *yes*
تقصیر خودم بود که لب باز نکردم احساس دلم را به تو ابراز نکردم زنجیر به پا داشتم این بود که آرام پوسیدم و از شهر تو پرواز نکردم تو رفتی و من ماندم و تنهایی و یک عمر جز یاد تو را مَحرم این راز نکردم ای حس غریبانه به چشمان تو سوگند یک لحظه من از عشق تو احراز نکردم در اوج پریشانی و تنهایی و تردید بی نام تو هرگز غزلی ساز نکردم با سوز تو ساز دل من رنگ خزان داشت این زمزمه را با کسی آغاز نکردم بعد از تو کسی نکته ای از عشق نیاموخت من نیز دَری سوی کسی باز نکردم ناشناس ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ *narahat* اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم *narahat*
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم