*~*~*~*~*~*~*~* انتخابات اون سال رو فراموش نمیکنم، اصلن فکر نمیکردم اهل سیاست باشه اما توی همه ی فعالیت ها حضور داشت و کم کم شدیم تابلوترین آدم های دانشگاه کلاسارو میپیچوندیم ومیرفتیم ستاد انتخاباتی و شبا هم چند ساعت تلفنی با هم حرف میزدیم اما تمام این مدت شُماش تو نشده بود و جای فعل جمع از فعل مفرد استفاده نمیکرد از رنگ لباس و دستبند تا فکر و حرف یکی بودیم و چقدر کیف میداد دوتایی واسه یه هدفِ مشترک جنگیدن کم کم کارمون به حراست دانشگاه کشید و با اولین تظاهرات مهرِ قرمزِ اخراج خورد پای پروندمون اصلن مهم نبود چون ما داشتیم میجنگیدیم و باید تاوان میدادیم و چه تاوان شیرینی روزای سختی بود اما وقتی لابه لای جمعیت نگاه میکردم تو چشماش که زل زده به سرو وضع نامرتب و دسته ی شکسته ی عینکم، دلم قرص میشد یه روز لابه لای همون جمعیت وقتی احساس ناامنی کرد برای اولین بار محکم بازومو گرفت و گفت مراقب باش، این اولین بار بود خارج از حرفای انتخابات حرفی میزد که مال من بود سرمو خم کردم تا دست بندشو ببوسم که یه باتوم محکم خورد تو سرمو خون همه ی پیراهنمو برداشت از جمعیت خارج شدیم و رفتیم یه جای خلوت روسریشو از سرش درآوارد و یه تیکشو پاره کرد و سرمو بست و گفت اگه سرت درد میکنه بریم دکتر گفتم نه درد نمیکنه گفت پس بازش میکنم، چون سری که درد نمیکنه رو دستمال نمیبندن محو نگاه کردن به موهای پریشونش گفتم آره سری که درد نمیکنه رو دستمال نمیبندن جز در مواردی که دستمال نامبرده آغشته به عطر گیسوی یار باشد روسریشو سرش کرد و گفت پاشو بریم ما کار مهم تری داریم بعد از تموم شدن انتخاباتِ اون سال و نقشه هایی که نقشِ بر آب شده بود دیگه چیزی واسه از دست دادن نداشتم و دلیلی هم برای موندن نمیدونستم و باید میرفتم که خیلی چیزا رو نبینم بهش گفتم بیا بریم، یه زندگی آروم میسازیم باهم خیلی قاطعانه گفت من میمونم و میجنگم نه جون داشتم واسه جنگیدن نه انگیزه، واسه همین ادای ادمای عاقل رو در آواردم و خندیدم که چقدر تو این بازی بُر خورده و جدی گرفته... خندیدم و برای مدتی رفتم که نباشم بعد از چند سال وقتی برگشتم یک راست رفتم سر همون خیابونی که زخمِ سرمو بسته بود نشستم ومحو خاطرات اون روزامون بودم که یه ماشین جلوی پام ترمز کرد گفت میدونستم برگشتی و وقتی برگردی یک راست میای اینجا... میدونستم دلت واسه اون روزا تنگ میشه یکم نگاش کردم و داشتم فکر میکردم چقدر بزرگ ترو جاافتاده ترشده که پرسید هنوز سرت درد میکنه؟ یه دست کشیدم به جای زخمِ سرم و بهش گفتم شما دستمال عطر آلود آن روزها رو تجویز کن من قول میدهم سرم درد کند *~*~*~*~*~*~*~* علی سلطانی
تو این فیلم هندیا مرده دختره رو بلند میکنه رو هوا کلی مسیر میبرتش، میزارتش روی شونه اش اینا . . . . من یه بار دوست دخترم رو بلند کردم اول گو..زیدم 😂 بعد کمرم رگ به رگ شد 😂 بعد افتادم زمین اونم افتاد روم دوباره گوزی..دم 😂 وقتی پاشد دیدم نگوز...یدم بلکه ری...دم 😂 مرگ بر هندوستان 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ به شیرازیه میگن کدوم یکی از اعضای بدنتو بیشتر دوست داری؟ میگه کاکو گوشام 😂😁😂 . . . . میگن چرا میگه گوش خود به خود میشنوه نه میخواد بازش کنی نه حرکت بدی نه تلاش کنی 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه مرغ مینا خریدم طرف گفت این حرف میزنه آوردمش خونه بهش دونه و غذا دادم گفتم حرف بزن نزد گفتم حرف بزن لامصب . . . . گفت الاغ با دهن پر کسی حرف نمیزنه 😂 . . . . فهمیدم علاوه بر حرف زدن آداب غذاخوردنش هم از من بیشتره 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ بابا و مامانم رو آوردم کافه براشون کاپوچینو و آیس لاته گرفتم 😂 داشتم میگفتم با آرامش از قهوهتون️ لذت ببرید که . . . . . بابام لیوان خالیشو گذاشت رو میز 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ داعشیا فکر کنم صبح به صبح میان تو نت سرچ میکنن بمبگذاری، حادثه تروریستی . . . . . هر چی گوگل آورد مسئولیتشُ بعهده میگیرن 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ شروع ماه رمضان: جمعه عربستان، قطر، امارات، عمان شنبه: بحرین، عراق، ایران، یمن . . . . خدا رو شکر تو گروه آسونتری افتادیم وصعودمون حتمیه 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ خاطراتِ شمال محاله یادم بره ولی . . . . این چیزایی که شبِ امتحان میخونم رو سر جلسه یادم میره 😂😁😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ﯾﻪ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ 😂 ﺑﻬﻤﻮﻥ ﮔﯿﺮ ﺑﺪﻩ ﺑﮕﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﺮﻭﺳﺘﻮ ﺁﺳﺘﯿﻦ ﺩﺍﺭ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ 😂 ﻣﺎﻡ ﺑﮕﯿﻢ ﭼﺸﻢ عشقم 😂 ﺑﻌﺪ ﺷﺐ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯿﻢ ﺑﻌﺪ ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ ﻧﯿﺎ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺗﻮ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﺳﻮﭘﺮﺍﯾﺰ ﺷﯽ 😂 ﺑﻌﺪ ﻭﺳﻂ ﻣﺠﻠﺲ ﺑﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﯾﻬﻮ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﻟﺒﺎﺳﻤﻮﻥ ﺩﮐﻠﺘﺲ 😂 ﺧﻮﻥ ﺟﻠﻮ ﭼﺸﻤﺎﺷﻮ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﻨﻪ ﺳﻤﺘﻤﻮن، ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺳﻔﺮﻩ ﻋﻘﺪ ﺑﺪﻭﺋﻪ ﮐﻤﺮﺑﻨﺪﺷﻮ ﺩﺭﺑﯿﺎﺭﻩ ﺑﯿﺎﺩ ﺑﺎﻻ ﺳﺮﻣﻮﻥ ﺑﮕﻪ: ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﻣﺜﻪ ﺁﺩﻡ ﻟﺒﺎﺱ ﺑﭙﻮﺵ ﺯﻥ؟؟ 😂 ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻓﺸﺎﺭ ﻋﺼﺒﯽ ﻫﻤﻮﻧﺠﺎ ﺳﮑﺘﻪ ﮐﻨﻪ ﺑﻤﯿﺮﻩ ﺭﺍﺣﺖ ﺷﯿﻢ ﺍﺯ دستش 😂 ﻣﺮﺗﯿﮑﻪ ﻋﺼﺒﯽ 😂 ﻭﺍﻻﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ 😂 ﻣﺘﺘﺘﻨﻨﻨﻔﺮﺭﺭﺭﺭﺭﺭﻡ ﺍﺯﺵ 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دختره عکس تلگرامش با مایو کنار استخره رفتم سرقرار اومدم باهاش دست بدم گفت: دستتو جمع کن خوشم نمیاد گفتم چرا؟ گفت منم واسه خودم ی اعتقاداتی دارم 😂 . . . الان اومدیم شاه عبدالعظیم نماز بخونیم بر میگردیم 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه بارم رفتم ترکیه خواستم تیریپ اختلاف ساعت بیام به زنم زنگ زدم گفتم اینجا ظهره. اونجا چی؟ گفت زهره کدوم خریه؟ بیای ایران جرت میدم 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ هفته دیگه نه رییس جمهور مهمه و نه انتخابات . . . . هممون نشستیم و با احسان علیخانی گریه میکنیم و منتظر اذانیم 😂
تو رستوران نشسته بودم دختره اومد میز پشتیم بشینه بند کوله پشتیش خورد بِهم . . . . این بیشترین ارتباطه نزدیکم با يه دختر تو شیش ماه اخیر بوده 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه سری تواتوبوس اومدم به دختر بگم میتونم کنارتون بشینم اشتباهی گفتم میتونم بغلتون بشینم . . . . تو کیفش آجرگذاشته بود بی وجدان 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ رای دادن فقط اونجـاش کهـ . . . . اون خانمه شناسنامتو چک و بعدش نگات میکنه که خودت باشی 😂 . . . من با همون نیم نگاه عاشق میشم 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ تو آمریکا ۵۶هزار نفر به روحانی رای دادن و ۱نفر به رییسی . . . . قشنگ معلومه کار اون ترامپِ احمقه 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ميگن راي هـاي ميرسليم رو كردن تو پلاستيك . . . . . گفتن خودت برو خونه بشمار ماوقت نداريم خودتو قبول داريم 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ اینقد این فروش چرت و پرت با اس ام اس زیاد شده که عدد ۱ رو همینجوری رندوم به یه شمارهای بفرستی . . . . ممکنه فرداش یه دست قابلمه بیارن دم خونه ت 😂😁😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ آقای روحانی ما رای ندادیم که . . . . . یه هفته دیگه امتحانامون شروع شه ها 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ جفر رفت حج وقتی از حج برگشت رفت سراغ بقالی محلشون به مغازه دار گفت دفترهای قرض رو در بیار صاحب مغازه خیلی خوشحال شد و با خودش گفت: خیلی خوبه، اومده قرضشو ادا کنه و پولمو بهم بده وقتی دفتر رو در آورد،جفر به صاحب مغازه گفت اسم من رو توی دفتر پیدا کن صاحب مغازه گفت؛ بله! این هم اسم مبارک شماست جفر گفت؛ آفرین! حالا جلو اسمم یه حاجی اضاف کن 😂😁😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ تو ماه رمضون به ساعتا نباید نگاه کرد . . . . . من یه بار نگاه کردم دیدم ساعت هفته سه ساعت بعد نگاه کردم دیدم هفت و ربعه 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ رای های میرسلیم . . . . تو صندوق همو میبینن با گریه میدوعن سمت هم همدیگرو بغل میکنن 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه سری تو تاریکی داشتم میرفتم گفتم بسم الله الرحمن ارحیم . . . . . یهو جن زد روشونم گفت داداش تو با این قیافه که از خودمونی تو دیگه چرا؟؟ 😂
وﺻﻴﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﻋﺰﺍﺭﻳﻴﻞ ﺑﻪ ﭘﺴﺮش . . . . . ﺩﻭﺭ جاناتی ﺭﻭ ﺧﻂ ﺑﮑﺶ ﮎ ﭘﻴﺮﺕ ﻣﻴﮑﻨﻪ 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دختره دید من تو صف رای هستم شناسنامم دستمه تا خبرنگارو دید پرید تو بغلم گفت ماهم عروس دامادیم . . . . خلاصه منم تو رودرواسی گیر افتادم گرفتمش مواظب باشید شیوه جدیدشونه 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ آخرین اخبار از مش کاظم شیرازی . . . . . مانده ام صلوات را چگونه حرام کنم! چون موجب شادی اموات است 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ انتخابات تو ایران مقوله ایی عجیبه . . . . کل دنیا واسه رسیدن به رفاه بیشتر میجنگن تو ایران واسه فرار از بدبختی بیشتر 😂😁 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ طرف شدیدترین حرکت سیاسی کل زندگیش این بوده که دم انتخابات لاک بنفش زده . . . . . بعد الان پست گذاشته: خون دلها خوردهایم 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ روند شمارش آرا روحانی روحانی رئیسی پرسپولیس قهرمان روحانی روحانی تتلیتی ها روحانی همسر نازنینم رئیسی 😂😁 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ صندوقای رای رو . . . . . بعد از شمارش آرا میبرن جانونیش میکنن 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ووووووووووووع تووووووووی صندوق . . . . . سرهنگ علیفر هنگام انداختن رای 😂😁😹🐒 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ خوبی آرای میرسلیم و هاشمی طبا اینه که . . . . . میتونن برن دونه دونه شونو پیدا کنن و ازشون تشکر کنن
@~@~@~@~@~@ حکیمی ﺭﺍ ﭘﺮﺳــﯿﺪﻧﺪ: برای ثبت نام در انتخابات چه شرایطی لازم است؟ حکیم ﮔﻔﺖ: توانایی لازم است ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺍﺯ نظر ثروت؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻧﻪ ! چرا که ثروت را اعتباری نیست ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺍﺯ نظر جسمی؟ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ! چرا که جسم را بقا و اعتباری نیست گفتند: توانایی علمی و تجربی؟ گفت: علم تجربی میتواند انسان را نابود کند گفتند: توانا از نظر عقلی؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: نه! چرا که عقل زوال دارد و آنرا اطمینانی نیست ☹️ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: مسخرمون ﮐﺮﺩﯼ؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺁﺭﯼ @~@~@~@~@~@
من نمی فهمم چجوری انقد ریلکس میرن عملیات تروریستی انجام میدن . . . . امروز خواستم تو یه کوچه خلوت بگو...زم انقد استرس داشتم که ری...دم 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دوستان عزیزم تو رو جون هر کی دوست دارید خونه هاتونو خالی نذارین، خیلی شرایط بدی شده، آدم از اتفاقی که قراره بیفته خبر نداره، دیشب خدا به ما رحم کرد دیشب حدود ساعت ۱۱ در خونه ی ما رو زدن، من پا شدم گفتم کیه؟ . . . . یه خانومی گفت تشریف بیارید دم در، من رفتم دم در، گفتم بفرمایید؟ زل زده بود تو چشام گفت بفرماييد، و یك دفعه، جوری که من نفهمیدم از کجا، سه تا ظرف یکبار مصرف پر از باقالی پلو با گوشت گذاشت تو بغلم و گفت بهش رای بدیم خیلی لحظات نفسگیری بود، حسابی هول شده بودم و ذوق زده فکرش رو بکنید اگه ما خونه نبودیم واقعا چی میشد؟ ميداد در يه خونه ديگه! واقعا مواظب باشید ☺️😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ تو خیابون از یکی مصاحبه کردن، آیا شما در رای گیری ریاست جمهوری شرکت میکنید؟؟ . . . . گفت: نمیدونم با تعجب پرسیدن چرا ؟؟!!؟ گفت: والا با دیدن این مناظره ها نمیدونم باید رای بدم یا زنگ بزنم به صد و ده 😂😁😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دو روز پیش رفتم مجلس ختم بابای یکی از بچه ها 😂 . . . . . اومدنی میخواستم به مادر دوستم بگم غم آخرتون باشه 😂 برگشتم گفتم: بار آخرتون باشه 😂 اونم گفت چشم 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ از اين ميوه هاي پلاستيكي رو ميز بود هيشكي حواسش نبود شوهر خالم ورداشت گاز زد . . . . توي رودربايستيِ حيثيتي چش تو چش من تا تهشو خورد 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ کُزت اگه میدونست تا دخترای ایرانی دو تا استکان میشورن ميگن "یک کزت هستم" . . . . همون موقع جلوی خانواده تناردیه خودسوزی میکرد 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ اعتراض رئیسی به صدا و سیما رئیسی به صدا و سیما گفته چرا موقع اذان میگید: به لحظات روحانی نزدیک می شویم چرا نمیگید به لحظات رئیسی نزدیک میشوید این تبلیغ برای روحانی است 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ پدرم گفت: اگه کنترل مملکت دست من بود ایران رو گلستان میکردم . . . . . منم گفتم: والا یه دکمه کولر دستته اینجارو جهنم کردی 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ میگن تو بهشت جوی های روان از عسل هست . . . . واسه اینکه عسل بتونه جاری بشه یا باید شیب زمین ۷۸ درجه باشه یا دمای هوا ۹۳ درجه باشه 😂 خلاصه جهنمیه واسه خودش، گناهتونو بکننین 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ بابام گفت بیا بریم خاستگاری دختر عموت گفتم ازدواج فامیلی نمیکنم بچمون میمون میشه . . . . . گفت فرقی نمیکنه تو با هر کی ازدواج کنی بچت میمون میشه 😂☹️😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ لذتی که تو دست توی دماغ کردن هست، تو فین کردن نیست ☝️😂 . . . . حالا لذت گوله کردن به کنار 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ به دختر بچه ی هشت ساله تو پارک گفتم: وای عمویی چقدر نازی تو، موش بخورتت 😂 . . . . . گفت: خفه شو آشغال چشم چرون بیکار و بی عار جامعه، مایه ی ننگ همه ایرانیا شانس آوردم مسلح نبود 😂
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم