test
test
test
test
test
test
test
test
o*o*o*o*o*o*o*o
شال دور گردنم را تا روی چونه ام بالا کشیدم و دستکش های چرمم رو به دست کردم
پله های دفتر خونه رو تند تند پایین اومدم و در عین حال سعی کردم برای بند کیف سنگینی که همراهم بود، یه جای ثابت روی شونه ی راستم پیدا کنم
صدای سلانه سلانه ی قدم هایی که بر می داشت، از پشت سرم می اومد
هوای راه پله خفه و فضا نیمه تاریک بود
یه نگاه به ساعتم انداختم، هشت و چهل و پنج دقیقه ی صبح رو نشون میداد و این نیمه تاریک بودن به چراغ سوخته ی راه پله و هوای ابری و خاکستری بیرون بی ربط نبود
به لحظه وایسا باهات کار دارم....آیلین....آیلین باتوام
صداش عجیب اعصابمو خط خطی میکرد
داشتم تقریبا به طرف در خروجی پرواز میکردم که حس رها شدن و آزادی رو با همه ی وجودم احساس کنم و اونوقت اون داشت با آیلین گفتن هاش گند میزد به هر چی حس رها شدنه
o*o*o*o*o*o*o*o
آخرین برف زمستان
فاطمه ایمانی
..♥♥..................
روزی معلم کلاس پنجم به دانش آموزانش گفت
"من همه شما را دوست دارم"
ولی او در واقع این احساس را نسبت به یکی از دانش آموزان که تیدی نام دارد،نداشت
لباس های این دانش آموز همواره کثیف بودند، وضعیت درسی او ضعیف بود و گوشه گیر بود
این قضاوت او بر اساس عملکرد تیدی در طول سال تحصیلی بود
زیرا که او با بقیه بچه ها بازی نمی کرد و لباسهایش چرکین بودند و به نظافت شخصی خودش توجهی نمی کرد
تیدی بقدری افسرده و درس نخوان بود که معلمش از تصحیح اوراق امتحانی اش و
گذاشتن علامت
be name khoda
created by khengoolestan developer
↓start log↓
prossec for config filiping slider
config fliping slider ok
|
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم