دوران مدرسه کاندید شدم برا شورا،تو تبلیغات گفتم اگه رای بیارم از اینجا تونل میزنم به داخل دستشویی های مدرسه دخترانه.😁😅 ناظم پرونده رو لوله کرد تو حلقم بعد با لگد انداختم بیرون😑😂😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ یه ایرانی میره بهشت فرداش خدا به جبرئیل گفت: اینو از کدوم قبرستون آوردین؟ دیشب همه میوه هارو خورده، چنتا از ملائکه رو با سنگ زده، با عزرائیل هم درگیر شده، حالا هم پیله کرده به موسی که این عصا مال بابامه 😂😂😂 o*o*o*o*o*o*o*o تو خارج مردم بابانوئل میبینن سریع دورش جمع میشن یه کادویی ازش بگیرن🎅🎁 ما تو ایران حاجی فیروز رو میبینیم سریع فرار میکنیم نیاد یه وقت خفتمون کنه بگه یه هزار تومنی بده😐😂 o*o*o*o*o*o*o*o تو دانشگاه از یه دختر خوشم اومد یه اسکناس در آوردم روش شماره نوشتم و رفتم بهش گفتم این پول از جیب شما افتاد. دختره خنگ اسکناسو ازم گرفت رفت باهاش ساندویچ خرید😄 حالا مشکل اینا نیست. درد من اینه که یارو ساندویچیه از ساعت 12 شب تا الان داره پیام میده میگه از ساندویچ خوشت اومد عزیزم؟ اینو کجای دلم بزارم😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ داداش کوچیکمو زدم، بعد چند دیقه هی میومد اتاق نفس عمیق میکشید میرفت بیرون خالی میکرد پرسیدم چیکار میکنی گفت میخوام اکسیژنت تموم شه بمیری😂😂😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ عذاب وجدان شاشیدن توی مایع دستشویی مدرسه نمیذاره بخوابم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ میخوام برم تو این برنامه عصر جدید برم پشت میکروفون ازم بپرسن خب چیکار میتونی بکنی؟ بگم با آروغ میتونم بگم اسب 😑✋🏼 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ من اولین باری که رفتم شهربازی حتی موقعی هم که رفتیم آبمیوه بخوریم عربده میکشیدم 😐✋🏼 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ماهیگیری پس از صید ماهی به خانه بازگشت تا آنرا بپزد اما دید نه روغن دارد, نه آرد، نه گاز ، نه نمک و نه ادویه برگشت ماهی را به آب انداخت ماهی سرش را از آب بیرون آورد و فریاد زد روحانی مچکرییییییم :))) ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ رفتم تو ساندویچی به مغازه داره گفتم این بندریاتون خوشمزس؟ یه نگا کرد گفت نه مزه عن میده!هیچی دیگه تو رودروایسی گیر کردم گفتم پس دو تا بدین ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ تو خونه داشتیم پانتومیم بازی میکردیم . . . . . . نوبت بابام شد با دست منو نشون داد یهو همه با هم گفتن مفت خور اضافی 😐 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ شاید کلا یه بار مردم و گشتارشاد با هم متحد شدن، اونم واسه کتک زدن من بود تو پارک با دوسدخترم داشتیم همو میبوسیدیم گشتارشاد رسید بهم گفت این خانم چکارته؟ دستپاچه شدم گفتم خواهرمه😐 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ يه پيرزنه ٩٠ ساله عكسشو ميبره عكاسى ميگه اينو برام فتوشاپ كنيد نه آرايشم كنيد نه جوانم كنيد 😐 عكاسه ميگه پس چيكار كنيم؟ پيرزنه ميگه يه گردنبند الماس و يه انگشتر ياقوت به عكسم اضافه كنيد كه بعد از مرگم عروسام انقدر بگردن دنبالش تا نفسشون در بياد 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ تو عروسیِ داداشم، مست کرده بودیم میرقصیدیم . . . . به داداشم گفتم تو چرا همهش داری میرقصی برو یکم پیش عروس بشین منتظرته زد تو پیشونیش گفت من فک کردم عروسی توعه 😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ چجوری کلاس ثبت نام میکنید ولی شرکت نمیکنید؟ من امروز حس کردم اندازهی پولم بهم خدمات ارائه نمیشه چندتا ماژیکم برداشتم با خودم آوردم خونه. ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون **♥**
-----------------**-- سحرگاهان به قصد روزه داری شدم بیدار از خواب و خماری برایم سفره ای الوان گشودند به آن هر لحظه چیزی را فزودند برنج و مرغ و سوپ وآش رشته سُس و استیک با نان برشته خلاصه لقمه ای از هرچه دیدم کمی از این کمی از آن چشیدم پس از آن ماست را کردم سرازیر درون معده ام با اندکی سیر و ختم حمله ام با یک دو آروغ بشد اعلام بعداز خوردن دوغ سپس یک چای دبش قند پهلو به من دادند با یک دانه لیمو خلاصه روزه را آغاز کردم برای اهل خانه ناز کردم برای اینکه یابم صبر و طاقت نمودم صبح تا شب استراحت دوپرس ِ کلّه پاچه با دو کوکا کمی یخدر بهشت یک خورده حلوا به افطاری برایم شد فراهم زدم تو رگ کمی از زولبیا هم و سی روزی به این منوال طی شد نفهمیدم که کی آمد و کی شد به زحمت صبح خود را شام کردم به خودسازی ولی اقدام کردم به شعبان من به وزن شصت بودم به ماه روزه ده کیلو فزودم اگرچه رد شدم در این عبادت به خودسازی ولیکن کردم عادت خدایا ای خدای مهر و ناهید بده توش و توانی را به جاوید که گیرد سالیان سال روزه اگرچه او شود از دم رفوزه -----------------**-- ❇ناشناس❇ *fereshte* نماز و روزه های همه قبول باشه ان شاءالله *fereshte*
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم