oOoOoOoOoOoO
هیجده سالم که بود مجبور شدم یک نفر رو فراموش کنم و چون بلد نبودم، مثل بچه ها گریه میکردم
آدمها برام پر از حرفای نامفهوم بودن
حرف هایی مثل
بعدا به حال این روزهات میخندی یا جاش رو آدمهای دیگه پر میکنن
تا مدت ها، شب ها رو بی خواب بودم
بعضی از آدما رو تو خیابون از پشت با اون اشتباه میگرفتم، بعضی وقت ها دلم برا صدا کردن اسمش تنگ میشد و با هر آدمی که اسم اون رو داشت دمخور میشدم
خودم رو مقصر میدونستم و احساس میکردم اگر آدم بهتری میبودم اون هیچوقت منو به حال خودم رها نمیکرد
گوش کردی؟ امروز که تو حال سالها پیش من رو داری و قلبت فشردست، بذار برات حرف های نامفهموم نزنم.. تو قرار نیست هیچوقت به حال این روزهات بخندی. تو امروز با تمام وجودت موسیقی غمگین رو میفهمی، میتونی از ته دل گریه کنی و شب ها از بی قراری بیداری
تو نمیفهمی چقدر تو دنیای آدم بزرگ ها فراموش شدست بی قراری
گریه ی از ته دل و شب بیداری برای کسی که دیگه نیست. فیلمش کن، عکسش کن، بنویس
من بهت میگم اگر قلبت فشردست و گریه داری، تا میتونی ازشون لذت ببر چون سالها بعد، آدمها نمیذارن با خودت انقدر صادق باشی
oOoOoOoOoOoO
این داستان بر اساس واقعیته
از طرف
ani
آقا یه روز رفته بودم مهمونی خونه ی دوستم دیگه داشتیم مسخره بازی در میاوردیم
و همدیگر رو میترسوندیم من و دوستم
شبیه جن و روح حرف میزدیم و بقیه جیغ میزدن
خلاصه اون وسط. دیدم داره یه صدا میاد صدای ترسناک
هی بقیه میگفتند بس. کنید ماهم میگفتیم کار ما نیست
واقعا کار ما نبود
آخرش باور کردن حالا همه جیغ میزدیم و میدوییدیم قایم میشدیم
رفتیم توی پذیرایی دیدیم ، اع ... مامان بزرگ دوستم هی داره تو خواب حرف میزنه
و راه میره
خیالمون راحت شد
ولی گوش کردیم دیدیم صدای اونم نیست
توجه کردیم ، دیدیم
اها اها.... خواهر کوچیکه ی دوستم ، که ۵ سالشه
داره توی یه لوله ها میکنه
تا ما بترسیم بعد یواشکی میخنده
دیگه رومون نمیشد تو چشما ش نگاه کنیم
😓😓
اون موقع بود که از خواب بیدار شدم، اصلا تا حالا که من نرفتم خونه ی دوستم ؛ دارم چی میگم
ولی
هنوزم که هنوزه ، هر موقع خواهر. دوستمو میبینم
سرمو میندازم پایین و رد میشم، بقیه هم که خواب منو ندیدن
فکر میکنن خل شدم
حالا باید چیکار کنم😔😔؟؟؟
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
سلام. یارو دکتر خوش تیپه گفته به هر کی میرسم نگم سلام، ولی من میگم به شما. شما که هرکی نیسی، سلام
جات خالی، پریشب باد زد برگ درخت پیره رو ریخت تو حیاط آسایشگاه
یهو دیدیم همه جا شد برگای چروک زرد و نارنجی، خسته خسته
فهمیدیم پاییز شده. پاییز یهو میاد، می دونی که
وقتی میاد که بدونی بهارت رفته واسه همیشه
گفته بودم برات
این روزا خوبم، یعنی از وقتی فراموشت کردم خوبم
صبح تا شب به دیوار نیگا می کنم به همه چی فکر میکنم غیر تو، شبا هم قرصای آبی میخورم، خوابم نمی بره
راه میرم تو حیاط، با دو تا مورچه رفیق شدیم، تا صبح با هم می گردیم دور حوض خالی، ساکت ساکت
حوض خالی عین قبره، آدم دوس داره بره بخوابه توش، ولی یادمون میاد هیشکی نیس بالا قبرمون گل بذاره، میگیم ولش کن نصفه شبی
چارشب پیشا رفتیم با پرستار قشنگه حرف زدیم، نمره خونه شما رو دادیم گرفت، یه دل سیر صداتو گوش کردیم
صدات رو پیغامگیر عین قدیما مهربونه، همونجوری که میگفتی انقد منو نخندون دیوونه. یادته؟ یادت رفته از بس نبودیم
عکساتو دیدم دلبر. با یارو جدیدیه، تو سفید پوشیدی اون سیاه، چه به هم میاین
چقد هم قشنگ خندیده بودی براش، یه جوری نیگاش کرده بودی انگار که اون تو باشه و تو من
همون شکلیه که دوس داشتی همیشه
قشنگه، دوسش دارم. یعنی هر کی رو تو دوس داری منم دوس دارم
این نامه آخرمه واسه تو
باس جمع کنیم بریم از این آسایشگاه، دکتر گفته روزا میتونی بری کار کنی، شبا بیای همینجا بخوابی
خیلی بهترم
توئم دیگه نترس ، من نمیام داد بزنم سرت، نمیامَم دورت بگردم، نمیام اونقد بخندونمت که ضعف کنی، نمیام بشینم بغل دستت تو ماشینت و سر هر پیچ ماچت کنم، نمیام برات شعر بخونم شبا، نمیام اونقد بگم میشه دلبرانه بنگری که کلافه شی، نمیام بمونم کنارت و شب تا صبح نیگات کنم بس که ماهی وقتی خوابی
نه
میرم گم و گور میشم، ته مهای شهر
جدیدیه از من بهتره، میدونم
دیدم تو عکسا
ببخش اگه نبودم اونی که میخواستی، دوس داشتم باشم، بلد نبودم
توئم دیگه فکر من نباش، غصه نخور، نیا از پشت میله های آسایشگاه یواشکی نیگام کن
خوبم
خیال کن دیوونه یه شب خوابید تو حوض خالی، مورچه ها خاک ریختن روش، کلاغ واسش مرثیه خوند، برف اومد
همه یادشون رفته من رو، تو هم بخند و بگذر و فراموش کن که دنیا محل گذره
حالا که تموم شده بذار این خط آخر نامه بگم برات، می ارزید
اون روزا به این شبا می ارزید
گفتم که بدونی پشیمون نیسم
فقط دیگه نیسم، خستم، میخوام چارتا پاییز بخوابم
همه میگن آبروم رفته، منم میخندم ومیگم همینه آبرو
خدافس
با نوار کاست ها و ضبط صوت ها ترانه آهنگ گوش کردیم
رو تخته سیاه با گچ بهمون درس دادن
بوی نفته ، بخاری نفتی یا آلادین رو توی سرمای زمستون چشیدیم
یادشون بخیر *labkhand*