♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
داشتم به میهمانم میگفتم
اگر راحت تر است رویه نایلونی روی مبل های سفید را بردارم ؛ البته اراده کرده بودم قبل از رسیدنشان برشان دارم ؛ او تعارف کرد و گفت
راحت است ؛ من اما گرمم شد و برش داشتم ؛ بعد یک دفعه حس کردم چقدر راحت تر است
سه سالی می شد خریدمشان اما هیچ لک و ضربه ای بر آنها نیفتاده ؛ اگر چه بیشتر اوقات بدلیل ماندن همین روپوش نایلونی بر رویشان از لذت راحتی شان محروم مانده ام
بعد یاد همه روکش های زندگی خودم و اطرافیانم افتادم ؛ روکش روی
موبایل ها
شیشه ها
صندلی های ماشین
کنترل های تلویزیون
روکش روی لباس های کمد
که همه این روکش ها دال بر دو نکته است
یا بر نالایقی خود باور داریم
یا اینکه قرار است چنین چیزهای بی ارزشی را به ارث بگذاریم
هر روز در روابط روزمره امان همین روکش ها را بر رفتارمان می گذاریم
تا فلانی نفهمد عصبانی هستیم
تا فلانی نفهمد چقدر خوشحالیم
تا فلانی نفهمد چقدر شکست خورده ایم
آری … ؛ نقاب ها و روکش ها را استفاده می کنیم برای اینکه اعتقاد داریم ؛ اینگونه شخصیت اجتماعی ما برای یک روز مبادا بهتر است
کدام روز مباداست ؟! زندگی همین امروز است
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
سیمین بهبهانی