قسمت اول
^^^^^*^^^^^
چه غریبانه، امسال به پیشواز محرم می رویم
گویا زمان چرخیده و درست در نقطه ی کربلا و عاشورای واقعی ایستاده
دلمون خوش بود نیمه شعبان جشن می گیریم، که نشد
دلمون رو خوش کردیم برا شب های احیا. بعضی هامون توبه کردیم و بعضی هامون حکمت این بیماری رو فهمیدیم. با خودمون گفتیم دیدیم امتحان سخت الهی رو پس ایمانمون رو قوی می کنیم و شب احیا طلب توبه از صاحب الزمان
نشد، سالار، نشد که بشه
احیای امسال رو هم غریبانه برگزار کردیم. اشک ریختیم توبه کردیم اما مگه با اینا دل شکسته ی صاحب الزمان درست می شد؟
گفتیم خدا حتما تا محرم یه کتری می کنه
اما نفهمیدیم ما بنده های نا سپاس، حتی دل خدا رو هم شکستیم
و الان غریبانه تر از هر سال در عزایت می نشینیم. در گنج خانه ها همچون اهالی مومن کوفه غریبانه اشک میریزیم و از باب الحوائج یاری می طلبیم. باشد که یاریگرمان باشد
سرورم. امسال در سوگ جانان را هم با اخذ رخصت از صاحب الزمان غریبانه تر هز سال پیش خواهم نوشت
یا علی
^^^^^*^^^^^
o*o*o*o*o*o*o*o
یامهدی ادرکنی
دیشب میان خیابانهای شهر بودم آقا
همه بودند یا نبودند ...،تو بودی ولی ندیدم تو راآقا
دیشب میان خیابانهای شهر بودم آقا
همه چیز را دیدم اما،جز حس و هوای تورا آقا
دیشب میان خیابانهای شهر بودم آقا
همه جا چراغانی بود اما ،جز دلها به یاد تو آقا
دیشب میان خیابانهای شهر بودم آقا
همه چیز رنگ و بوی داشت اما،جز خبر آمدنت آقا
دیشب میان خیابانهای شهر بودم آقا
همه در فکر همه چیز بودن اما ،جز نام و یاد تو آقا
دیشب میان خیابانهای شهر بودم آقا
همه در هیاهوی زندگی ،جز تو که غریب بودی آقا
دیشب میان خیابانهای شهر بودم آقا
چه غریبانه در این شهر، قدم میذاشتی آقا
دیشب میان خیابانهای شهر بودم آقا
تو را ندیدم و ندیدم و نمی بینم آقا
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
o*o*o*o*o*o*o*o