♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
من هرگز کسی شبیه به خودم را ندیده ام
هرگز کسی شبیه به خودم را نداشته ام
ولی گاهی به این فکر کرده ام که چه خوب بود اگر یک نسخه ی دیگر هم از من وجود داشت
یکی که تکرار دوباره ای از من باشد . دست ها ، چشم ها ، نگاه ، لبخند و رفتارهایش
درست شبیه به خودم باشد و ، هرجا که رفت ، با من اشتباهش بگیرند
کسی که می شد افکار مشترکمان را روی هم بریزیم و فکری اساسی به حالِ جهان کنیم
شاید اگر دوتا بودیم ، زورمان به همه چیز می رسید
شاید اگر دوتا بودیم ، هیچ کس حریفِ آرزوهایمان نمی شد
با هم دست به کار می شدیم و تمام دیوارهای شهر را رنگ می زدیم
با هم می رفتیم و برای تمام آدم های غمگینِ جهان ، چای می بردیم ، کنارشان می نشستیم و آرامشان می کردیم
باهم حرف می زدیم ، باهم قدم می زدیم و پا به پای هم ، دیوانگی می کردیم
من برای ادامه ی راه ، یکی شبیه به خودم را کم دارم
تنهایی زورم به آرزوهایم نمی رسد
تنهایی برای تمامِ هدف هایم زمان و انگیزه ی کافی ندارم
امروز به این فکر کردم که دوقلوها باید آدم های خوش اقبالی باشند
به معنای واقعی ، یکی هست که هوایشان را دارد ، عاشقانه دوستشان دارد و آنها را عمیقا می فهمد
اگر خدا از من هم یک نسخه ی دیگر آفریده بود
آنوقت تنهایی ام را با کسی پر می کردم که ارزشش را داشت ، کسی که شبیه به خودم بود ، افکار عجیبم را می فهمید و با هم می نشستیم ، چای می خوردیم و بحث های فیلسوفانه می کردیم
کسی که نیازی نبود خودم را برای نگاه های لبریز از سوال و ابهام او تشریح کنم
کسی که اگر بود ؛ با تمام شباهتش با من ، منحصر به فرد ترین آدمِ زندگی ام می شد
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
گند زدیم
با دیدن آن فیلم ها و خواندن آن کتاب ها و شعرها
ما گند زدیم با شنیدن ستار و فرهاد و داریوش و گوگوش و ابی و فروغی
با زندگی کردن با رویای سیندرلا و زیبای خفته
با مصدق و شاملو خواندن و پدرخوانده و دزیره و بربادرفته دیدن
ما هر کاری که کردیم غلط کردیم
ده دوازده سالگی سن شعر خواندن نیست
ده دوازده سالگی سن شنیدن آلبوم " سلام خداحافظ " از حسین پناهی نیست
اصلا هیچ سنی سنِ شعر خواندن نیست
من اگر خدا می شدم " شعر " را خلق نمی کردم
ما گند زدیم که تنها ماندیم
ما به خودمان دو جانبه گند زدیم
ما از یک طرف بی آنکه هنوز هیچ مردی را در عالم دیده باشیم
فاز شکست و شعر و تنهایی و اشک و عشق و خودکشی برداشتیم
و در فیلم های سیاه و سفید دیدیم که رودِ سیاهی از ردِ ریمل بر گونه
های زنان است و پرده ها را کشیده اند و از یک طرف دیگر منتظر بودیم
کسی بیاید که عاشق یک لبخند کوچک یا فقط یک طرز خم شدن ساده ی ما برای چیدن یک شاخه گل شود
و تمام عمرش را به پای همان یک لحظه بماند و بریزد و یک روز با جعبه ی مخمل سرمه ای ناغافل جلوی پایمان زانو بزند
ما دو جانبه غلط کردیم با هر چه که دیدیم، هرچه که شنیدیم و خواندیم
اصلا باید یکسره فیلم های هندی می دیدیم، باید زن ها می چرخیدند و می رقصیدند و هیچ زنی میان دود و دیوار تنها نمی ماند
باید دست آخر همه به هم می رسیدند
و نباید هیچ چیز بیشتر از " داستان های من و بابام " و نهایتا " هری پاتر " می خواندیم
ما پیش از عاشق شدن شکست خوردیم! هیچ سنی سن شعر خواندن نیست
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
مهدیه لطیفی