♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ عشق من گوش کن حرف هایم برای توست برای تو که رو در رو هزاران بار سعی کردم بگویم و نتوانستم عشق من دستت بند هر کاریست دقیقه ای رهایش کن. دلت بند هر کجا که هست دقیقه ای مرخصش کن. من می خواهم امشب به من گوش کنی، حرفی نزنی، ترحم نکنی. من فقط یک تن می خواهم که سر از پا فقط برای حرف هایم گوش باشد
..♥♥.................. اگر پدرانمان در مقابل چشمان ما مادرانمان را مى بوسيدند اگر قديمى ترها به زنانشان نمى گفتند منزل و با اسم فرزندِ پسر خطابشان نمى کردند اگر گهگاهى به جاى پوشک و ملافه و آبکش ، کتاب و قلم دست مادرانمان مى ديديم اگر ياد مى گرفتيم زنى که مى خندد و گيسوانش را به باد مى سپارد قصدی ندارد اگر با صداى پاشنه هاى کفش يک زن ، هزار و يک سر نمى چرخيد به سمت صدا اگر هر مردى را که با همسرش مهربان بود و به او شاخه گلى تقديم مى کرد زن ذليل ناميده نمى شد و هزار و يک اگر و اماى ديگر امروز زن ها را معيار عقده هاى جنسى جامعه قرار نمي دادند معيارهايمان را اشتباه نوشتند اشتباه ..♥♥.................. تهمینه میلانی
*~*~*~*~*~*~*~* هر جمعه بابام به کلوپ محلمون می رفت و نوار بوکس محمد علی کلی و جورج فورمن رو کرایه می کرد، مسابقه قهرمانی جهان بود، ما با هم اون بازی رو هزار بار دیدیم ، حرف نداشت اولش فورمن تا جایی که می خورد علی رو زد، هوک چپ، هوک راست، شکم، زیر چونه، اما علی چسبیده بود به رینگ و می گفت " نا امیدم کردی پسر " فورمن چپ می زد، علی می خندید، فورمن راست می زد، علی می رقصید، رقص پاش بی نظیر بود، این کارش باعث می شد فورمن عصبی تر شه ، تا اینکه آخر سر علی با یه هوک راست جانانه فورمن رو ناک اوت کرد همیشه وقتی بازی تموم میشد بابام بهم می گفت: ضربه وحشتناکی بود ولی علی با این ضربه برنده نشد، چیزی که اون رو برنده کرد رقصیدن و خنده هاش بود...بعد نوار رو در میاورد و با خودش می گفت: بذار هرچقدر که می خوان ضربه هاشون رو بزنن، اما بخند، نذار فکر کنن که برنده میشن، نذار فکر کنن که برنده میشن *~*~*~*~*~*~*~* روزبه معین
امشب میخوایم قرش بدیم و یه مشت آهنگ حرام بزنیم به بدن ما شا الله تولده ننه پفکی ام هست دیگه همچین بی مناسبتم نی آهنگ اولو شروع میکنیم با آهنگه مریم گله ما های های عجب آهنگیه نعره بزن نعره بزن قرش بده و بیا وسط ما شا الله مریم گل ما بزن والا های های های عجب رقصی داره این کمره یا لشنگه *vakh_vakh* *vakh_vakh* شدم مجنون و عاشق در بیابان مریم گل ما شدم مجنون و عاشق در بیابان پفتل خله ما همی گویم لیلای من کو ، گُلم مریم گل ما حالا ناری ناری ناری پفتل خله ما ناری ناری گُلم مریم گله ما [audio mp3="/uploads/2019/01/khengoolestan_11_bahman_1397_shad_music.mp3"][/audio] لینک دانلود ◄ ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ و آهنگ بندری یه آهنگ شاد فارسی بندریه حرام است حرام قر بدید و توبه کنید بریم سه دو یک همه دستاااااااا ما شا الله ، جووونوووم ما شا الله باریک الله دستا جدا ،دستا جدا ، غلام بیا وسط هااااع بیا وسط دستاااا ...وههههه هر کی دست نزنه خره میدونی میخام دل از تو پر گیرم آشیونی بر بام دیگر گیرم بزام غم هایت رو رها سازم برم جای دیگر چون تو یار دیگر گیرم من چقدر گفتم ای آرومه جونم نشو پیشه چشمه ، من نرو داخل رقیبونم آآآآآآآه یادته گفتی به من این اصل کاره عاشق باید غمو خونشون بیاره چیزی که عوض داره ، ؟؟؟؟ آلاه چیزی که عوض داره گله نداره اگه یادش بره که وعده با من داره وای وای وای دل دیوونه رو به دست غم بسپاره ای خدا بهار اومد ، یار من نیومد وای وای وای فصل کشت و کار اومد یاره من نیومد وای وای دله من شکسته طاقت نداره والا بیو بیو بیو (صدای خره حامله ) [audio mp3="/uploads/2019/01/khengoolestan_11_bahman_ahang_farsi_shad.mp3"][/audio] دانلود آهنگ ◄ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون **♥** ننه پفکی تولدت مبارک آبجیه گلم ان شا الله همیشه شاد باشی ، و هزار سال سیاه عمر کنی ان شا الله عاقبت بخیر بشی ان شا الله که زندگیت پره آرامش باشه ان شا الله همه آرزوهات با خواست خدا توی یه مسیر باشن ان شا الله عمر با عزت داشته باشی و تنت سالم باشه ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ سیستم لیست موزیک رو فعال میکنم که به شکل یه فیل از صفحه ورودی آویزون میشه و ازونجا میتونید به لیست آهنگای قبلیمون دسترسی داشته باشید و قر بدید و برقصید حالا همه با هم بگید پفتل باید برقصه پفتل باید برقصه
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ صبح که میشه..برای دیدن دوباره ی صورتش لحظه شماری میکنم،وقتی یاد خنده هایش میفتم خواب از سرم میپره هر وقت که به او فکر میکنم قلبم به تپش میفته و صحنه ی رقیصدنش توی سرم هزاران بار و هزاران بار تکرار میشه وقتی درو باز میکنه بوی عطر تنش در فضا پر میشه...لامصب هیچ وقت اون لبخندش از روی لباش پاک نمیشه هر وقت که با نگاهاش غافل گیرم میکنه نمیتونم ازش چشم برندارم...و این خیلی آزارم میده وقتی بهش نزدیک میشم از درون داغ میشم و آتیش میگیرم...وقتی در آغوش میگیرتم انگار دورم شعله هایی رقصان درحال خودنمایی هستند که هر لحظه گرماشون بیشتر و بیشتر میشه...!اگه این عشقه من پس میخوامش...بیشتر و بیشتر...بیشتر و بیشتر 💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖 چه چیز عجیبیست این عشق و نفرت تا به حال معنی عشق و نفرت را به خوبی درک نکرده بودم اما حالا که فهمیدم عشق و نفرت چه هستند،به این باور هم رسیده ام که عجب پروسه عظیمی دارند این دو احساس تحریک برانگیز راستش را بخواهید دو نفر در زندگی من هستند که هیچ گاه نمیتوانم در چشمهایشان به راحتی زل بزنم یکی از آنها به دلیل آنکه عاشقش هستم و دیگری بخاطر نفرتی که به او دارم دو نفر در زندگی من هستند که با فکر کردن درباره ی آنها از درون آتش میگیرم...یکی از آنها به خاطر نفرتی که به او دارم و دیگری به خاطر عشقی که در سینه میپرورانم دو نفر در زندگی من هستند که با شنیدن صدایشان نفسم بند می آید یکی از آنها به دلیل عشقی که به او دارم و دیگری به دلیل تنفر به همین علت است که میگویم،این دو احساس بسیار پیچیده و خیلی شبیه به هم هستند...دو احساسی که هیچ گاه نه تنها در من،بلکه در همه ی انسانها...به پایان نمیرسند...درست مثل تاریکی و روشنایی Sepideh.MJ
اونروز هر چی با کورش حرف زدیم فایده نداشت و پاش را کرد تو یه کفش که قاپ مائده را میدزده از جانب مائده مطمئن بودم اما دوست نداشتم اصرار کورش وجه ی مرا جلوی مائده خراب کنه گرچه میدونستم کورش آدمیه که امروز یه تصمیمی میگیره و فرداش به روی خودشم نمیاره پس جای امید بود مخصوصا اینکه مائده با دخترای اطراف کورش یه دنیا فرق داشت از جمله باخودمن سوغاتی سوسن و همون موقع که رسیدم دادم و مال بقیه را هم گذاشتم تو اتاقم چون هنوز خانواده عزیزم از سفرشون برنگشته بودند از روزی که از مشهد اومدم غیر از نمازای صبحم که یک درمیون قضا میشد بقیه را میخوندم و اونطور که فهمیدم شقایقو یلدا هم همینطور بودند دو روز استراحت کردم تا مامان اینا هم اومدند مامان پوستش از آفتاب برنزه شده بود و با چندتا چمدون خرید از کیش که مطمئن بودم نود و نه درصد انها لباسه برگشت بایاد اوری اینکه حتی یه تماس خشک و خالیم باهام نگرفتند به سردی به هر دوشون سلام کردم بابا سرمو بوسید و به اتاقش رفت اوج محبتش واسه من همین قدر بیشتر نبود گاهی وقتا شک میکنم که بچه واقعیشون باشم مامانم هنوز کلمه ای از دهانم خارج نشده گفت ملیسا واقعا که عجب مسافریو از دست دادی خیلی خوش گذشت
*@***/* زندگی شاید یک فیلم باشد یک فیلم بلند یا کوتاه فیلمی که زمانش مهم نیست، کیفیتش مهم است از همان روز تولد شروع می کنیم به بازی بعضی از بازیگر ها از پیش انتخاب شده اند اما بعضی دیگر را خودمان انتخاب می کنیم در انتخاب نقش های مهم باید دقت کنیم چون ممکن است داستان فیلم را عوض کنند...فیلم را خراب کنند بماند که بعضی ها فقط سیاه لشکرند...بود و نبودشان فرقی ندارد نقش اصلی و قهرمان فیلم خود ما هستیم بعضی سکانس ها سخت هستند...هزار بار کات می شوند و هزار بار از نو باید آن را بازی کنیم گاهی فیلم زندگیمان خسته کننده و تکراری ست و گاهی پر از اتفاق و هیجان پایان فیلم می تواند تلخ باشد یا شیرین فقط کاش فیلم زندگیمان بی معنی تمام نشود کاش تمام ما انسان ها در زندگیمان فیلمی بسازیم که اسمش ماندگار شود *!^^!^^^^!^^!* حسین حائریان
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ به ياد داشته باش انسان چون بومي سفيد قدم دردنيا مي گذارد خدا هيچ طرح و نگاري در تو ايجاد نمي كند. تو از قبل برنامه ريزي نشده اي چيزي بنام سر نوشت وجود ندارد سرنوشت اختراع انسانهاي ترسو و بزدل و كساني است كه نمي خواهند از زندگي شان چيزي پديد آورند آنان همه مسووليتها را به گردن خدا مي اندازند و آنرا سرنوشت، قسمت و هزاران چيز ديگر مي خوانند اما همه اينها اساسا ترفندهايي براي شانه خالي كردن از اين است كه من مسوول زندگي خود هستم. هرآنچه كه اكنون هستم خودم آفريده ام و هرآنچه قرار است فردا باشم، آنرا امروز مي آفرينم در مورد ديروز كاري نمي توان انجام داد نبايد در مورد آن نگران بود ؛ هر آنچه كه بود گذشته اما امروز هنوز در دسترس است و از امروز است كه تمام فرداها پديد خواهند آمد و اگر تو اندكي هشيار باشي، همه ماجرا دگرگون مي شود ؛ ما كاملا مسوول هر آنچه هستيم، كه هستيم. اين نخستين چيزي است كه بايد بپذيريم اين كار در آغاز دردآور است زيرا " خود " احساس مي كند از هم متلاشي مي شود من مسوول هستم ؟ پس همه اين شلوغي و آشفتگي را خودم آفريدم؟ اين، " خود " ما را آزرده مي كند اما اگر از آن آگاه شويم، اين آگاهي به سرآغازي براي يك زندگي جديد تبديل مي شود تكانهايي كوچك كافيست تا چهره غمگين را به چهره اي خندان تبديل كند اما هركاري بايد بكنيم بايد همين امروز انجام دهيم، زيرا گذشته ديگر وجود ندارد و آينده هنوز نيامده است. آنچه در دسترس ماست امروز است و امروز به تنهايي كافيست ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *** غــــمــــگینـــــم *** همانند زنی که عاشق سرباز دشمن شده است *** غــــمــــگینـــــم *** همانند پرنده ای که شوق پرواز ندارد ، نای آواز ندارد *** غــــمــــگینـــــم *** همانند مادری که آخرین سرباز برگشته از جنگ پسرش نیست *** غــــمــــگینـــــم *** همانند پسری که عشقش به او میگوید برادر *** غــــمــــگینـــــم *** همانند مادر بی سوادی که دلش هوای بچه اش را کرده ولی بلد نیست شماره اش را بگیرد *** غــــمــــگینـــــم *** همانند پسری که جواب نه شنیده *** غــــمــــگینـــــم *** همانند عکسی در اعلامیه ترحیم که لبخندش ، دیگران را می گریاند *** غــــمــــگینـــــم *** همانند سرباز ِ گـــــــــــــم شده در جنگ کـــــــــــــــــــــور شد و ندارد هیچ فشنگ *** غــــمــــگینـــــم *** همانند دلقکی که روی صحنه چشمش به عشقش افتاد که بامعشوقش به او میخندیدن *** غــــمــــگینـــــم *** همانند همان قاضی که متهم اعدامی اش...رفیقش بود *** غــــمــــگینـــــم *** مثل پروانه ای گم کرده راه *** غــــمــــگینـــــم *** مثل کودکی که بادکنکش ترکیده باشد *** غــــمــــگینـــــم *** مثل کودکی که آبنبات یا عروسک نداشته اش را دست دوستش دیده و دلش خواسته *** غــــمــــگینـــــم *** همانند مادری که لباس ورزشی پسرش بوی سیگار می داد *** غــــمــــگینـــــم *** همانند سرباز وفاداری که پسرش جاسوس دشمن بوده است *** غــــمــــگینـــــم *** همانند کـودکـی مـعـلـول کـه تـازه بـه تفـاوتـش پـی بـرده *** غــــمــــگینـــــم *** همانند درختـی کـه در مســیرِ کارخـانـهء "چــوب بُــری" قــرار گـرفتـه است *** غــــمــــگینـــــم *** همانند آدمی که دوست نداشت تنهایی را و خیلی تنها بود *** غــــمــــگینـــــم *** همانند پدری که مرگ فرزندش را قبول نمی کند و خود را با او مُرده می داند و اشک هایش را شاید مدتها کسی ندیده بود اما حالا بدون اشک کسی او را نمی بیند *** غــــمــــگینـــــم *** همانند پیرزنی در مسجد سلیمان که لوله های گاز همه ی ایران از کوچه اش می گذرد و گاز ندارد *** غــــمــــگینـــــم *** همانند مــــادرم کـه او آیــنـــده ام را طــور دیـــگری تـــصــــور کـــرده بــــود *** غــــمــــگینـــــم *** همانند جـوان مـحکوم بـه اعـدام کـه بـه عـنوان آخـرین درخـواسـت پکـی بر سـیگـار را طلب می کند *** غــــمــــگینـــــم *** همانند جوانی که میگوید دست بر دلم مگذار می سوزی داغ خیلی چیز ها بر دلــــــــــــــم مانده *** غــــمــــگینـــــم *** همانند قـــــــــــــــمار بازی که خشت هایش درست انتخاب کرد اما سرنوشتش را کج *** غــــمــــگینـــــم *** همانند پدری که پس از زلزله همسر و فرزندانش را با دست خودش به خاک می سپارد
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم