♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
قاعده بیست و دوم
عاشق حقیقی خدا وارد میخانه که بشود، آنجا برایش نمازخانه می شود، اما آدم دائم الخمر وارد نمازخانه هم که بشود
آنجا برایش میخانه می شود، در این دنیا هر کاری که بکنیم
مهم نیتمان است نه صورتمان
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
قاعده سی و ششم
از حیله و دسیسه نترس اگر کسانی دامی برایت بگسترانند تا صدمه ای به تو بزنند، خدا هم برای آن ها دام می گسترد
چاه کن اول خودش ته چاه است
این نظام بر جزا استوار است
نه یک ذره خیر بی جزا می ماند نه یک ذره شر
تا او نخواهد برگی از درخت نمی افتد
فقط به این ایمان بیاور
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
کتاب ملت عشق اثر الیف شافاک
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
پیش ما سوختگان، مسجد و میخانه یکیست
حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکی است
اینهمه جنگ و جدل حاصل کوتهنظریست
گر نظر پاک کنی، کعبه و بتخانه یکیست
هر کسی قصه شوقش به زبانی گوید
چون نکو مینگرم، حاصل افسانه یکیست
اینهمه قصه ز سودای گرفتارانست
ورنه از روز ازل، دام یکی، دانه یکیست
ره هرکس به فسونی زده آن شوخ ار نه
گریه نیمه شب و خنده مستانه یکیست
گر زمن پرسی از آن لطف که من میدانم
آشنا بر در این خانه و بیگانه یکیست
هیچ غم نیست که نسبت به جنونم دادند
بهر این یک دو نفس، عاقل و فرزانه یکیست
عشق آتش بود و خانه خرابی دارد
پیش آتش، دل شمع و پر پروانه یکیست
گر به سرحد جنونت ببرد عشق عماد
بیوفایی و وفاداری جانانه یکیست
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
عماد خراسانی
♥♥.♥♥♥.♥♥♥
شنبه ام با نگه مسٖت تو آغـاز شده
در میخانه ی عشق با نفست باز شده
ای پریدخت نظر کرده ی زیبای خدا
تو چه کردی که دلم عاشق پرواز شده
@~@~@~@~@~@
ناشناس
♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡
نمیرنجم اگر کاخ ِ مرا ویرانه میخواهد
که راه عشق ، آری ، طاقتی مردانه میخواهد
کمی هم لطف باید گاه گاهی مرد عاشق را
پرنده در قفس هم باشد ، آب و دانه میخواهد
چه حُسن اتفاقی ، اشتراک ما پریشانی ست
که هم موی تو هم بغض من ، آری ، شانه میخواهد
تحمل کردن قهر تو را یک استکان بس نیست
تسلّی دادن این فاجعه ، میخانه میخواهد
اگر مقصود تو عشق است ، پس آرام باش ای دل
چه فرقی میکند میخواهدم او یا نمیخواهد؟
♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡
❇سجاد رشیدی پور❇
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
من در میانِ دستهایت لانه ای دارم
در لابلای چشمهایت خانه ای دارم
هر شب میانِ شعرهایم حاضری ای عشق
در خلوتِ شبهای خود افسانه ای دارم
رفتی ولی من همچنان با یادِ تو اینجا
در بینِ اشعارِ خودم دیوانه ای دارم
پر کرده دنیای مرا عطر نفسهایت
دیگر فراموشم شده کاشانه ای دارم
راهِ فراری نیست از این رنجِ بی پایان
تا روزِ محشر، هق هقِ مردانه ای دارم
آنقدر مستِ یادِ تو هستم که مدتهاست
کنجِ خیابانِ دلم میخانه ای دارم
هر چند بعد از تو بریدم از همه دنیا
اما میانِ پیله ام پروانه ای دارم
من با توأم، تو با منی، هر ثانیه، هر روز
من در میانِ چشمهایت خانه ای دارم
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
* ناشناس *
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
هرکسی یاری در این کاشانه دارد؛ من تو را
یک هدف از رفتن میخانه دارد؛ من تو را
هرکه مستی می کند، یک دلبر نازک ادا
در کنار ساغر و پیمانه دارد؛ من تو را
هر که را دیدم به فرداهای خود دل داده است
آروزها در دل دیوانه دارد؛ من تو را
هر که عاشق می شود با جادوی یک دلفریب
در بغل معشوقه ای فتانه دارد؛ من تو را
در طواف عاشقی باید بسوزی دم به دم
کعبه ای اینگونه هر پروانه دارد؛ من تو را
هرکسی در یک ستاره بخت خود را دیده است
پیش خود یک آسمان افسانه دارد؛ من تو را
عاکف شوریده دل، در دفتر شعرش نوشت
هرکسی یک دلبر جانانه دارد؛ من تو را
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
* ناشناس *