^^^^^*^^^^^
سکوت زن را هرکس نمیداند معنی کند
سکوت یک زن پر از ایهام است
ایهام هایی چند معنی، گاهی باسکوتش حرف میزند گاهی گله میکند
گاهی میگرید
گاهی میخندد و گاهی فقط گاهی به زبان می آورد آنچه میخواهد را
سکوت زنها میتواند همچون نگاهشان سرمنشأ چیزی باشد، یک زن زمانی سکوتش بی معنیست که بداند معنای سکوت و حرف چشمانش را کسی نمیفهمد، یک زن وقتی که تکیه گاهش محکم نباشد
در مقابل حقش سکوت میکند، وقتی بداند کسی نیست که جواب بغض ها و گریه های شبانه اش را بدهد
با اشک چشمانش قهر میکند
وقتی حاله دلش خوش نباشد حاله چشمانش غمبار است همچون دریایی که طوفانیست، برای خواندن حرف نگاه یک زن باید روحش را درک کنی تا بدانی هر سکوت او نشانه رضایت نیست
هر نگاه او نشانه فریبه مردی را ندارد، یک زن گاهی برای دل خود لاک میزند و آرایش میکند
باید این حال را چشید تا بفهمی این حالات او برای از راه به در کردن مردان نیست
این جنس ظریف خواهان توجه است، نه توجه به جسم و صورتش، بلکه خواهان توجه به روحش است
خواهان کسی است که اول درونش را ببیند بعد برونش را، زن بودن از جنس مادرانه هاست، از جنس مهربانی و دلسوزی
اصلا زن مظهر مهرورزی روی زمین است
حواسمان باشد دل این جنس شکننده را نشکنیم
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
روزي مرد جواني وسط شهري ايستاده بود و ادعا مي کرد که زيبا ترين قلب را درتمام آن منطقه دارد. جمعيت زياد جمع شدند. قلب او کاملاً سالم بود و هيچ خدشهاي بر آن وارد نشده بود و همه تصديق کردند که قلب او به راستي زيباترين قلبي است که تاکنون ديدهاند. مرد جوان با کمال افتخار با صدايي بلند به تعريف قلب خود پرداخت
ناگهان پير مردي جلوي جمعيت آمد و گفت که قلبتو به زيبايي قلب من نيست. مرد جوان و ديگران با تعجب به قلب پير مرد نگاه کردند قلب او با قدرت تمام ميتپيد اما پر از زخم بود. قسمتهايي از قلب او برداشته شده و تکههايي جايگزين آن شده بود و آنها به راستي جاهاي خالي را به خوبي پر نکرده بودند براي همين گوشههايي دندانه دندانه درآن ديده ميشد. در بعضي نقاط شيارهاي عميقي وجود داشت که هيچ تکهاي آن را پر نکرده بود، مردم که به قلب پير مرد خيره شده بودند با خود ميگفتند که چطور او ادعا ميکند که زيباترين قلب را دارد؟
مرد جوان به پير مرد اشاره کرد و گفت تو حتماً شوخي ميکني؛ قلب خود را با قلب من مقايسه کن؛ قلب تو فقط مشتي رخم و بريدگي و خراش است. پير مرد گفت: درست است. قلب تو سالم به نظرميرسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نميکنم. هر زخمي نشانگر انساني است که من عشقم را به او دادهام، من بخشي از قلبم را جدا کردهام و به او بخشيدهام. گاهي او هم بخشي از قلب خود را به من داده است که به جاي آن تکهي بخشيده شده قرار دادهام؛ اما چون اين دو عين هم نبودهاند گوشههايي دندانه دندانه در قلبم وجود دارد که برايم عزيزند؛ چرا که يادآور عشق ميان دو انسان هستند. بعضي وقتها بخشي از قلبم را به کساني بخشيدهام اما آنها چيزي از قلبشان را به من ندادهاند، اينها همين شيارهاي عميق هستند. گرچه دردآور هستند اما يادآور عشقي هستند که داشتهام. اميدوارم که آنها هم روزي بازگردند و اين شيارهاي عميق را باقطعهاي که من در انتظارش بودهام پرکنند، پس حالا ميبيني که زيبايي واقعي چيست؟
مرد جوان بي هيچ سخني ايستاد، در حالي که اشک از گونههايش سرازير ميشد به سمت پير مرد رفت از قلب جوان و سالم خودقطعهاي بيرون آورد و با دستهاي لرزان به پير مرد تقديم کرد پير مرد آن راگرفت و در گوشهاي از قلبش جاي داد و بخشي از قلب پير و زخمي خود را به جاي قلب مرد جوان گذاشت
مرد جوان به قلبش نگاه کرد؛ ديگر سالم نبود، اما از هميشه زيباتر بود زيرا که عشق از قلب پير مرد به قلب او نفوذ کرده بود
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
*ghalb*
دوستدار همه باشیم
*ghalb*
دلم میخواست های من زیادند..بلندند... طولانیند...اما مهمترین دلم میخواست ها اینست که .انسان باشم. انسان بمانم .انسان محشور شوم...چقدر وقت کم است . تا وقت دارم باید مهرورزی کنم به همین چند نفر که ازتمام مردم دنیا بامن نفس میکشند.باید مهر بورزم به همین جغرافیایی که سهم من است از جهان.وقت کم است بایدخوب باشم .
مهربان باشم. و دوست بدارم همه زیباییها را ......میگویند انسانهای خوب به بهشت میروند اما من میگویم انسانهای خوب هرکجا باشند انجا بهشت است
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
حسین پناهی