مادر کودکش را شیر می دهد و کودک از نور چشم مادر خواندن و نوشتن می آموزد وقتی کمی بزرگتر شد کیف مادر را خالی می کند تا بسته سیگاری بخرد ...
بر استخوان های لاغر و کم خون مادر راه می رود تا از دانشگاه فارغ التحصیل شود وقتی برای خودش مردی شد پا روی پا می اندازد و در یکی از کافه تریاهای روشنفکران کنفرانس مطبوعاتی ترتیب می دهد و می گوید : عقل زن کامل نیست ... :)
:) یادمان نرود ؛ همه ی ما شیر مادرمان را خورده ایم ... :)
در ایران باستان بجای کلمات خانم و آقا که ریشه مغولی دارند، اجداد خوش سلیقه ما به زن، "مِهربانو" میگفتند یعنی کسی که مهر خلق میکند :)
و به مرد، "مِهربان" میگفتند به معنای نگهبان مهر :)
همدیگر رو با این کلمات پرمعنا صدا بزنیم ...
"مِهربانو " همسر، مادر، دختر، خواهر، دوست ...
"مهربان" همسر، پدر، پسر، برادر، دوست ...
حال تو چه مهربانویی یا مهربان، این رسالت زیبای مهرورزی را در کلمات جاری کن تا ریشه عشق سیراب شود.
(دکتر ایرج وثوق)
* تقدیم به مهربانوها و مهربان های گرامی :)