بعد از افطاری ،همین یکشنبه شب رفته بودم منزل مشتی رجب در حدود هشت یا نه هفته بود همسرش از دار دنیا رفته بود تسلیت گفتم که غمخواری کنم این مصیبت دیده را یاری کنم رفت و ظرفی میوه آورد آن عزیز با ادب بگذاشت آن را روی میز در همین هنگام آمد خا له اش خاله ی هشتاد یا صد ساله اش او زبان بر حرف و بر صحبت گشود من حواسم پیش ظرف میوه بود در میان حرف او گفتم چنین آفرین ، به به ،هلویعنی همین ناگهان آن پیرزن از جا پرید از ته دل جیغ ناجوری کشید داد زد الاف بودن تا به کی هی به فکر داف بودن تا به کی یک کم آدم باش این هیزی بس است داستان گربه و دیزی بس است مردکِ کم جنبه ی بی چشم و رو تو غلط کردی به من گفتی هلو! ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ این شعر زیر بسیار کاربرد دارد ! من خودم هزار بار شماره هام پاک شده بعد که اس ام اس میاد ، میمونم این شماره مال کیه ! بدبختی اینجاست فقط کافیه طرف بفهمه که شماره هات پاک شده هزار جور ادا اطوار در میاره تا بگه کیه حالا این شعر محترمانه شاید تاثیرش بهتر از فحش و تهدید باشه در حافظه ی گوشی من نام شما نیست ای دور ز غم یاور من نام شما چیست؟ عذرم بپذیر حافظه یکباره پریده نامت بفرست ثبت مجدد بشه برلیست تجربه داشتم که میگما ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ای شیرجه رفته توی قندان و ای هیکل تو منارجنبان ای هشت بهشت خوشگل من دروازه ی دولت دل من در قلب منی، قسم به سعدی باقیش برای وقت بعدی ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ای با صفا تو را زنم صدا هر روز میدهم ندا اگر داشتی وفا پیامک می دادی گدا ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ اتاق آقا پسرا و دختر خانوما اول وارد اتاق آقا پسرا ميشيم براي ورود به اتاق پسرها اصولا شما بايد به يك گيره لباس براي زدن بر روي بيني مبارك يك دستكش و يك سيستم موقعيت ياب ماهواره اي مجهز باشين چون ممكنه هر لحظه تو اين اتاق كه بي شباهت به بازار شام هم نيست يا گم بشين يا با دست زدن به وسايل، آخرين ورژن مرض ها رو دريافت كنين يا از رايحه ي خوش اتاق به ديار باقي سفر كنين تو اين اتاق هر چيزي پيدا ميشه از شير مرغ گرفته تا جون آدميزاد هر وسيله اي تو اين اتاق تعريف خاص خودشو داره مثلا كمد لباس جاييست كه در اون ميتوان لباسها و اقلام ورزشي كه تا حالا رنگ آب رو به خودشون نديدن پنهان كرد و لطف بزرگي به جامعه بشري نمود زير تخت، بهترين مكان براي چپوندن كليه وسايل وقتي كه قراره يه شخص رو در بايستي دار وارد اتاق بشه رو در و ديوار اتاق هم عكس هر جك و جونوري به چشم ميخوره كه اگه يه شب خداي نكرده وارد اتاق بشين اونجا رو با پارك ژوراسيك اشتباه ميگيرين تنها راه عبوري توي اتاق راهيه كه درِ ورودي رو به ميز كامپيوتر وصل ميكنه و بقيه ي مسير ها به علل گوناگون مسدود هستن همه جور وسيله ي ورزشي از راكت تنيس گرفته تا دوبنده ي كشتي تو اين اتاق هست اما دريغ از يه ذره اطلاعات ورزشي توي گوشه اتاق هم يك سطل آشغال بيچاره به چشم ميخوره كه تا خِرخِره پره و عاجزانه تقاضاي تخليه شدن ميكنه *** حالا يه سر به اتاق دخترخانما ميزنيم روي در ورودي اتاق، يه خرس آويزون شده كه كلاه آبي رنگي هم به سر داره. وقتي در رو باز ميكنين متوجه ميشين كه هيچ راهي براي ورود وجود نداره آخه از سقف تا كف اتاق پوشيده شده از تزيينات و آثار هنري مربوط به دوران سوم زمين شناسي رو در و ديوار اتاق عكس شاهزادهء سوار بر اسب رؤياهاشون كه از قضا شباهت زيادي به سوپر استارهاي سينما از جمله گلزار رادان و دارن،وصله استراتژيك ترين نقطهء اتاقشون هم ميز آرايش چون هم وسايل بتونه كاري روش قرار داره هم تو كشوي دوم ميز دفتر خاطراتشون كه سر نخ بسياري از مجهولات زمانه، نگهداري ميشه. از ميون صدها عروسكي كه توي اتاق به چشم ميخوره يه عروسك نقش سنگ صبورِ لحظات تلخ زندگيشون رو ايفا ميكنه فرش زير پا، رنگ اتاق، رنگ كيف و رنگ جوهر خودكار مورد علاقشون، با هم سته. همه چيز آنكارد شده وسر جاشه اما اما اگه قرار باشه يه دختر و يه پسر به طور همزمان برن به اتاق هاشون و يه وسيله رو بيارن، اين پسرها هستن كه فاتح اين ماراتن ميشن جالبه، اما هنوز جواب قانع كننده اي براي اين مسئله پيدا نشده ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ابراز علاقه شديد پليس راهنمايي رانندگي به من مشـغول رانندگي تو جاده ام از فاصله دور پلـــيس واسم دست تكون ميده و ابراز ارادت ميكنه واقعا آدماي با محبتي هستــن موندم چطوري از اين فاصله منو شــــناختن؟ يكيشونو جو مي گيره مي پره وسط جـــاده با حرارت خاصي واسم دست تكــون ميده چراغ ميزنم وبا حركت دست به ابرازعلاقه شون جـــواب ميدم دفترچه و خودكار تو دستشه احتمالا ميخواد ازم امـــضا بگيره، اما الان وقت ندارم باشه واسه بعـــد اشك تو چشام حلقه ميزنه از اين همه احساسات پاك و بي آلايش چه پليساي مهربون و عالي داريم من به همشون بخاطر اين احساساتي كه واسم بخرج دادن تشكر مي كنم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ آقا دیروز تو فیسبوک یه سوال پرسیده بودن که این سوراخ رو خودکار بیک به چه کاری میاد اینم نمونه ای از جواب های دوستان یک.این سوراخ حاوی کولاژن و ایلاستین بوده و این همون چیزیه که پوست خودکار به آن احتیاج دارد دو.عمل فتوسنتز رو انجام میداد سه.خودکارمون خفه نشه چهار.برای اینکه بی کار شدی انگشت تو بکنی تو سوراخ پنج.رای ما روحانی :| شیش.برای اینکه سر جلسه امتحان جواب سوالو بلد نبودی بیکار نباشی باهاش فلوت بزنی هفت.حالا این همه سوراخ رفتی دنبال سوراخ خودکار بیک :| هشت.مدیرعامل شرکتش استقلالیه ! نه.هر چیزی باید یه سوراخی داشته باشه :| این جواب آخری خیلی قانعم کرد ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ تلگراممو باز کردم ۱۲۸تا مسیج از پسرخالهام داشتم ترسیدم زود بازش کردم دیدم ۱۲۸بار نوشته هادی هادی هادی فکر کردم چیزی شده نوشتم جانم؟نوشت خیلی کم بادی، بعد یه سری میان میگن قطع ارتباط با فامیل خوب نیست🙈😁😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ﻣﺎ ﯾﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﯾﻨﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺭﻥ ﺳﻪ ﻗﻠﻮ ﯾﻌﻨﯽ ﻻﻣﺼﺒﺎ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﭙﯽ ﭘﯿﺴﺘﺸﻮﻥ ﮐﺮﺩﯼ .....ﺣﺎﻻ ﺍﺳﻤﺎﺷﻮﻥ: ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﭘﺮﯾﺴﺎ ﭘﺮﯾﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﺮﺳﻪ ﺗﺎﺷﻮﻥ ﻣﯿﮕﻦ ﭘﺮﯼ !!!! ﮐﻼ ﻣﻠﺘﯽ ﺭﻭ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ حالا ﭼﻨﺪ ﻭقت ﭘﯿﺶ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﮐﻨﻪ داداشم ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﺎﺭﯼ کنه، ﺭﻓﺘه ﺑﻪ هر ﺳﻪ ﺗﺎﺷﻮﻥ ﺗﺒﺮﯾﮏ گفته ﺑﻌﺪﺍً فهمیده ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﮐﻪ ﻋﺮﻭﺳﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺗﺒﺮﯾﮏ گفته 😂😂 ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﻫﯿﭽﯽ، ﺗﻮ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ می گم: ﻓﮏ ﮐﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﺩاماﺩﻩ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺩﻩ ﺑﯿﺲ ﺳﯽ ﭼهﻞ ﮐﺮﺩﻩ ! ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ فرموده! ﺍﺧﻪ ﺍﯾﻨﺎ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﺑﺎﻫﻢ ﻓﺮﻕ ﻧﺪﺍﺭﻥ ﺑﺎﺑﺎمم ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻣﯿﮕﻪ " ﺧﺎﮎ ﺗﻮ ﺳﺮﺕ ﺑﭽﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﺼﻔﻪ ﺗﻮست ﺭﻓﺘﻪ ﯾﻪ ﺯﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺯﺍﭘﺎﺱ، ﺗﻮ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﭘﻨﭽﺮﺷﻢ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﮕﯿﺮﯼ؟ 😂😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ پارسال زمسون مریض شده بودم شدید،داشتم از تب میمردم،بعدازکلی اسرارخانواده رفتم دکتر دکترم واسه اینکه تبم بیادپایین واسم شیاف نوشته بودمام بی خبر چیه؟خو تب داشتم!داروهاموگرفتم رفتم خونه مامانم آب آوردداروهاموبخورم،منم با همون بیحالی دست کردم توپلاستیک از هرکدوم یکی درآوردم که بخورم،آقانصیب هیچ بشری نشه اولیوانداختم بالادیدم توگلوم گیرکردچشام شدقدتشتک (شیافوخوردم!) ازشانس بدمابه صورت افقی توگلوم گیرکرده بود!خلاصه باهربدبختی بود دادمش رفت پایین،هنوزم نفهمیده بودم هیم غرمیزدم خولعنتیایکم کوچیکتربسازیدگلوم پاره شد انقدحالم بدبود پسو پیشمواشتباگرفته بودم خوابیدم وقتی بیدارشدم باوربفرمایدهیچ اثری از مریضی نبود باورفرمایدید نتیجه:داروروهرجوردوس داری مصرف کن اینافقط میخوان ماروعذاب بدن خوچرا؟ فقط شیاف ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ پیش مامانم نشسته بودم داشتم اهنگ مرسی تتلو رو میخوندم من : هر چی از دلت میاد بده بیاد مامانم : از دل من فقط پی پی میاد بدم بیاد ؟؟ ^__^ من :||| تتلو :|| ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دلاتون شاد و لباتون خندون (شاد باشید همیشه) دوستدار شما ARSAℳ
-.*-.*-.*-.*-.*-.*-.* شبی مجنون نوشت از بهر لیلی الهی که بری زیر تریلی اگر عشق دگر در سر نداری چه معنی دارد این لست سین ریسنتلی؟ *bi asab* چو بشنید این پیام از بهر مجنون دل لیلی شکست گفت با دل خون برو مجنون به خود شک کن که پاکم زرم پس نیست این منت به خاکم دلم از دست تو گردیده شاکی تو دیگر از دلم رفتی... بلاکی *shataragh* -.*-.*-.*-.*-.*-.*-.* ❇شاعر نیمه دوم❇ ❇محمود مقامی❇ *eradat*
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎﯼ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ... ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ... ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﻔﺮ ﺍﺳﺖ ... ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﯾﺎ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ... ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺍﻣﺎ ﻓﺮﻕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺍﺭﻧﺪ ... ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻣﺴﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻭﺭﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ... ﻭ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻣﺴﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺰﺩﯾﮑﻢ ... ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ﺧﯿﺎﻟﺖ ... ﻣﺜﻞ ﭼﺮﺕ ﺻﺒﺤﮕﺎﻫﯿﺴﺖ ... ﻫﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ... ﻓﻘﻂ ﭘﻨﺞ ﺩﻗﯿﻘﮥ ﺩﯾﮕﺮ ... ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﯾﺎ ﺧﺴﺎﺳﺖ ؟ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﮕﺬﺍﺭ ، ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﯽ ... ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻮﺷﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻌﻤﯿﺮ ﺑﺮﺩ مرد ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﮔﻮﺷﯽ ﮔﻔﺖ : ﭘﺪﺭﺟﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻤﻪ ... ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺯﻧﮓ ﻧﻤﯽ زنند :( ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ﺗﯿﺮ ﮐﻤﺎﻧﺖ ﺭﻭ ﺑﮑﺶ ﺑﺎﻧﻮ ! ... ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻫﺪﻑ ﻫﻢ ﻧﺰﻧﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻣﺮﺩ ... ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ﺭﺍﻫﻲ ﻧﻤﻴﺒﻴﻨﻢ ! ﺁﻳﻨﺪﻩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ ... ﺍﻣﺎ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ... ﻫﻤﻴﻦ ﻛﺎﻓﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻲ ﻭ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ... ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ﺗﻮ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯼ ... ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ... ﮐﮑم ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮔﺰﺩ ﺩﯾﮕﺮ ... ﺣﺎﻻ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﮕﻮ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯽ :) ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ﺗﻤــﺎﻡ ﺷــــــــﺪ! ... ﺑﻪ ﺯﺍﻧـــــــﻮ اﻓﺘـــــــﺎﺩﻡ! ... ﻣﮕــــﺮ ﺗــاﮐـــﯽ میشــــﺪ, رﻓﺘﻨـــﺖ ﺭﺍ ﺩﯾـــﺪ و ﻭﺍﯾﺴﺘـــــﺎﺩ !؟
ﺣﻤﻮﻡ ﺭﻓﺘﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ : ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﺗﻮ ﺣﻤﻮﻡ ... ﯾﻪ ﺷﯿﺮﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ، ﺩﻧﺪﻭﻧﺎﻣﻮﻥ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ کف ﺣﻤﻮﻡ ﺍﺯ ﺳﺮﻣﺎ! ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯿﻮ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ، ﻣﺚ ﺁﺏ ﺳﻤﺎﻭﺭ ﺩر حال ﺟﻮﺵ ﺑﻮﺩ! ﯾﻪ ﻋﺮ ﻣﯿﺰﺩﯾﻢ ﺍﺯ ﺳﻮﺯﺵ، ماﻣﺎﻧﻤﻮﻥ ﻣﻰ ﺯﺩ ﭘﺲ ﮐﻠﻪ ﻣﻮﻥ ﮐﻪ ﺍﺫﯾﺖ ﻧﮑﻦ، اﺭﻭﻡ ﺑﮕﯿﺮ :| ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺻﺎﺑﻮﻥ ﺯﺭﺩ ﮔﻨﺪﻩ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﺜﻪ ﭼﺮﮎِ ﺧﺸﮑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻣﯿﻔﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﺟﻮﻧﻤﻮﻥ ﺗﺎ ﺣﺪﻯ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺎﻣﻮﻥ ﺍﺯ ﮐﺎﺳﻪ ﺩﺭﺑﯿﺎﺩ! ﯾﻌﻨﻰ ﻣﺎ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ ﮐﺜﺎﻓﺘﻰ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻢ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﮐﻨﯿﻢ! ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﻯ ﭼﻨﮓ ﻣﯿﺰﺩ ﻣﻮﻫﺎﻣﻮﻧﻮ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﺍﻋﺶ ﺑﻪ ﺷﭙﺸﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺎ ﺷﺎﻣﭙﻮﻯ ﭘﺎﻭﻩ ﮐﻞ ﻫﯿﮑﻠﻤﻮﻧﻮ ﻏﺮﺑﺎﻝ گری ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ! ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﺎ ﺟﺎﻥ ﮔُﺪﺍﺯﺗﺮﯾﻨﺶ کیسه کشیدن ﺑﻮﺩ! ﺩﻭ ﻻﯾﻪ ﺍﺯ ﭘﻮﺳﺘﻤﻮﻧﻮ ﺑﺮ ﻣﯿﺪﺍﺷﺘﻦ، ﻓﮏ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﭼﺮﮐﻪ! ﺑﺎﺯ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯿﺪﺍﺩﻥ :"( ﺑﻌﺪِ ﺣﻤﻮﻡ ﺻﺪﺗﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ، یه ﺭﻭﺳﺮﻯ ﺑﻪ ﮐﻠﻪ ﻣﻮﻥ، ﯾﻪ ﯾﻘﻪ ﺍﺳﮑﻰ ﻫﻢ رﻭﻯ ﻫﻤﺶ :| ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﮐﻮﻓﺘﮕﻰ ﻭ ﺧﺴﺘﮕﻰ ﺑﯿﻬﻮﺵ میشدیم ... ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ: ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ :| :| ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯿﻪ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ مهموﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ گز بخور ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻤﻨﻮﻥ ﯾﮑﯽ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯿﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺑﺎﺯﻡ ﺑﺨﻮﺭ ^_^ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯿﻪ ﺑﭽﺶ ﻗﺎﺷﻖ ﻗﺎﺷﻖ ﻋﺴﻞ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻩ باﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ : ﮔﺎﻭ ﻧﺮﯾﺪﻩ ﺳﺎ ! ﺯﻧﺒﻮﺭﻩ ﺭﯾﺪﻩ ﺱ :| ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﺑﺨﻮر ^_^ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻯ ، ﭘﺪﺭ ﻋﺮﻭﺱ : ﺁﻗﺎ ﺩﺍﻣﺎﺩ چیکارن ؟ ﭘﺪﺭ ﺩﺍﻣﺎﺩ : ﺍﯾﺸﻮﻥ ﻣﯿﺘﻮﻧﻦ ﺗﻮ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻓﻌﻠﯽ زﻧﺪﻩ ﺑﻤﻮﻧﻦ !! ﭘﺪﺭ ﻋﺮﻭﺱ:ﻫﺰﺍﺭ ﻣﺎﺷﺎﻟﻠﻪ ، ﻣﺒﺎﺭﮐـــــــﻪ ^_^ ﯾﻪ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻣﻦ : ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ سادﻩ ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﭼﻮﻥ ﺍﻟﺘﺰﺍﻡ ﺑﻪ ﻣﻌﻘﻮﻟﯿﺎﺕ ﻭ ﺍﻧﮑﺴﺎﺭ ﺍﺯ ﺑﺪﻭﯾﺎﺕ ﺩﺭ ﺗﻌﺘﯿﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻘﺘﻀﻰ ﺳﺖ ﻣﻤﺎﺭﺳﺖ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻧﻘﺾ ﻧﯿﺴﺖ :| ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﯿﺮﻩ ﺁﺗﻠﯿﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﺁﻗﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍ؟ ﺷﻤﺎ ﻋﮑﺲ ﯾﻬﻮﯾﯽ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﺪ؟! ﺿﻤﻨﺎ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺧﺘﻢ ﻋﮑﺎﺱ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﺰﺍﺭ ﺁﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺩﺍﻳﺮ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم