♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
دوتا دستاش رو گذاشت زیر چونش و خیره شد به استکان روبروش و بدونِ این که نگاهش رو برداره گفت
میدونی چیه؟ هیچ چیز و هیچ کس تو این دنیا از اول خودش رو نشون نمیده
همون چیزی نیست که اولش بوده و ما ازش انتظار داشتیم؛ اصلا همین استکان چای، تا دو دقیقه پیش گرم بود و میشد خوردش
ولی الان سرد و تلخ شده و با ده تا قند هم نمیشه خورد
تکیه دادم به صندلیم و گفتم: خب عزیزم ماهیتِ چای اینه، مثل آدما، وقتی فراموشش کنی و بهش بیمحلی کنی، خب سرد میشه دیگه
نگاهش رو از استکان میاره سمت من و میگه: بهارو چی میگی؟ وقتی اردیبهشت میشه تازه معلوم میشه که بهاره، از اولش بهار نیست
فروردین همش داره رنگ عوض میکنه
یه روز سرده، یه روز گرمه، نمیشه به هواش اعتماد کرد
بعد دستاش رو از زیر چونش برمیداره و یه دستم که روی میزه رو با دوتا دستاش میگیره و میگه: اردیبهشت
موهاش رو از جلوی صورتش میدم کنار و میگم: اردیبهشت چی؟
لباش رو آویزون میکنه و میگه: میونِ این همه فروردین، تو اردیبهشتم باش...پیدا باش
بذار به هوات اعتماد کنم
🍁
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
تا حالا شده بهت بگن که تو نمیتونی
تو هم بگی آره نمیتونم و فراموشش کنی ؟
باید بهتون بگم بزرگترین موقعیت هاتو
تو همین موارد از دست دادی
مثلا وقتی میخواستی بری کیک بوکسینگ همه میگفتند
برو بابا تو یا شوهرت؟ تو سر کوچتون دعوا میشه از
مرز خارج میشی
منم همیشه این حرفا رو میشنوم اما
هر بارکه بهت این حرفا رو زدن
برو جلو آینه و داد بزن تو یک معجزه ای
یک معجزه که دنبال شکافی میگرده که
خودشو ثابت کنه
تو دیگه تکرار نمیشی قدر خودتو بدون
خاک پاتون ارمین
* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *
دوتا دستاش رو گذاشت زیر چونش و خیره شد به استکان روبروش و بدونِ این که نگاهش رو برداره گفت: میدونی چیه؟ هیچ چیز و هیچ کس تو این دنیا از اول خودش رو نشون نمیده، همون چیزی نیست که اولش بوده و ما ازش انتظار داشتیم؛ اصلا همین استکان چای، تا دو دقیقه پیش گرم بود و میشد خوردش، ولی الان سرد و تلخ شده و با ده تا قند هم نمیشه خورد.
تکیه دادم به صندلیم و گفتم: خب عزیزم ماهیتِ چای اینه، مثل آدما، وقتی فراموشش کنی و بهش بیمحلی کنی، خب سرد میشه دیگه.
نگاهش رو از استکان میاره سمت من و میگه: بهارو چی میگی؟ وقتی اردیبهشت میشه تازه معلوم میشه که بهاره، از اولش بهار نیست...فروردین همش داره رنگ عوض میکنه. یه روز سرده، یه روز گرمه، نمیشه به هواش اعتماد کرد.
بعد دستاش رو از زیر چونش برمیداره و یه دستم که روی میزه رو با دوتا دستاش میگیره و میگه: اردیبهشت...
موهاش رو از جلوی صورتش میدم کنار و میگم: اردیبهشت چی؟
لباش رو آویزون میکنه و میگه: میونِ این همه فروردین، تو اردیبهشتم باش...پیدا باش...بذار به هوات اعتماد کنم...
* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *
امیرحسین سرمنگانی
روباه گفت : آدم ها این حقیقت را فراموش کرده اند اما تونباید فراموشش کنی
تو تا زنده ای نسبت به آنی که اهلی کرده ای مسئولی ؛ تو مسئول گلتی
شهریار کوچولو برای آنکه یادش بماند تکرار کرد : من مسئول گلمم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
شازده کوچولو