سالها پیش پسربچه ی فقیری ازجلوی یه مغازه ی میوه فروشی رد میشد که بطور اتفاقی چشمش به میوه های داخل مغازه افتاد صاحب مغازه که پسرک را تو اون حال دید دلش سوخت و رفت یه سیب ازروی میوه ها برداشت و داد به پسربچه پسربچه باولع زیاد سیب رابه دهانش برددو خواست یه گازمحکم به سیب بزند که یه فکری به ذهنش خطورکرد اون باخودش گفت بهتره این سیب را ببرم دم یه مغازه ی دیگه و با دوتا سیب کوچکتر عوض کنم و این کارا انجام داد و بعد یکی از سیبها را خورد و اون یکی راهم به یه نفر فروخت و باپولش دوباره دوتا سیب خرید و این کار را اینقدر انجام داد تا اینکه تونست یه مقدار پول جمع کنه وبعدش با این پول ها دیگه برای خرید سیب سراغ میوه فروش نمیرفت و مستقیمأ از جایی که میوه فروش میوه تهیه میکرد میوه میخرید چندسال گذشت و حالا دیگه اون پسرک بزرگترشده بود و با این کارش موفق شده بود مغازه ای دست و پا کنه و کم کم بااین مغازه اوضاع مالیش خوب شده بود اون جوان دیگه به این پول ها راضی نمیشد و سعی کرد برای خودش یه کار دیگه ای دست و پا کنه وباهمین هدف یه شرکت کوچیک تولید قطعات الکترونیک دست وپا کرد و چند نفر را هم سرکار گذاشت چندسالی گذشت واون شرکتش را گسترش داد و بجای چند نفر، چندین هزار نفر رو استخدام کردو بجای تولید قطعات شروع به ساخت موبایل و لب تاب کرد و موفق به تولید بزرگترین و باکیفیت ترین موبایلهای دنیا شد اون شخص کسی نبود بجز "استیوجابز" مالک معتبرترین برند موبایل و لب تاب دنیا اپل اون توی یه مصاحبه گفته علت اینکه شکل مارک جنسهای من عکسه سیبه ، به این دلیله که یادم نره کی بودم و هرگاه خواستم مغرور بشم گذشته م رو بادیدن این سیب به یاد بیارم ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ شبی پسرکوچکی یک برگه صورتحساب به مادرش داد که درآن چنین نوشته بود بابت کارنامه ی قبولی ۶٠٠٠ تومان بابت تمیزکردن اتاقم ٢٠٠٠ تومان بابت خریدکردن برای شما ٢٠٠٠ تومان جمع کل بدهکاری شما ١٠ تومان است مادرکمی خاطر خود را مرور کرد گفت بابت ٩ ماه بارداری که دروجودم رشد کردی هیچ بابت تمام زحماتی که دراین چندسال برای تو کشیدم تابزرگ شوی هیچ بابت شب هایی که به بالینت نشستم و از تو پرستاری کردم هیچ بابت غذا نظافت تواسباب بازی هایت هیچ و اگرتمامی این راجمع بزنی خواهی دید هزینه عشق واقعی من به توهیچ است وقتی پسرک این را شنید با چشمانی اشک آلود گفت مادرم دوستت دارم و آن گاه قلم را برداشت و پشت صورتحساب نوشت قبلا به طور کامل پرداخت شده است ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ※ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ كه※ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺻﺪﺍﯾﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﯿﺎﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﺵ※ ﺑﺒﻨﯿﺪ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﮎ ﺑﻘﻠﻪ ﻋﮑﺴﻢ ﺭﺑﺎﻧﻪ ﻣﺸﮑﯽ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﺟﻠﻮﺷﻢ ﺧﺮﻣﺎ ﻭ ﺣﻠﻮﺍ ※ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﮎ ﻣﻦ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﭙﻮﺷﻢ ﻭ ﺭﻓﻘﺎ ﻣﺸﮑﯽ ※ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﻭﺭﻓﻘﺎﺑﮕﻦ ﺟﺎﺵ ﺧﺎﻟﯿﻪ ※ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﯼ ﺩﯾﺪﻧﻢ ﻭﻟﯽ ﻧﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﻣﻦ ﺩﯾﺪﻥ ﺳﻨﮓﻗﺒﺮﻡ ※ ﺩﺳﺘﺖ ﻭﺑﺰﺍﺭﺭﻭﯾﻪ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﻡ ﺍﺭﺍﻣﻢ ﻣﯿﮑﻨﺪ ※ ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ ﺍﺷﮏ ﻧﺮﯾﺰﯼ※ ﻃﺎﻗﺖ ﺍﺷﮑﺎﺗﻮ ﻧﺪﺍﺭﺭﻡ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﻧﺎﻟﻬﺎﯼ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ یک ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺣﺶ ﺭا ﭘﺨﺶ می کرد نشاﻥ مى داد یک ﮔﺮﻭﻩ ﻣﺤﻘﻖ تعدادى ﻻﺷﻪ ﻣﺮﻍ ﺭا ﺩﺍﺧﻞ ﺗﻮﺭﯼ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩند ﻭ ﭼﻨﺪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺑﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﯼ ۱۰-۲۰ ﻣﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺣﻔﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩند ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ یک ﺭﻭﺑﺎﻩ آﻣﺪ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺑﻮ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ یک ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﯾﻦ ﻻﺷﻪ ﻯ ﻣﺮغ ها ﺭا ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ؛ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺱ ﺗﯿﻢ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺍلآﻥ مى رود ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﻯ ﮔﻠﻪ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎنش را مى آورد ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ یک ﺭوﺑﺎﺕ ﺟﺮﺛﻘﯿﻞ، ﺗﻮﺭﯼ ﺭا ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﺮﺩند ﻭ آﻭﺭﺩند در ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ مخفى اش ﮐﺮﺩند ﻭ ﺑﺎ ﻣﺎﯾﻌﯽ خاص ﺍﺳﭙﺮﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ تا ﺍﺛﺮ ﺑﻮ ﺭا ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ببرند * ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ همان ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻭ ۷-۸ ﺗﺎ ﺭﻭﺑﺎﻩ دیگر آمدند ﺳﺮ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺍﻭﻝ ، ﻫﺮچه ﮔﺸﺘﻨﺪ ﻣﺮﻏﻬﺎ ﺭا ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩند؛ ﻫﺮچه ﺯﻣﯿﻦ ﺭا ﺑﻮ ﮐﺮﺩند ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﺪﺍﺷﺖ آن ۷-۸ ﺗﺎ ﺭفتند ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﻭﻟﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺸﺘﻦ ﮐﺮﺩ ﺟﺎلب ﺍین ﺑﻮﺩ ﮐﻪ مدام ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺳﺮش را ﺑﺎﻻ ﻣﯿﺎﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎنش ﮐﻪ ﺩاشتند ﺩﻭﺭ مى شدند ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻮ ﻣﯿﮑﺸﯿد محققین ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺳﯿﻢ ﮐﻤﯽ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ ﺭا ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩند ﺗﺎ ﺣﺪﯼ ﮐﻪ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻣﺮغ ها ﺭا ﺩﻳﺪ ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ؛ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺮغ ها ﺭا ﺑﺎ ﺩﻧﺪاﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﯿﻢ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺱ آمدند ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ هماﻥ ﮐﺎﺭ ﺭا ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩند ﻭ ﺗﻮﺭﯼ ﺭا ﺑﻪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺳﻮﻡ ﺑﺮﺩﻧﺪ و بوى مرغها را با اسپرى پاک کردند ﺭﻭﺑﺎه ها ﻭﻗﺘﯽ دوباره ﺭﺳﯿﺪند ﻫﺮچه ﮔﻮﺩﺍﻟﻬﺎ ﺭا گشتند ﻭ ﻫﺮچه ﺯﻣﯿﻦ ﺭا ﺑﻮ ﮐﺸﯿﺪند، ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﻭﻝ ﺭا نشان ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩیگر ﺟﺴﺖ ﻭ ﺟﻮ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ماﻧﺪ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ای ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ، ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﭼﮏ ﮐﺮﺩند، ﺩﯾﺪند ﮐﺎﻣﻼً ﻣﺮﺩﻩ ﺟﺎﻟﺐ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻻﺷﻪ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﮐﺰ ﺩﺍﻣﭙﺰﺷﮑﯽ ﺑﺮﺩند ﻭ ﮐﻠﯽ آﺯﻣﺎﯾﺶ ﮐﺮﺩند ﺩﯾﺪند ﺩﻗﯿﻘﺎً ﻋﮑﺴﻬﺎ ﻭ آﺯﻣﺎﯾﺸﺎﺕ نشاﻥ مى دهد ﺍﯾﻦ ﺣﯿﻮاﻥ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﯾﮏ ﺷﻮﮎ ﻋﺼﺒﯽ، ﺳﮑﺘﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺩ ﻣﮑﺮ ﻭ ﺣﯿﻠﻪ ﮔﺮﯼ ﺩﺭ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ است ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ مى کند ﺻﺪﺍﻗﺘﺶ ﺑﯿﻦ ﺩﻭﺳﺘﺎنش ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻪ ، ﺳﮑﺘﻪ ﻣﯿﺰند ﻭ ﻣﯿﻤﯿﺮد ﺍﺯ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﻤﯿﺮد ﻭ ﭼﻘﺪﺭ زیادند کسانی که می آیند ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﻪ ﺯباﻥ مى آورند ﺑﻌﺪ ﺟﺎلب اینکه ﺣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﻭغ هایشان آﺷﮑﺎﺭ مى شود ، ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﻩ ﻣﻴﺮوند ﻭ ﺍﺻﻼً ﺧﻢ ﺑﻪ ابرﻭ نمى آورند ﻭ ﺍﺳﻔﻨﺎک تر ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ، ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﭼﻘﺪﺭ زشت است ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮسد ﮐﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺍﺯ او ﺩﺭ ﮐﺮﺍﻣﺖ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﭘﯿﺸﯽ ﺑﮕﯿﺮند ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ مرد میلیاردر قبل از سخنرانیش خطاب به حضار گفت از میون شما خانوم ها و آقایون ، کسی هست که دوست داشته باشه جای من باشه یه آدم پولدار و موفق؟ همه دست بلند کردند مرد میلیاردر لبخندی زد و حرفاشو شروع کرد با سه تا از رفیق های دوره تحصیل، یه شرکت پشتیبانی راه انداختیم و افتادیم توی کار اما هنوز یه سال نشده، طعم ورشکستگی پنجاه میلیونی رو چشیدیم رفیق اولم از تیم جدا شد و رفت دنبال درسش ولی من با اون دو تا رفیق، به راهم ادامه دادم اینبار یه ایده رو به مرحله تولید رسوندیم ، اما بازار تقاضا جواب نداد و ورشکست شدیم این دفعه دویست میلیون! رفیق دوم هم از ما جدا شدو رفت پی کارش من موندم و رفیق سوم بعد از مدتی با همین رفیق سوم، شرکت جدید حمل و نقل راه انداختیم، اما چیزی نگذشت که شکست خوردیم این بار حجم ضررهای ما به نیم میلیارد رسید رفیق سوم مستاصل شد و رفت پی شغل کارمندیش توی این گیرودار، با همسرم تجارت جدیدی رو راه انداختیم و کارمون تا صادرات کالا هم رشد کرد اوضاع خوب بود و ما به سوددهی رسیدیم اما یهو توی یه تصادف لعنتی، همسرمو از دست دادم همه چی بهم ریخت و تعادل مالیمو از دست دادم شرکت افتاد توی چاله ورشکستگی با دو میلیارد بدهی ؛ شکست پشت شکست مدتی بعد پسر کوچیکم بخاطر تومور مغزی فوت کرد چند سال بعد، ازدواج دوم داشتم که به طلاق فوری منجر شد بالاخره در مرز پنجاه و هفت سالگی، با پسر بزرگم شرکت جدیدی زدیم با محصول جدید اولش تقاضا خوب بود اما با واردات بی رویه نمونه جنس ما، محصولمون افت فروش پیدا کرد و باز ورشکست شدیم هفت سال حبس رو بخاطر درگیری با طلبکارهای دولتی و خصوصی گذروندم و اموالمون همش مصادره شد! شکست ها باهام بودند و منم هنوز بودم به محض رهایی از حبس، باز کار جدیدی رو استارت زدیم و این بار موفق شدیم شرکتمون افتاد توی درآمد و وضعمون خوب شد من به سرعت و با یه رشد عالی، از چاله بدهی ها دراومدم. الان شرکت من ده شرکت وابسته داره و شده یه هلدینگ بزرگ، اونم با ده هزار پرسنل مرد میلیاردر بعد از رسیدن به این قسمت از حرف هاش از حضار پرسید همونطور که شنیدید ، من برای رسیدن به این مرحله از زندگی، تاوان دادم ؛ عذاب کشیدم آیا کسی حاضر هست بازم مسیر منو طی کنه؟ هیچ کس دستشو بلند نکرد مرد میلیاردر خنده بلندی کرد و سپس با گفتن یه جمله از پشت تریبون اومد پائین خیلی هاتون دوست دارید الان جای من باشید اما حاضر به طی کردن مسیر سختی نیستید که من طی کردم نیستید
بسلامتی همه ی ﺣــﺮﻓﺎﯾﯽ ﮎ ﺗﺎﯾــﭗ ﺷُﺪ ﻭﻟـﯽ ﺳِـﻨﺪ ﻧَــﺸُــﺪُ ﭘـﺎﮎ ﺷﺪ -.*-.*-.*-.*-.*-.*-.* بسلامتی ﺣﺮﻓﺎﯾﯽ ﮎ ﺗَـﻪِ ﺩﻟﻢ ﻣﻮﻧـﺪُ ﺁﺧـﺮِﺷَﻢ ﯾﻪ ﭘُﺴﺖ ﺷُـﺪُ ﻻﯾﮏ ﺷﺪ -.*-.*-.*-.*-.*-.*-.* ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ رفیقایی ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﻫﺎﺷﻮﻧﯿﻢ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻣﺴﺘﯿﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭﺷﻮﻧﯿﻢ ﺍﺯ ﺩﻝ ﻭ ﺟﻮﻥ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯿﻢ ﺩﻝ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﺸﻮﻥ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﻫﺴﺘﻦ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺸﻮﻥ ﻫﺴﺘﯿﻢ -.*-.*-.*-.*-.*-.*-.* سلامتی روزی که پسر دعوت شدبه جشن عقد عشقش سلامتی اون شب سلامتی اون دوستایی که بخاطر حال پسر بغض داشتن اما پسر خندید تا جشن خراب نشه سلامتی اون خنده ی زوری سلامتی عروسی که ماه شده بود سلامتی عاقدی که اومد سلامتی شناسنامه ها سلامتی بغض پسر سلامتی بار اول سلامتی بغض پسر سلامتی بار دوم سلامتی بغض پسر سلامتی بارآخر سلامتی پلاک زنجیری که پسر واسه زیر لفظی روز عقدش گرفت تو جیبش موند سلامتی زیر لفظی که یکی دیگه داد سلامتی اجازه بزرگترها سلامتی بله سلامتی بغض پسر سلامتی چشم خیس دوستان سلامتی اون حلقه که جایگزین حلقه پسر شد سلامتی ماشین عروس سلامتی سستی زانو سلامتی سیاهی چشم سلامتی اون شب سلامتی پاکت سیگار و نخهایی که با نخ قبلی روشن شد سلامتی چشمای خیس سلامتی یه عمر تنهایی سلامتی حرفایی که نمیشد گفت ولی یه متن شد سلامتی هق هق هایی که پست شد تا دلی آروم شه سلامتی امشب سلامتی همه ی عاشقایی که هرگز به عشقشون نرسیدن سلامتی هر چی عشقه سلامتی عشق خودم ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ با تشکر از داریوش ابراهیمی بابت ارسال پست سلامتیش
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ دوستان قدیمی طلا هستند ، دوستان جدید الماس اگر یک الماس بدست آوردی ، طلا را فراموش نکن، چون برای نگه داشتن الماس همیشه به پایه و رکابی از طلا نیاز داری ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سلامتی همه دوستای جدید و قدیم *baghal*
به سلامتی دختر معلولی که گفت : خوشحالم که هر کسی منو می بینه فقط و فقط یه جمله می گه : خدا رو شکر! ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ به سلامتی کرم خاکی نه بخاطره کرمش بخاطر خاکی بودنش ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ به سلامتی اونی که نگفت با بقیه فرق دارم اما ثابت کرد! ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سلامتی مردانی که هیچوقت سختی مرد بودن رو با راحتی نامردی عوض نمیکنن. . . ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سلامتی همه اونایی که سنی ندارند اما روزگار دلشونو بدجور پیر کرده ...!
به سلامتی همه مامانایی که هروقت صداشون کنیم میگن:جانم! و هروقت صدامون می کنن،میگیم:چیه؟ها...؟ ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ به سلامتی مادرایی که می تونند تا 10 تا فرزندشونا نگهداری کنند اما 10 فرزند نمی تونند از یک مادر نگهداری کنند! ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ به سلامتی مادرایی که با حوصله راه رفتن رو یاد بچه هاشون دادند ، ولی تو پیری بچه هاشون خجالت میکشند ویلچرشون رو هل بدند! ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ به سلامتی مادری که وقتی غذا سرسفره کم میاد ،اولین کسی که از اون غذا دوست نداره خودشه! ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ به سلامتی مادر . تنها کسی که وقتی شکمشو لگد می زدم از شدت شوق می خندید! ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ به سلامتی مادر که دیوارش از همه کوتاه تره !!!!! ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
به سلامتی دیگ که خودشو سیاه میکنه تا مردمو سیر کنه نه اون کسی که مردمو سیاه میکنه تا خودشو سیر کنه … ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ به سلامتی همه اونایی که نه جایی واسه موندن دارن نه پایی واسه رفتن ! ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سلامتی کفترای پشت بوم که اگه بات خو بگیرن پرشون بدی بازم پا بند نمکی اند که خوردند ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سلامتی تاول های دست کارگری که نشون میدن چقد نون حلال در اوردن سخته ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سلامتی هر کی زوره دلش بیشتره عقلشه ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سلامتی کسی که توخودش میشکنه ولی نمیشکنه ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سلامتی بچه یتیما که قدر محبت رو خوب میدونن ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سلامتی لنگری که تو تلاتم دریای زندگی از هم پاشیده نشد و محکم ایستاد و لنگری کرد ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سلامتی پدری که خون تو رگاش برا بچه هاس ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سلامتی مادری که جز عشق یه طرفه به بچه هاش کاری بلد نیست ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سلامتی مرگ با آبرو ، که نه میزاره زمین گیر بشی نه مدیون مردم ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ *ghalb_sorati* اون آبی رنگا رو خودم گفیدم *ghalb*
مقدس ﺗﺮﯾﻦ ﻣﮑﺎﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﻪ ﮐﻌﺒﻪ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﻭﺍﺗﯿﮑﺎﻥ ﻧﻪ ﺑﯿﺖﺍﻟﻤﻘﺪﺱ ﻧﻪ ﺗﺒﺖ ... ﺑﻠﮑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺣﺮﻣﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ !!! : مرا به کعبه چه حاجت؟ طواف می کنم “مادر و پدري " را که برای لمس دستانش هم وضو باید گرفت... ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ سلامتی همه پدر مادرا
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم