@~@~@~@~@~@
من غرق حاجتم و تو باب الحوائجی
چشم امید من بود آقا به دست تو
کلی گره به زندگی ام هست، ساقیا
میدانم عاقبت که شود وا به دست تو
@~@~@~@~@~@
رضا قاسمی
💛🍃💙🍃📗🍃💙🍃💛
نسیم رحمتی از کوی یار می آید
قرار سینۀ هر بی قرار می آید
چکیده قطرۀ اشکی به روی سینه و باز
زمان فتنه سر آمد، نگار می آید
کمی خموش، گمانم ز سرزمین حجاز
صدای آمدن تک سوار می آید
در این سکوت گلوگیر و پر غم پاییز
به گوش زمزمه های بهار می آید
اگر شکست دلم ساقیا فدای سرت
سبوی شکسته هم شبی به کار می آید
فتاده ولوله ای بین سائلان حرم
که کوچه باز کنید سفره دار می آید
همین که پای بلا وا شود به جامعه ای
میانشان سخن از انتظار می آید
اگر مرا به غلامی خویش نشناسد
عجب خجالتی آقا به بار می آید
خبر دهید به زهرا ستارۀ سحرت
به انتقام تو با ذوالفقار می آید
حریم سینه به غم مبتلا شده چه کنم
دلم هوایی کربلا شده چه کنم
💛🍃💙🍃📗🍃💙🍃💛
^^^^^*^^^^^
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
ره روی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی
***
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی
***
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
حافظ