♦♦---------------♦♦
کاش من پسر بودم
کاش پسر بودم و نشون میدادم چطور باید با یه دختر با کسی که عاشقشی چجور رفتار کی
براش شعر میگفتم
تو چشماش نگاه میگردم و مولانا میخوندم
دستشو بی ترس از هیچکس محکم میگرفتم
و بی توجه به آدما تو خیابون وایمیستادم جلوش یهو موهاشو کنار میزدم و میگفتم تو چرا انقد نازی اخه؟
از موهاش تعریف میکردم
از دستاش
از برق چشماش
از خط منحنی زیبای لبخندش
انقدر از زیباییاش میگفتم تا دیگه محتاج شنیدن تعریف و تمجید از هیچکس دیگه ای نباشه
اگه بهش شک میکردم
اگه بدبین میشدم
اگه اشتباه میکرد
فراریش نمیدادم
تنها ولش نمیکردم
ترکش نمیکردم
در عوض سرشو میبوسیدم و با مهربونی ته تو قضیه رو درمیوردم
بهش توجه میکردم
براش کتاب میخریدم یا لاک
یا یه روسری اون رنگ که دوس دارم خودم
با این چیزای کوچیک سوپرایزش میکردم دیگه
هیچوقت نمیزدم تو ذوقش حتی اگه خسته بودم بی حوصله بودم عصبی بودم
از سر تا پاش ایراد نمیگرفتم
تغییرش نمیدادم
نمیکوبیدم از نو بسازمش
همونجور که بود با همون قیافه فداش میشدم
به درد دلاش گوش میکردم هر چند مدت یبار
میفهمیدم چقدر حساسه و مرد میشدم واسه غمهاش
فدای لوس شدناشو بی طاقتیاش میشدم
از اون دختـــری میساختم
که دیگه نه اون کسی غیر من رو بخواد
نه من کسی مثل اون به چشمم بیاد
کاش من پسر بود
کاش
♦♦---------------♦♦
در دهه چهل، ریزعلی خواجوی معروف به دهقان فداکار با اقدام به موقع خود از تصادف قطار با ریزش کوه جلوگیری کرد و جان دهها انسان را نجات داد
چند وقت پيش دریک استانی، دزدی پیچ و مهره های ریل قطار، باعث شد قطار از مسیر خود خارج گردیده و جان دهها مسافر به خطر افتد
گذر تاریخ به این شکل چقدر تاسف آور است !!!چه کرده ایم وچه جور انسانهایی را پرورش داد ه ایم ؟
کسی که داستان ریزعلی را خوانده پیچ ریل را باز میکند ؟؟
اندیشمند بزرگ ، ﺟﺒﺮﺍﻥ ﺧﻠﯿﻞ ﺟﺒﺮﺍﻥمیگوید
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﻬﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺗﻤﺪﻥ ﺳﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﻬﺪﻡ ﮐﺮﺩ
ﺍﻭﻝ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ , ﺩﻭﻡ ﻧﻈﺎﻡ ﺁﻣﻮﺯﺷﯽ ﻭ ﺳﻮﻡ ﺍﻟﮕﻮﻫﺎ
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯽ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﮑﺴﺖ
برﺍﯼ ﺩﻭﻣﯽ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﻣﻌﻠﻢ
و ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﻣﯽ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ و اسطوره ها
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
چقدر این مدل بی احترامی ها و تحقیر ها آشناس