♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
یک وقتای باید روی یک تکه کاغذ بنویسی
" تعطیل"
است
و بچسپانی پشت شیشه افکارت
باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی
دستهایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی
و بیخیال سوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری
که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویی
بگذار منتـظـر بمانند
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
توی رویاهایم ولی
هنوز تو همان پیراهن چهارخانه را پوشیدی
هنوز موهایم بافته شده است و هنوز هم عسلی چشمانم میخندد
توی رویاهایم ولی
دستهایت گره خورده توی دستهایم و بهشتم خلاصه شده توی فاصله امنِ شانه هایت
توی رویاهایم اما
هنوز آهنگ خودمان میخواند و هنوز مردی شبیه تو زیر لب همخوانی میکند با خواننده
توی رویاهایم ولی
اخم نمایشی من منجر میشود به یک بوسه ی تو درست وسطِ پیشانیم
توی رویاهایم ولی
دنیا آرام است،دود نیست،برف نیست
سرما هم که اصلا
توی رویاهایم ولی آن دخترک چشم عسلی مو بافته شده غمگین نیست،تنها نیست،یخ زده نیست...
توی رویاهایم ولی
مردی بی وفا نشده،زنی جا نمانده
آرزوها توی نطفه خفه کشته نشده
و اشک راه دیدن کسی را نبسته
بر مزارم گریه كن، اشكت مرا جان میدهد
ناله هایت، بوى عشق و بوى باران میدهد
دست بر قبرم بكش، تا حس كنی مرك مرا
دستهایت، دردهایم را تسلا میدهد
وقت رفتن لحظه اى برگرد و قبرم را ببین
این نگاه آخرت، بر روح من جان میدهد
*@@*******@@*
*♥♥♥♥*♥♥♥♥*
مادرا دامانِ تو , دارالقرارِ آرزو
لاله زارِ عشقِ تو , اوجِ بهارِ آرزو
پا به پا بردی مرا , تا کودکی پویا شدم
بر سرِ نخلِ امیدی : برگ و بارِ آرزو
بر زبانم , واژه ها را یک به یک کردی عطا
تا شدی از لطفِ حق : آموزگارِ آرزو
در میانِ راهِ نا هموارِ گیتی , بی امان
یاری و هم یاوری , هم غمگسارِ آرزو
جنّت و مینو , به زیرِ پایِ تو مأوا گرفت
جای پایِ تو بُوَد , در انتظارِِ آرزو
دستهایت , قلّه یِ ایمان و آمال و امید
خاکِ پایت , توتیا در انحصارِ آرزو
مادری امّا فرشته , خانه ات رویِ زمین
گلعذاری , گلعذاری , گلعذارِ آرزو
ای عظیم : انوارِ این گوهر بُوَد تا روزِ حشر
نیّرِ شمس و قمر , در شامِ تارِ آرزو
عشقِ فرزندان به مادر , عشقِ مادر همچنین
هدیه ایست از رحمتِ بنیانگذارِ آرزو
*♥♥♥♥*♥♥♥♥*
عبدالعظیم عربی
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
من در میانِ دستهایت لانه ای دارم
در لابلای چشمهایت خانه ای دارم
هر شب میانِ شعرهایم حاضری ای عشق
در خلوتِ شبهای خود افسانه ای دارم
رفتی ولی من همچنان با یادِ تو اینجا
در بینِ اشعارِ خودم دیوانه ای دارم
پر کرده دنیای مرا عطر نفسهایت
دیگر فراموشم شده کاشانه ای دارم
راهِ فراری نیست از این رنجِ بی پایان
تا روزِ محشر، هق هقِ مردانه ای دارم
آنقدر مستِ یادِ تو هستم که مدتهاست
کنجِ خیابانِ دلم میخانه ای دارم
هر چند بعد از تو بریدم از همه دنیا
اما میانِ پیله ام پروانه ای دارم
من با توأم، تو با منی، هر ثانیه، هر روز
من در میانِ چشمهایت خانه ای دارم
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
* ناشناس *