♦♦---------------♦♦
چندشب پیش یه کلیپ از یه آقایی دیدم که میگفتن یه دختر اگه پدر و برادرش راضی باشن میتونه از هفت سالگی صیغه بشه و تن فروشی کنه هیچ ایرادیم نداره چون ما باید دقت کنیم که به غیرت پدر و برادرش لطمه نخوره که وقتی راضین یعنی نمیخوره دیگه
از وقتی این کلیپو دیدم مدام این سوال توی سرم میچرخه که
کجای راه اشتباه رفتیم؟!؟
و جوابی که به خودم میدم اینه که
"خیلی جاها"
شاید اگه هر مادری خودش رو موظف میدونست که به پسرش اونقدری عشق بده که اون پسر ارزش واقعی یه زن رو بفهمه
کارمون به اینجا نمیکشید
شاید اگه هر مادری همونطور که از بچگی حیا و عفت رو در گوش دخترش زمزمه میکنه معنی درست غیرت و مردونگی رو به پسرش هم یاد میداد
کارمون به اینجا نمیکشید
شاید اگه کشور و دینم "آزادی"رو که حق طبیعی هر انسانیه رو به زنهاهم میداد
کارمون به اینجا نمیکشید
شاید اگه وقتی مردی سر تا پامون رو برانداز میکرد و قد و هیکلمون رو وجب میکرد و به چشم یک "کالا" نه "انسان" نگاهمون میکرد فریاد میزدیم و سکوت نمی کردیم
کارمون به اینجا نمیکشید
شاید اگه ما زنها در برابر این بی عدالتیها قد علم میکردیم
کارمون به اینجا نمی کشید
شاید
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
عاقا ، کل فامیل به من میگن وسواس
😪
خودمم میدونم وسواس نیستم ، ولی خب میگن دیگه
😰
شاید فکر کنین فکر میکنم وسواس نیستم اما اصل مطلب کجاس؟
😌
اینجاس که خیلی جاها لوس بازی در میارم بدون اینکهه دست خودم باشهه هااا، شایدم هست نمیخوام باور کنم... اما خلاصه مثلا مسافرت که میریم روی تخت خوابای خونه ای که توش مستقریم نمیخوابم و ملافه میندازم رومبل با مانتو و روسرییی میخوابم
😫😫
هرچقدرم میان بالش بزارن زیر سرم قبول نمکنم دستمو میزارم زیر کله ی مبارک و کپه مبارک تر رو میزارم
😂😂
یا مثلا حاضرم دمپایی های اون خونه ای که تو مسافرت توشیم و پام نکنمم ، بجاش با جوراب و با نک انگشتا راه برم
😭
یا مثلاا با دیدن کوچوک ترین حشره تو حیاط خونه مامانبزرگ کهه خیلی بزرگ و پر از دار و درخت جیغ و داد راه میندازم، مخصوصا وقتی یراست میان میرن تو دهن، یا دماغم
😳😳
لازم به ذکره چون روسری سرمه تا رو و لای موهام نرن خداروشکر تو گوشم نمیر
اما نکته ای که ثابت کنه وسواس نیستم اینه که من یه عادت بدی که دارم ، اعصابم که خورد میشه یا با اهل خونه که دعوام میشه میرم دشوریی و دسمال دشویی هارو با شیلنگ خیس میکنم
😆😆
و عزونجا که سابقه دعوا شدن دارم میکَنَمشون و میندازم تو چاله توالت!!
(تو اشغالیـ نمدازم که نفهمن)
خلاصه که یبار اینا خیلی زیاد بودنن، یعنی تقریباا همشونن خیسیده بودن... اومدم بندازم تو چاه که گیر کرد
😭😭
هیچی دیگه دستمو کردم اونتو دریچه چاهو فشارش دادم همشووونننن رفتن
😂😂
یبارم رفتم حموم خیر سرم اون یارو چاه باز کنه چیه هوا توش جمع میشه مکش داره؟
اونو گذاشتم رو چاه حمومم
خلاصهه کهه ۱۰،۲۰ سانت اب اومد بالا
من که اومدم بیرون داداشم رفت تو، اون حجم از ابو که دید مامانموو خبر کرد
مامانم که استخر خونگی دست ساز منو دید جیغ زد(بیشوووووررر تو وسواس نیستی الاغ ، چسواسییی، چسوووااااااسس)
😂😩😂😩
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○