♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ آدمهایی هستند که خیلی وجود دارند نمی گویم خوبند یا بد، چگالی ِ وجودشان بالاست اصلا یک امضا هستند برای خودشان افکار، حرف زدن، رفتار و هر جزئی از وجودشان امضادار است اینها به شدت خودشان هستند یعنی تا خودشان نباشند اینطور خاص و امضادار نمی شوند که در یک کلمه، شارپ هستند و یادت نمی رود هستن هایشان را بس که حضورشان پر رنگ است و غالبا هم خواستنی رد پا حک می کنند اینها روی دل و جانت بس که بَلدند باشند این آدمها را هر وقت به تورت خورد، باید قدر بدانی دنیا پر از آن دیگریهای بی امضایی است که شیب منحنی حضورشان، همیشه ثابت است
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ آخرین باری که دیدمش را یادم نیست اصلا یادم نیست چه لباسی پوشیده بود یا با رایحه کدام عطر اینگونه دل از کفم برد حتی چهره اش را هم بخاطر ندارم اصلا ندیدمش مگر دیدن چیست؟ معنی خاصی دارد؟ نمیشود کسی ندیده عاشق شود و دل ببندد؟ نه از ان عشق های مجازی بی درو پیکر ها نه از انهایی که در خیابان شلوغ به بهانه کار خوب کردن بیاید گوشه شالت را بگیرد و بخواهد به ان سر خیابان ببردت و تو غرق صدای جذاب مردانه اش میشوی گویی صدها سال است این صدا لالایی هرشبت بوده و عطر تلخ گسش را نفس میکشی گویی تنفس هر صبحت با ان اغاز میشده انطرف خیابان که رسیدیم برایم مثل یک خواب تمام شد یک خواب شیرین که حاضری جانت را بدهی تا به واقعیت تبدیل شود ولی افسوس که چهره اش را ندیدم وگرنه روی تمام دیوار های شهر حکش میکردم افسوس که این چشم های نابینا همیشه دردسرم اخرش کار خودشان را کردند و به ساز دل عاشقی رقصیدند درکم نکرد هیچکس کس درکم نکرد اخر مگر کور ها هم عاشق میشوند؟ مگر نمیدانند هر روز صبح میروم و کنار خیابان می ایستم به امید دیدار او؟ و هر کس خواست دستم را بگیرد میگویم منتظر کسی هستم و تا او نیامده نمیروم اگر عاشقی این نیست پس چیست؟ اصلا مگر عشق کور میشناسد زشت و زیبا میشناسد عشق می اید و انقدر در خودش غرقت میکند که خودت را فراموش میکنی فقط منتظری بویش بینی ات را نوازش کند مثل زلیخا من درست شبیه او هستم یک کور عاشق
*0*0*0*0*0*0*0* آدمهایی هستند که خیلی “ وجود ” دارند نمی گویم خوبند یا بد، چگالی ِ وجودشان بالاست اصلا یک « امضا » هستند برای خودشان افکار، حرف زدن، رفتار و هر جزئی از وجودشان امضادار است اینها به شدت « خودشان » هستند یعنی تا خودشان نباشند اینطور خاص و امضادار نمی شوند که در یک کلمه، «شارپ» هستند و یادت نمی رود « هستن » هایشان را بس که حضورشان پر رنگ است و غالبا هم خواستنی رد پا حک می کنند اینها روی دل و جانت بس که بَلدند باشند این آدمها را هر وقت به تورت خورد، باید قدر بدانی دنیا پر از آن دیگریهای بی امضایی است که شیب منحنی حضورشان، همیشه ثابت است *glb2*
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ پرسید فرق بین دوست و رفیق چیه؟ گفتم دوست فقط یک آشناست ، یک همکار ، یک همکلاسی ، حتی یک همسایه ، گاهی یک همسفر ، شاید حتی یک همراه ، یک همراه از سرکوچه تا دم خانه دوستی یک آشنایی ست که با یک سلام شروع می شود گاهی خداحافظی نگفته تمام می شود یک اشتباه، از دوست بیگانه می سازد اما رفاقت ریشه دارد به روز و ماه و سال نیست ، گاهی در یک آن ، یک لحظه ریشه می دواند ، می رود تا مغز استخوانت ، در تمام جانت ، دلت را قرص می کند به بودنش ، به ماندنش ، به رفاقتش دوباره پرسید فرقش؟ گفتم به هر کس نمی گویی رفیق ، رفیق یک جوری آرام جان است ، قرار است، حرمت دارد دنیا دنیا ، دریا دریا هم که فاصله باشد از این قاره تا آن قاره ، رفیق ، رفیق می ماند که برای رفاقت نیازی به شباهت نیست اما امان از وقتی که دلت را میشکند و چه سخت است که نمیفهمد او دلت را شکسته منبع: 💡 گفتنی ها 💡 o*o*o*o*o*o*o*o ام.مخلوق
آمدی دیوانه ام کردی و رفتی بی وفا با غمت هم خانه ام کردی و رفتی بی وفا مثل شمعی بودی و با یاد خود ای نازنین تا ابد پروانه ام کردی و رفتی بی وفا دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند گفته بودم مردم اینجا بدند دیدی ای دل ساقه جانت شکست آن عزیزت عهدو پیمانت شکست دیدی ای دل حرف من بیجا نبود از برای عشق اینجا جا نبود دیدی ای دل دوستیها بی بهاست کمترین چیزی که میابی وفاست آرام باش دلم او بی تو آرام است . ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ باور کن آنقدر ها هم سخت نیست فهمیدن اینکه بعضی ها می آیند که نماننــد نباشند نبیـننـد و تــو اگر تمامی ِدنیا را هم حتی به پایشان بریزی آنها تمامی بهانه های دنیا را جمع می کنند تا از بین آنها بهانه ای پیدا کنند که بــــروند دور شـــوند که نـــمانند اصلا پس به دلت بسپار وقتی از خستگی هایِ روزگار پناه بردی به هر کسی ... لااقل خوب فکر کن ببین از سر علاقه آمده ، یا از سر تا دنیایت پر نشود از دوست داشتن هایِ پر بغض که دمار از روزگارت درآورد
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ عالم ز برایت آفریدم، گله کردی از روح خودم در تو دمیدم، گله کردی گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند صد ناز بکردی و خریدم،گله کردی جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور از هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردی گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم بر بخشش بی منت من هم گله کردی با این که گنه کاری و فسق تو عیان است خواهان توأم، تویی که از من گله کردی هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی صد بار تو را مونس جانم طلبیدم از صحبت با مونس جانت، گله کردی رغبت به سخن گفتن با یار نکردی با این که نماز تو خریدم، گله کردی بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان؟؟ بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی؟؟ از عالم و آدم گله کردی و شکایت خود باز خریدم گله ات را، گله کردی ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ الهام دهقان
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم