به نام خالق هستی ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ 🔰وقتی انسان زیاد به یادخدا باشد، این یادخدا در جان انسان نفوذ میکند و درذهن نقش می بندد، عواملی که باعث غفلت انسان میشود را ازدل ریشه کن میکند وتقوای دینی راتقویت میکند. این زمینه رستگاری انسان است ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ✅برپایی نمازبخاطر یادخداست ((اقم الصلاه لذکری)) و یاد او موجب آرامش دلهاست ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ منبع: دارالقرآن بقیه الله شهرستان بهار
* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * به نام خالق هستی * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * 🔰دعوت فرزندمان به نماز با کلامهای عاطفی زیبا: هیچ گاه فرزندمان را برای خواندن نماز از جهنم یا تنبیه شدن توسط خدا نترسانیم، بلکه پیوند اورا با خدا زیبا و جذاب سازیم برای مثال اگر فرزندمان درخواندن نمازسستی می کند به او بگوییم : خدا منتظر شنیدن صدای یکی از فرشته های زیبای خود است، او را زیاد منتظر نگذار * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ✅صاحب اثر: زکیه پویان مهر ، دبستان آوا بجنورد
به نام خالق هستی ^^^^^*^^^^^ 🚨 خواب عجیب علامه امینی درباره عذاب شمر ^^^^^*^^^^^ 💠 علامه امینی میگوید: مدتها فکر میکردم که خداوند چگونه شمر را عذاب میکند؟ در عالم رویا دیدم، آقا امیرالمؤمنین علیهالسلام در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستادهام. دو کوزه نزد ایشان بود. فرمود: این کوزهها را بردار و برو از آنجا آب بیاور. اشاره به محلی فرمود که بسیار با صفا و طراوت بود؛ استخری پر آب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود. کوزهها را بر داشته و رفتم آنجا و آنها را پر آب نمودم. ناگهان دیدم هوا گرم شد و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر میشود. دیدم از دور کسی رو به من میآید. هر چه او به من نزدیکتر میشود هوا گرمتر میگردد؛ گویی همه این حرارت از آتش اوست. در خواب به من الهام شد. که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهداء علیهالسلام است وقتی به من رسید. دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست. آن ملعون هم از شدت تشنگی، به هلاکت نزدیک شده بود رو به من نمود که از من آب را بگیرد. مانع شدم و گفتم، اگر هلاک هم شوم نمیگذارم از این آب قطره ای بنوشد. حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت مینمودم .دیدم اکنون کوزهها را از دست من میگیرد؛ آنها را به هم کوبیدم. کوزهها شکست و آب آنها به زمین ریخت و بخار شد. او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد. من بیاندازه غمگین و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آن استخر بیاشامد و سیراب گردد. به مجرد رسیدن او به استخر، چنان آب استخر ناپدید شد که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است؛ درختان هم خشکیده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت هر چه دورتر میشد، هوا رو به صافی و شادابی رفت و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عذاب میدهد. اگر یک قطره آب آن استخر را مینوشید از هر زهری تلختر، و از هر عذابی برای او درد ناکتر بود. بعد از این فرمایش، از خواب بیدار شدم ^^^^^*^^^^^ 📙داستان دوستان، ج ۳، ص ۱۶۳
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم