o*o*o*o*o*o*o*o
تنهایی بلده یه روز که نشستی وسط مهمونی و داری از ته دل میخندی
از پناهگاهش،از اونجایی که توش قایم شده بپره بیرون
وایسه جلوت و قد علم کنه بگه من اینجام
روت رو برگردونی ازش باز یه وقت از وقت های قشنگ زندگیت پیدا کنه و بیاد خودش رو نشون بده
تنهایی بلده خودش رو جا کنه تو تک تک لحظه هایی که از شدت حجم خوب بودنشون،جای سر سوزنی ناراحتی ندارن
تنهایی خوب بلده مارو ، زندگیمون رو
بلده یه آدم سر و مر و گنده رو از پا بندازه