♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
هزار بار آمدنت را
پشت در تمرین کرده ام
که چگونه وارد خواهی شد
چگونه سلام خواهم داد
چگونه در آغوشت خواهم کشید
هزار بار تمرین کرده ام
که از کجا برایت خواهم گفت
و از چه ها برایت تعریف خواهم کرد
هزار بار تمرین کرده ام
که چگونه بغض را قایم خواهم کرد
و با چه شوقی برایت خواهم گفت
که هنوز هم وقتی میخند ی شبیه بهار می شوی ! هزار بار صغری کبری چیده ام که اگر از سپیدی موهایم پرسیدی
چگونه بروم سراغ چشمانت
و بگویم پلک که میزنی نفسم بند می آید هزار بار چشم دوخته ام به در
که اگر آمدی حواسم فقط به راه رفتنت باشد
و بگویم هنوز هم مثل گذشته
قدم از قدم که بر میداری
من از زیر پایت زندگی می چینم هزار بار تمرین کرده ام که می آیی
هزار بار است که نیامده ای