○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ بازیگره فهمیده بود سرطان داره و میمیره. داد میزد: چیکار کنم خدا ؟؟ . . . . . . . . . مادربزرگم از اینور تلویزیون با گریه میگفت: توکل کن پسرم، چای نبات بخور😑 @~@~@~@~@~@ یه فامیل داریم ضامنم شد؛ وام گرفتم قسط ندادم افتاد زندان . . . . . . . . . تازگی آزاد شده براش بنر زدن "یا ضامنِ یابو"😐😂 @~@~@~@~@~@ مرد خوب همیشه دوجاش باید کبود باشه یکی چشمش یکی هم روی دستش . . . . . . . . صبح که داره میره هرچی خانومش گفت محکم بزنه رو چشمش و بگه رو چشام خانومی😊 شب که میاد یهو محکم بزنه رو دستش و بگه ای داد بیداد یادم رفت 😕 @~@~@~@~@~@ خواب دیدم شب اول قبرم بود دیدم 2 نفر یهو اومدن تو قبر با ترس گفتم شما نکیرو منکرین؟ . . . . . . . . . . گفتن : پََ نه پََ کامران هومنیم اومدیم بگیم تو خودت نمره ی بیستی 😂😂 @~@~@~@~@~@ کار درست رو خرس قطبی میکنه . . . . . . . . . که تو فصل هوای دو نفره، بی خیال میگیره میخوابه حسرت هیچیم نمیخوره @~@~@~@~@~@ یکی از بدبختیهای کچلها اینه که اگه توی جمع فقط اونا کراوات زده باشن باز هم وقتی میخوان بهش اشاره کنن میگن اون یارو! کچله حالا این تو سرشون بخوره اگه به شخص بغل دستیش کار داشته باشن میگن : اون یارو که بغل کچله نشسته عجب مکافاتی داریم ما کچلا @~@~@~@~@~@ تلویزیون داشت مسابقه پانتومیم نشون میداد هرچی حدس میزدم درست در نمیومد . . . . . . . . . .. آخر بابام گفت احمق، اخبار ناشنوایانه 😂😁 😐😂 @~@~@~@~@~@ یکی زنگ زده بهم . . . . . . منم داشتم رانندگی میکردم و اصلا حوصلشو نداشتم شروع کردم نصفه نصفه حرف زدن یعنی مثلا انتن ندارمو قطع میشه و از این حرفا میگه صدات قطع و وصل میشه ولی صدای ضبط ماشینت واضح میاد 😐🙈😂😂 @~@~@~@~@~@ میگن مش کااظم در بستر بیماریه و حالش وخیمه . . . . . . . . .. بزرگوار از دنیا بره سه روز حرام عمومی اعلام میکنن 😐😂 @~@~@~@~@~@ حیف نون تو توالت میشینه میبینه مگسا هی دارن ویز ویز می کنن . . . . . . . . . . . اعصابش خورد میشه میگه: خفه شید دیگه، یکم صبر داشته باشین برای بابام که نمیرینم، واسه شماست دیگه 😁😂😂 @~@~@~@~@~@ وزنم 105 کیلوست تو پست نوشته بودم آنقدر ظریفم که با یک نگاه ســـرد میشکنم . . . . . . بابام کامنت گذاشته عزیزم شما با تبـــر نادرشاه افشار هم نمیشکنی برو با خیال راحت به زندگیت برس 😂 آبرو نذاشته واسم :/ @~@~@~@~@~@ فکرکن نصفه شب تنهای تنها تو خونه نشستی و.. همه جا هم تاریکه یهو صدای گوز میاد 💨😰 حالا میخندی یا میترسی؟؟ نخند درست جواب بده @~@~@~@~@~@ من هر وقت میخوابم جورابامو میذارم بالا سرم هم سوسک و حشره نزدیکم نمیاد . . . . . . . . .. هم سریع بیهوش میشم بهتر میخوابم 😂 @~@~@~@~@~@ بابام زنگ زد گفت کجایی؟ گفتم هرجا که دل باشه و یار گفت تو دستشویی هستی؟ گفتم چطور ؟ گفت چون داری گوه میخوری 😯 @~@~@~@~@~@ بازگشت به زندگی فقط اونجایی که . . . . . . . معلم اشاره میکرد شما بیا پای تخته، میگفتی: آقا اجازه ما؟!؟ میگفت: تو نه، پشت سریت قشنگ یه دور میرفتیم تو کما و بر میگشتیم😂😂 @~@~@~@~@~@ تو همایش دختره پشت میکروفون گفت دفاع از حقوق حیوانات شجاعت میخواد . . . . . . . داد زدم "سوسک" نه تنها نصف سالن خالی شد اونکه پشت میکروفون بود هنوز پیدا نشده 😂 @~@~@~@~@~@ از خاطرات بد بچگیم این بود ک وقتی بابام پول همراش نبود به مغازه دار میگفت این بچه گِرو اینجا باشه الان پولو میارم . . . . . . . . . یه بار سه هفته گرو مونده بودم :/ @~@~@~@~@~@ بزار بهت خبر میدم چیست؟ . . . . . . . .. . یعنی نمیخام بیام ولی فعلا بهونه ای ندارم تا شب بهونه جور میکنم 😂 @~@~@~@~@~@ امروز بابام زنگ زده بود رادیو آوا قسمت ترانه های درخواستی! بعد از اینکه اهنگ مورد نظرش رو گفت ، آخرش گفت لطف کنید صداشم زیاد کنید 😐😂 @~@~@~@~@~@ اگه افسردهای، در گذشته زندگی میکنی اگه مضطربی، در آینده زندگی میکنی . . . . . . . . . . . . اما اگه هر دوتاشی، در ایران زندگی میکنی 😂 @~@~@~@~@~@ ولی بلخره یروز با خیال راحت پامو میذارم تو یکی از نمایشگاه ماشینای لاکچری بالای شهر😎 سرمو بالا میگیرم و با اعتماد به نفس میگم . . . . . . . . . . . آقا برای اینجا نظافتچی نمیخواین؟ 😊😁😂 @~@~@~@~@~@ منطق بابام ۳ حالت داره . . . . . . . . یا حق با اونه یا تو نمیفهمی حق با اونه یا انقدر میزنتت که کاملا بفهمی حق با اونه 😂 @~@~@~@~@~@ بابام هیچوقت کاری رو به صورت امری نمیگه. مثلا الان گفت . . . . . . . هروقت حوصلش رو داشتی با داداشت بخاری ها رو بیار پایین، الان 😑 @~@~@~@~@~@ مورد داشتیم دختره خواسته بطری نوشابه رو بزاره تو یخچال دیده جا نمیشه یه کم ازش خورده دوباره امتحان کرده . . . . . . . . میگن یخچاله سوخته از خنده 😂 @~@~@~@~@~@ ایرانی های یک شبانه روزشون رو چطور میگذرونن؟ داده های مرکز امار 13 ساعت میخوابن 3 ساعت کار میکنن 2 ساعت از رسانه ها استفاده میکنن دو دقیقه کار خیر میکنن یه عمر هم غُر میزنن که چرا وضع ما اینجوریه 😅 @~@~@~@~@~@ ﺩﻡ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﯾﻪ دبستان ﻫﺴﺖ یه ﻧﺎﻇﻢ ﺯﻥ ﻏﺮﻏﺮﻭ ﺩﺍﺭﻩ ﺻﺒﺢ ﺯﻭﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﺩ جمشید ﻧﺪﻭ ...😡 جمشید ﻧﮑﻦ ...😡 جمشید ﯾﺎﺷﺎﺭ ﺭﻭ ﻧﺰﻥ ...😡 جمشید ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﻬﺘﯽ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﺪﻩ ...😡 جمشید ....😡 ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪ ﯾﻬﻮ ﻗﺎﻃﯽ ﮐﺮﺩ ﺳﺮﺷﻮ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ . . . . 😡جمشید ﺗﻮﻟﻪ ﺳﮓ دهن مارو سرویس کردی ﯾﻪ ﺟﺎ ﺑﺘﻤﺮﮒ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﺮه خر 😂 @~@~@~@~@~@ ماره میره تو حموم زنانه. زنها از ترس جیغ میکشن . . . . ماره می گه : خواهرا نترسین منم کبرا 😂😐 @~@~@~@~@~@ وقتی میخواد مهمون بیاد 😁👇 دخترا: وای الان مهمون میاد من برم آرایش کنم نگن زشته😕 . . . . . . . پسرا: اوه اوه الان یه گله آدم میریزه خونهمون برم توالت برینم یه وقت جلوشون نگوزم 😐😑😂😄 @~@~@~@~@~@ یه دیوونه میره دم خونه خسیسه میگه: من پسرخواهر خدا هستم یه کمکی بهم بکن 😎 . . . . . . . خسیسه میبردش مسجد 🕌 میگه: اینجا خونه دایيته هرچی میخوای ازش بگیر 😂𡛿 @~@~@~@~@~@ ﭘﺴﺮ ﺁﺩﻡ ﮐﻪ ﻗﺎﺗﻞ ﺑﻮﺩ ﭘﺴﺮ ﻧﻮﺣﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺍﻥ ﺑﻨﺸﺴﺖ ﭘﺴﺮ ﺍﯾﻮﺑﻢ ﮐﻪ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﺁﺩﻡ ﺑﻮﺩ ﺑﻘﯿﻪ ﺷﻮﻥ ﺷﺎﺭﻻﺗﺎﻥ یازده ﺗﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﯾﻮﺳﻔﻢ ﮐﻪ ﺣﺴﻮﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﺣﺎﺻﻞ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍ، ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﯾﻦ؟ . . . . . . . . . (ﺍﻧﺸﺎﯼ ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ ﺑﺎ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﻘﺶ ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ) 😁😂 @~@~@~@~@~@ به مامانم میگم نمیدونم چرا احساس میکنم کسی تو خونه بهم احترام نمیذاره 😢 . . . . . . . میگه خفه شو خاک بر سرت کنن, این چه فکراییه میکنی احمق؟ 😯 خیلیم دوست داریم و احترام میذاریم بهت @~@~@~@~@~@ یه سری گفتم لعنت بر شیطون یهو شیطون ظاهر شدو گفت سر چی؟ نه بگو سر چی لعنت فرستادی؟ . . . . . . . کجای زندگی نکبتت رو من به هم زدم؟ همه ش رو خودت ریدی 😒 @~@~@~@~@~@ به سایت بانک پیام دادم چجور میشه بیشتر از 10میلیون در روز جابه جا کرد . . . . . . . . . . . جواب داد تو حسابت تا حالا بیشتر از 10 هزار تومن نبوده، گوه نخور 😑😂😂😂😂 @~@~@~@~@~@ چند پاسخ مناسب برای «چقدر چاق شدی» یادداشت کنید یک . شما رو نمیبینیم، اعصابم راحته چاق میشم _ مخصوص قطع رابطه دو . دلم خوشه، چاق میشم. تو چرا آنقدر شکسته شدی عزیزم؟ _ حرصدرآر تضمینی سه . اختیار دارید، نفرمایید. خیلی مونده به وزن شما برسم _ البته اول به وزن طرف نگاه کنید 😂👍 @~@~@~@~@~@ هروقت رو این صندلی های گردون میشینم، دوس دارم به هرکسی که وارد اتاقم شد بگم . . . . . . نه، بگو جلسه داره، ضمنا تمام قرارهای امروزم رو کنسل کن. خستهم 😂😂😂 @~@~@~@~@~@ اگه مبحث های درسی رو به صورت جوک دربیاریم و واسه هم بفرستیم . . . . . . . . آخر ترم هممون قبولیم 😂😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون **♥** با تشکر از پغ پغی بابت جوکاش که برامون فرستاده
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ یه روز که از کره انداختنم بیرون..خیلی غصه خوردم..تک و تنها بودم..همه دوستام پیشرفت کردنو صاحب بهترین ها شدند اما من انگاری باس میرفتم تو خرابه ها..تا اینک یه ایرانی اومد..بهم جا داد..مکان داد..خوراک داد..انقد تحویلم میگرفت که نگو نپرس..حتی بیشتر از کشور خودم کره بالاخره سالها بودم تو ایران..دیگ حسابی طرفدار پیدا کردم..تا اینک یروز دیدم داره از محبوبیتم کم میشه..دیگ مردم دوستم نداشتن بالاخره فهمیدم همش بخاطر قیمتم بود..اره..براستی ک گرون شدم..گرونی ک کسی فکرشم نمیکرد حالا دوباره لحظه افولم فرا رسیده و من حالا نمیتونم پیش همه ایرانی ها باشم و این بود اندر حکایت من..امضا پراید @~@~@~@~@~@
@~@~@~@~@~@ ای کسانی که مدام می گویید ما زن بگیر نیستیم، کی زن می گیره ؟ همانا اگر نگاهی به ریخت خود شرایط خود و مواردی اینچنین کنید خواهید دید که اگر هم بخواهید بگیرید کسی به شما دختر بده نیست 😂😂 @~@~@~@~@~@ این وضعی که من میبینم چند سال دیگه دو تا پسر دارن حرف میزنن رضا : علی جون ابرو هاتو خیلی ناز برداشتی علی : قربونت برم الهی ، پیش همون آقا کریم رفتم رضا : کریم ،کدوم کریم ؟ علی: بابا کریم بلونده . همون آرایشگره که موهاشو مش استخونی میکنه دو تا دختر دارن حرف میزنن ژیلا : مرجان به اون سیبیل زنونت قسم وقتی لیلا اسمتو آورد می خواستم با چاقو دسته شاخیه دو تیکه اش کنم مرجان : ای ول بابا خیلی خانومی ، ولی ولش کن اینها مرام ندارن . سگو نباس با چاقو زد :))) 😂😂 @~@~@~@~@~@ این پسرایی که از سر تنبلی اسم هارو مخفف میکنن به فاطمه میگن فاطی به نازنین میگن نازی به آزاده میگن آزی به سوزان میگن سوزی الهی یه زن گیرشون بیاد اسمش باشه گوهر ببینم اونو میخوان چی صدا کن 😂😂 @~@~@~@~@~@ تاحالا دقت کردی ما ایرانی ها دروغ گفتن رو از صبح با گفتن پاشو لنگه ظهره شروع می کنیم؟ 😂😂 @~@~@~@~@~@ فقط توی ایران اینطوره ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﺑﻪ ﺳﺒﮏ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﻌﺪ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻣﺒﻞ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺸﻦ ﻣﯿﮕن ﺨﻮﺏ ﺁﻗﺎ ﺯﺣﻤﺖ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺩﻭ ﻗﺪﻡ ﺟﻠﻮ ﺗﺮ ﺁﻗﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺟﻠﻮ ﺩﺭ ﺁﻗﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺩﺍﺧﻞ ﺣﯿﺎﻁ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺁﻗﺎ ﺗﺸﺮﯾﻒ ﺑﯿﺎﺭﯾﻦ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺟﻠﻮ ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ (ﺳﺎﻋﺖ ۱ ﻧﺼﻒ ﺷﺐ) ﺁﻗﺎ ﺑﺮﯾﻢ ﺩﯾﺮ ﻭﻗﺘﻪ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺟﻠﻮ ﺩﺭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻕ ﺑﻮﻭﻭﻕ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺷﻤﺴﯽ ﺟﻮﻥ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﺷﺮﻓﺠﻮﻥ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻭﺍ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﮔﻢ ﺩﯾﺸﺐ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﺯﺕ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﻮﺭﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﺒﺨﺶ 😂😂 @~@~@~@~@~@ آداب کادو دادن فقط در ایران اگه اصلا کادو ندهید، خیلی خسیس هستید اگه کادو ارزان بدهید، خسیس هستید اگه کادو کوچک بدهید،باز هم خسیس هستید اگه کادو ایرانی بدهید،بی تعارف باز هم خسیس هستید اگه کادو گران بدهید، اهل پز دادن هستید اگه کادو بزرگ بدهید، اهل پز دادن هستید اگه کادو مارک دار بدهید، اهل پز دادن هستید اگه اصلا کادو بدهید...حالا من این کادو رو چیکارش کنم !!؟؟ 😂😃😃 @~@~@~@~@~@ آرزوی ایرانیها در چند دهه گذشته دهه 50: اگه انقلاب بشه خوشبخت میشیم دهه 60: اگه جنگ تمام بشه خوشبخت میشیم دهه70: اگه خرابیهای جنگ رو بازسازی کنیم خوشبخت میشیم دهه80: اگه معجزه بشه خوشبخت میشیم دهه90: خدا کنه از این بدبخت تر نشیم 😥😅😅 @~@~@~@~@~@ آمریکاییا1زن دارن1معشوقه،اما معشوقشونو بیشتر دوست دارن آلمانیا1زن دارن1معشوقه،اما زنشونو بیشتر دوست دارند ایرانیا2تا زن دارن،3تاصیغه،6تا معشوقه،7تادوست دختر،آخرسرهم ننه شونوازهمه بیشتردوست دارن 😂😂 @~@~@~@~@~@ آیا شما میدانستید ما تنها کشوری هستیم که منشی خودش رو بیشتر از دکتر برای آدم میگره؟ 😂 @~@~@~@~@~@ آیا میدانستید : در بیمارستان های ایران مریض را (بیدار) میکنند تا قرص خوابشو بخوره 😅 @~@~@~@~@~@ خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زار کنار زمین شد خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد قورباغه ای در تله ای گرفتار بود قورباغه حرف می زد رو به خانم گفت: اگر مرا از بند آزاد کنی، سه آرزویت را برآورده می کنم خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد قورباغه به او گفت: نگذاشتی شرایط برآورده کردن آرزوها را بگویم هر آرزویی که برایت برآورده کنم، ۱۰ برابر آن را برای همسرت برآورده می کنم خانم کمی تامل کرد و گفت: مشکلی ندارد آرزوی اول خود را گفت... من می خواهم زیباترین زن دنیا شوم. قورباغه به او گفت: اگر زیباترین شوی شوهرت ۱۰ برابر از تو زیباتر می شود و ممکن است چشم زن های دیگر به دنبالش بیافتد و تو او را از دست بدهی خانم گفت؛ مشکلی ندارد. چون من زیباترینم، کس دیگری در چشم او به جز من نخواهد ماند پس آرزویش برآورده شد بعد گفت که من می خواهم ثروتمند ترین فرد دنیا شوم قورباغه به او گفت شوهرت ۱۰ برابر ثروتمند تر می شود و ممکن است به زندگی تان لطمه بزند خانم گفت؛ نه هر چه من دارم مال اوست و آن وقت او هم مال من است. پس ثروتمند شد آرزوی سومش را که گفت قورباغه جا خورد و بدون چون و چرایی برآورده کرد خانم گفت: می خواهم به یک حمله قلبی خفیف دچار شوم نکته اخلاقی: خانم ها خیلی باهوش هستند. پس باهاشون درگیر نشین قابل توجه خواننده های مونث: این جا پایان این داستان بود. لطفاً صفحه را ببندید و برید حالشو ببرید ... 😂😂... @~@~@~@~@~@ كلاغي داشت پرواز ميكرد رو آسمون آبادان كه ميرسه و تحت تشعشعات آبادان قرار مي گيره ازش ميپرسن چرا قارقار نميكني ميگه سگ تو روحت كي ديده عقاب قارقار كنه 😂😂 @~@~@~@~@~@ به آبادانیه میگن عراقیا چطوری شما رو شکنجه میکردن؟ میگه نگو نگو دست و پامون رو میبستن نوار بندری میذاشتن 😂😂 @~@~@~@~@~@ زنبوره آبادانیه رو نیش میزنه آبادانیه میگه اوووف وولک کا یعنی ما گلم 😂😂 @~@~@~@~@~@ از خاطرات زن قلمراد :من تا ۵۵ سالگی فکر میکردم اسمم زهره هست آخه مامانم هر وقت مى خواست منو از خواب بیدار کنه میگفت :پاشو ظهره 😂😂 @~@~@~@~@~@ به سلامتي کسايي که ... براي داشتنشون لازم نيست با سياست باشي و نقش بازي کني ... همين که يک رنگ باشي کافيه @~@~@~@~@~@ *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خنده دار **♥** با تشکر از هستی بابت جوکایی که برامون فرستاده
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ مي گويند در سال آخر سلطنت ناصرالدين شاه ساختن بستني در ايران متداول شد و معروف ترين بستني فروش بعدي تهران يعني ممدريش بستني خامه دار مخصوصي تهيه مي كرد كه در تهران مردم استقبال زيادي از آن كردند. اين بستني با ثعلب تهيه مي شد يخ و نمك را در بشكه اي ريخته داخل بشكه را شير مي ريختند و با وسايل مخصوص و تمهيدات زياد و تكان دادن و چرخاندن ظرف از آن بستني تهيه مي كردند. بستني فروشي هاي دوره گرد به زودي در تهران پيدا شدند كه بستني را در همان محفظه ها مي گرداندند و بانان مخصوص عرضه مي كردند ميرزا رضا كرماني قاتل ناصرالدين شاه در روز پنجشنبه 11 ارديبهشت 1275/16 ذي قعده 1313 ه.ق/ در تهران بود و از دكان ممدريش بستني خريد و خورد. روز بعد هنگام ظهر ناصرالدين شاه را داخل حرم مطهر حضرت عبدالعظيم(ع) ترور كرد مي گويندمامورين نظميه كه سرگرم تحقيق و تفحص درباره ريشه هاي ترور بودند وقتي دانستند يك روز قبل ميرزا رضا از ممد ريش بستني خريده و خورده است به سراغ او رفتند و او را به نظميه برده زير اشكلك انداخته و شكنجه اش كردند و مرتبا مي پرسيدند: پدرسوخته در بستني چه ريخته بودي كه ميرزا رضاي شال فروش فقير كرماني را آن قدر جرات بخشيده بود كه شاه مملكت را بكشد زودباش بگو و حقيقت را بيان كن بيچاره ممد ريش كه تركه انار زيادي كف پايش زده و ضمنا او را به اشكلك بسته بودند هرچه قسم مي خورد كه به پير، به پيغمبر من دخالت و مشاركتي در طرح ترور اعلي حضرت نداشته ام از او نمي پذيرفتند او گريه كنان گفت: من روزي 1000 بستني ميفروشم. اگر قرار است هركس بستني بخورد آدم بكشد پس چرا تهران پر از تروريست و آدمكش نمي شود!؟ بستني ممد ريش شهرت زيادي در تهران به دست آورد. بستني فروشي او در جنوب شهر بود و در بهار و تابستان غلغله اي در دكان دو نبش او كه سه نبش و چهارنبش هم شد بر پا مي شد او تا حدود سال هاي 1335-1334 زنده بود. بستني خامه اي پر از گلاب وخامه و هل و بسيار مايه دار و كش آمدني، كاملا سفيد مانند برف لاي دو نان مخصوص معروف به حصيري كه روزانه چند هزاردانه از آن به فروش مي رفت. سال ها بستني به همان سادگي و رنگ شيري عرضه مي شد تا اينكه در حدود سال 1329 بستني ماشيني كاليفرنيا به بازار آمد و ذايقه ها بدان عادت كرد. بعدها بستني زعفراني زرد رنگ نيز شهرت يافت دیگر بستی فروش مشهوری که شهرتش حتی به شهرهایی مانند لس آنجلس و پاریس هم رسیده است اکبر مشدی است. نام واقعی این شخص اکبر مشهدی ملایری بود. وی در ابتدا شکر و چای را شمال می برد و از آنجا هیزم به تهران می آورد.هنگامی که وی ۲۰ ساله بود که با ممد ریش آشنا شد و از طریق آشنایان وی توانست به آشپزخانه دربار مظفرالدین شاه راه پیدا کند و تا آخر دوره قاجاریه در دربار بستنی سرو می کرد بعد از انقراض سلسله قاجاریه ،رضا شاه تمامی پرسنل و خدمه دربار ازجمله اکبر مشهدی ملایری را از دربار اخراج کرد اکبرمشهدی ملایری بعد از این واقعه با پولی که در مدت خدمت در دربار جمع کرده بود توانست مغازه بستنی فروشی خود را در درحوالی میدان راه آهن با نام بستنی فروشی اکبر مشدی افتتاح کند. وی معتقد بود که بستنی های ایرانی باید کاملا با بستنی های خارجی فرق داشته باشد و ایرانی ها ترجیح می دهند تا در بستنی هایشان خامه ، گلاب و زعفران بیشتر از نگهدارنده ها ی دیگر باشد . آن زمان هنوز یخچال ساخته نشده بود و وی مجبور بود برای تهیه یخ از یخچال های طبیعی راه های طولانی تا کوه های شمال شهررا طی کند . گاه تا عمق ۶۰ متری در دل یخچال های طبیعی پایین برود.تا ذره ای یخ بدست بیاورد به زودی شهرت وی بقدری زیاد شد که رجال مملکتی و سفرای خارجی مقیم تهران نیز به مشتریان پرو پا قرص اکبر مشدی تبدیل شدند. نقل است که فخرالدوله مادر دکتر امینی (نخست وزیر وقت) از اکبر مشدی خواسته بود تا با هزینه وی به فرانسه سفر کند و برای مهمانان وی بستنی سرو کند اکبر مشدی در ۹۲ سالگی بر اثر عارضه کلیوی فوت کرد . خبر فوت وی حتی در روزنامه های عراق و پاکستان هم انعکاس یافته بود. یکی از دیپلمات های پاکستانی مقاله ای را برای بزرگداشت اکبر مشدی در روزنامه نوشت. با گذشت سال ها و افزایش شهر نشینی و بالار فتن مشتریان بستنی ، بستني به تدريج به صورت ليوان كاغذي عرضه شد اما بستني فروشان سنتي از اين كار خودداري كردند (و مي كنند.) بستني بلوت كه انواع رنگ ها را در بستني توت و شاه توت و قهوه و كاكائو و پرتقال و ليمو و آناناس و موز و غيره عرضه مي داشت زماني بازار بسيار پررونقي داشت اكنون انواع بستني ها در ايران عرضه مي شود و البته بستني هاي تهيه شده در كارخانه هاي معروف كه پس از توليد در كاميون مجهز به سردخانه به فروشگاه ها انتقال يافته و در يخچال فروشگاه ها قرار ميگيرد ، فروش بسيار گسترده تري دارد ♥♥.♥♥♥.♥♥♥ تابستونتون بستنی ای 😉💕
خب توی مطلب قبلی در مورد یهودی ها و هدفی که گذاشتن برای حکومت به جهان براتون یک مقداری صحبت کردم تو مطلب قبلی بیشتر در مورد فراماسونرا ، که یک گروه از این یهودی های فعال هستند بیشتر بحث کردیم و خیلی هم قدرتمندن در حال حاضر و خودشون رو فراماسونر یا سازنده میگن و اینترنت و رسانه و هر چیزی که جهانی بشه اینا یه دستی داخلش دارند مثلن ، بازی هایی که قدرت گرفتند ، مسنجر هایی که فراگیر شدن و هر چیزی که جنبه ی جهانی پیدا کرده رو این فرقه ی فراماسونرا داخلش دست دارند و جالبیش اینه که خیلی ها فکر میکنن که این فراماسونرا جدیدا شکل گرفتن و پیشینه ندارند درصورتی کاملن اشتباهه این فراماسونرا از زمانی که یهودیا بودن اینا هم بودن یعنی شما فکر کن یارو با شتر و الاغ بوده ولی فراماسونر بوده و خیلی از بزرگترین سازه های جهان رو همین فراماسونرا ساختن اینا رو میگم که دست کم گرفته نشن و فکر کنید که هیچ پیشینه ندارند خب حالا میخوایم تو این مطلب برگردیم به قدیم و بیایم جلو ببینیم کجاها با این یهودی ها و فراماسونر ها درگیر بودیم و دست و پنجه نرم کردیم میدونیم که یکی از قدرت های جهانی در زمان های قدیم ایران بوده و بزرگ ترین حکومت ها دست ایرانی ها بوده پس صد در صد باید سرو کله ی فراماسونرا و یهودی هم باشه ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ خب کوروش بعد از به قدرت رسیدن تقریبا یه حکومت جهانی تشکیل داد که سر تا سره بیشتر نقاط جهان رو دربر گرفته بود در زمان حکومت کورش یکی از وزیران دربار به اسم مردخای یهودی بود و تونسته بود نفوذ کنه به امور حکومتی و این مردخای یه برادر زاده داره به اسم اِستر استر کم سن و ساله و خشیار پسره کورش هم کودکه هنوز ولی با سیاست خاص مردخای اِستر رو میزاره به عنوان کسی که شب ها برای خشایار قصه و داستان بگه از پشت یه پرده ی حریر و خشایار شاه دوران کودکیش رو با صدای اِستر میگذرونه خشایار شاه بزرگ میشه و به حکومت میرسه ، طبق رسوم قدیم بعد از گذشت یه مدت از تاج گذاری هر ساله جشن سالروز تاجگذاری میگرفتن و شراب میخوردند درباریان و جشن میگرفتن و بزن و بکوب خشایار شاه وسط جشن تو حالت مستی میبینه همسرش به نام وَشتی نیست و به یه نفر میسپاره که بره بگه این وَشتی بیادش وَشتی میدونسته که چون درباریان اکثرن مستن و حالت طبیعی نداره تو حالت مستی ممکنه بی حرمتی بش بشه و ازین لحاظ رد میکنه و میگه من نمیام بعد درباریا میگن که اینو بیارش وگرنه اگه زنامون بفهمن و این رسم باب بشه که سر پیچی بشه از شوهرا بدبخت میشیم برا همین خشایار شاه به وَشتی میگه که یا برمیداری میای یا از قصر اخراجت میکنم البته تو چند تا مورد تاریخی نوشته که از وَشتی خواسته که لخت بشه و به جشن بیاد ولی خب به هر حال ، وشتی قبول نمیکنه و قصر رو ترک میکنه یا بعضی جاها نوشتن که دستور میده وَشتی رو بکشنش خشایار شاه چند روز بعدش ، پشیمون میشه از اینکه وَشتی رو اخراج کرده از قصر و میفرسته که برن دنبالش ولی خو دیگه دیر شده بود ؛ وَشتی ول کرده بود رفته بود ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ چند روزی میگذره قصر و دربار بدون ملکه مونده بود این مشاوران و وزیرا گفتن که بهتره زیبا ترین دخترا رو از سر تا سره سرزمین های حکومتی بیاریم تا از بین اونا ملکه ی جدید رو انتخاب کنیم و برقصیم و خوشحالی کنیم و قرار هم به همین شد شروع کردن سر تا سره حکومت زیبا ترین دختران رو به عنوان گزینه ایی برای ملکه شدن جمع کردن این وسط ، مردخای با پارتی بازی برادر زادشو میاره جز گذینه ها ولی خب از لحاظ زیبایی خیلی بر تر از بقیه نبوده و تو نگاه اول از دید خشایار شاه رد میشه ولی به یه حرکت تروریستی شروع میکنه به حرف زدن و تا حرف میزنه ، تموم پیشینه ی کودکی خشایار شاه زنده میشه و باعث میشه که استر به دل خشایار بشینه خشایار شاه استر رو به عنوان ملکه میپسنده این اِستر و مردخای خودشونو لو نداده بودن که یهودی اند و شروع کردن یکی یکی یهودی ها رو توی اورگان های دولتی سره کار گذاشتن و قدرت دادن این وسط خشایار شاه یه وزیر یا مشاور داشت به اسم هامان که برترین وزیر خشایار شاه بوده دوهزاریش میوفته که یه کاسه ایی زیر نیم کاسس میگه خشی جون این کثافتا یهودی اند دارند میرینن تو مملکت حواست هست ؟؟ بعد از خشایار شاه میخواد که این یهودیا رو پرت کنه بیرون از مملکت این استر خبر دار میشه ؛ میگه ای ریدم تو این زندگی حالا چه کنم چه نکنم میاد و خشایارو مست مستش میکنه بعد دستور قتل هامان و پسرهاش و کشتار ایرانی ها رو صادر میکنه و حدود هفتاد و پنج هزار ایرانی رو در روز سیزده فروردین قتل عام میکنن تو خونه هاشون و علت اینکه سیزده بدر میرن بیرون تو دل طبیعت اینه که اونایی زنده موندن که به طبیعت پناه بردند و میگن که حدود ده دوازده تا نژاد اصیل ایرانی کاملن از بین رفت فکر کن مثلن الان اگه بودن سه چهار مدل لر داشتیم سه چهار مدل ترک داشتیم نژادای عجیب غریب دیگه و بعد خشایار شاه پرتشون میکنه بیرون یهودی ها رو وقتی که حالش جا میاد و دقیقا همین یهودیا روز سیزده فروردین جشنی دارند به اسمه عید پوریم _ عید ایرانی کشی (Purim) و داخل این جشنشون اونقدر مست میکنن که نتونن راه برن و شروع میکنن به خوندن کتاب اِستر و به اسم هامان که میرسند هو میکشند و ساز میزنن و مسخره میکنن و مجسمه هایی به شکل هامان میسازند و آتیشش میزنند و اینکه الان میگن یهودی ها فلسطین رو اشغال کردند برای اینه که از سرزمینشون رونده شدن و آواره بودند مقبره استر و مردخای هم توی ایرانه توی شهر همدان من خودم دو سال دانشجوییم اونجا بودم ، ملت فکر میکردن زیارتگاهه *vakh_vakh* *vakh_vakh* :khak: :khak: این شد پایه ی دشمنی ایران و یهودی بزارید چنتا عکسم بیارم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ ♦♦---------------♦♦ خب بیایم جلو تر چندین سال بعد اسلام شروع میکنه به قدرت گرفتن یهودی ها پخش و پلا میشن تو جاهای مختلف عربستان و فلسطین ، اینور و اونور رابطه ی اسلام و یهودی ها خوب بوده اول چون حضرت محمد پیامبر مهربانی بود و هیچ وقت با هیچ فرقه ایی و مذهبی دشمنی نداشت باشون داد و ستد میکردن و زن میگرفتن و اینا میگذره تا یکی از جنگ ها به اسم جنگ خندق بزارید نقشه ی جنگ رو بیارم و موقعیت جغرافیایی جنگ رو متوجه بشید حضرت محمد قبل از اینکه جنگش رو با قریش و دشمنان اسلام شروع کنه میاد پیش رهبره یهودی ها که یه قلعه داشتن و به بنی قریظه معروفن و قرار شد که دره قلعه که بین دو تا کوه قرار گرفته رو باز نکنن که از پشت حمله بشون نشه یهودی ها قول دادن که در های قلعه رو باز نکنن بعد میدونیم که نقشه ی این جنگ رو سلمان فارسی کشید و دستور داد خندق بکنن و آب بریزن داخلش و نیزه بچینن داخلش که کسی نتونه رد بشه خب تو این حالت مردهای جنگی رو میارن سمت خندق و جلوی میدون و زن و بچه و پیر زن و پیر مردا رو بیارن عقب یعنی سمتی که یهودیا قول دادن دره قلعه رو باز نکنن خلاصه جنگ شروع میشه ، قریش و اعراب دشمن میبینن نمیشه رد شد و تنها کسی که از خندق تونست رد بشه عمرو بن عبدود بوده که هیچ کسی جرات نمیکنه باش بجنگه حضرت علی داوطلب میشه و حضرت محمد میپرسه غیر از علی کسی دیگه نیست چند بار میپرسه کسی حاضر نمیشه حضرت علی میره برای جنگ حضرت علی اول بش میگه تو رو دعوت میکنم به دین حضرت محمد گفت قبول نمیکنم بار دوم بش گفت که دست کم برو و از جنگ با حضرت محمد دست بردار بازم قبول نمیکنه دفعه سوم بش میگه پس بیا با من مبارزه کن چون حضرت علی خیلی جوان بوده مسخرش میکنه عمربن عبدود بعد مبارزه میکنن حضرت علی شمشیر به پاش میزنه و میوفته حضرت علی میره که خلاصش کنه عمربن عبدوَد اب دهن مبپاشه به حضرت علی حضرت علی ولش میکنه ، که مبادا بخاطر خشم اونو بکشه نه برای رضای خدا دوباره مبارزه میکنه شکستش میده و این بار سریع خلاصش میکنه مشرکین که میبینن فایده نداره میرن از راه یهودی ها بیان داخل یهودیا زیر قولشون میزنن از پشت حمله میکنن خیلی از زن ها و بچه ها و مبارزین رو میکشن و تلفات زیادی میزنن بخاطر اینکه قافل گیر میشن ولی پیروز میشن مسلمونا بعد که کارشون با مشرکین تموم میشه میان قلعه رو محاصره میکنن مسلمونا دره قلعه رو بسته بودن یهودی ها بعد چند روز که اب و غذا به روشون بسته شده بود مجبور میشن تسلیم بشن حضرت محمد و مسلمونا میان تو قلعه میان سراغ رهبره یهودیا میگن تو مگه قول ندادی خیانت نکنی ؟؟؟ چرا پس خیانت کردی دوست داری جزای خیانتت رو به مذهب اسلام بدیم یا به مذهب یهود رهبر یهودی ها میگه به مذهب یهود مجازات کنن گفت در مذهب شما مجازات خیانت چیه گفت مردان جنگی رو سر میزنن و زن و فرزندان به اسارت گرفته میشن و از کشورشون رانده میشن یکی از شبهه هایی که به حضرت علی وارد میکنن اینه میگن که حضرت علی یهودیا رو الکی الکی سر میزنه ولی داستان اصلیش این بوده خلاصه هیچ کسی داوطلب نمیشه برای این کار ؛ حضرت علی برای انجام این امر که قانون خوده یهودیا بوده حاظر میشه و تموم مردان جنگیه این قبیله رو سر میزنه و زن و بچه ها به اسارت میرن و مابقی از قلعه و شهرشون رانده میشن خب این هم شد دلیل دشمنیه یهود با اسلام و مخصوصا حضرت علی علیه السلام که میشه دقیقا دین شیعه ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دوباره میایم جلو تر میرسیم به جنگ جهانی دوم فکر کنم که آلمان شدیدا قدرت گرفته دوباره این یهودیا گفتن که بریم حالا که داره قدرت میگیره و احتمالا جهانی میشه مام باشیم ولی ای دل قافل هیتلر ، هدفش از بین بردن کامل یهودی هاس چون به نظرش پست ترین نژاد روی زمینه شروع میکنه کشتار یهودیا پدرشون رو در میاره این رو گفتم که یه چیز رو بگم یهودیا بخاطر کشتاری که هیتلر انجام داده میگه هلوکاست و نسل کشی انجام شده و ادعای حقوق داره ولی هر ساله خودشون دقیقا نسل کشی که در ایران کردند رو جشن میگیرند این هم داستان دشمنیه یهودها با ایران و شیعه
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم