o*o*o*o*o*o*o*o زندگی شما از زمانی آغاز میشود كه افسار سرنوشت خویش را در دست گیرید o*o*o*o*o*o*o*o ویکتور هوگو
*********◄►*********
چون که شد صیغه عاقد جاری
هر دو گشتند خر یک گاری
بعد آن وصلت خوب و خَرَکی
هردو خوشحال ولیکن اَلَکی
هر دو خرکیف ازین وصلت پاک
روز وشب غلت زنان در دل خاک
نرّه خر بود پی ماچۀ خویش
آخورش چال ، علف اندر پیش
ماچه خر با ادب و طنّازی
داشت می داد خرک را بازی
***
***
بُرد سم های جلو را به فراز
پوزه چرخاند به صد عشوه و ناز
گفت به به چه خر رعنایی
مُردم از بی کَسی و تنهایی
یک طویله خری ای شوهر من
تو کجا بوده ای ، ای دلبر من
بین خرها نبود عین تو خر
آمدی نزد خودم بی سر خر
نه بود مادر تو در بر من
نه بود خواهر تو سرخر من
چون جدا گشتی از آن جمع خران
کور شد چشم همه ماچه خران
بعد ازین در چمن و سبزه و باغ
نیست غیر از من و تو هیچ الاغ
یونجه زاریست در این دشت بغل
ببر آنجا تو مرا ماه عسل
زود می پوش کنون پالون نو
پُر بکن توبره از یونجه و جو
باز شد نیش خر از خوشحالی
گفت به به چه قشنگ و عالی
عرعری کرد به آواز بلند
هردو از فرط خریّت خرسند
ماچه خر بود پر از باد غرور
که عجب نره خری کرده به تور
بعد ماه عسل و گشت و گذار
نره خر گشت روان در پی کار
شغل او کارگر خرّاطی
گاه می رفت پی الواطی
نره خر چون خرش از پل رد شد
با زن خویش شدیداً بد شد
عرعر و جفتک او گشت فزون
دل آن ماچه نگو، کاسۀ خون
ماچه خر گشت، بسی دل نگران
چه کند با ستم نرّه خران
مادرش گفت کنون در خطری
زود آور به سرش کره خری
میخ خود گر تو نکوبی عقبی
مگر از بیخ تو جانا عربی
ماچه خر حرف ننه باور کرد
پالون تاپ لِسَش دربر کرد
دلبری کرد به صد مکر و فسون
ماچه خر لیلی و شوهر مجنون
بعد چندی شکمش باد نمود
از بد حادثه فریاد نمود
گشت آبستن و زایید خری
شد اضافه به جهان کره خری
نره خر دید که افتاده به دام
جفتک خویش بیافزود مدام
ماچه خر داد ز کف صبر و شکیب
در طویله تک و تنها و غریب
یک طرف کره خری در آغوش
بار یک نره خری هم بر دوش
گشت بیچاره ، چو این کاره نبود
جز طلاق از خرنر چاره نبود
کرد افسارو طنابش پاره
شد جدا ماچه خر بیچاره
تازه فهمید که آزادی چیست
درجهان خرمی و شادی چیست
دیگر او خر نشود بیهوده
تازه او گشته کمی آسوده
هرکه یک بار شود خر ، کافیست
بیش از آن احمقی و علافیست
مغز خر خورده هرآنکس که دوبار
با خری باز نهد قول و قرار
گفتم این قصه که خرهای جوان
پند گیرند ز این کهنه خران... 🙈🙈
.
.
.
*********◄►*********
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ نگهبانی از بازارها در قدیم کاری با اهمیت و درخور توجه بود. نگهبانان بازار از ابتدای شب (دم اذان مغرب) تا هنگامه صبح (بعد از اذان صبح) موظف به نگهبانی از بازار بوده و دائم در طول بازار در حال گشت زنی بودند از آنجا که بازار بسیار بزرگ و امکان بازبینی همه جای آن ممکن نبود، نگهبانان، سگهایی درنده و گیرنده داشتند که به «سگ بازاری» معروف بودند این سگان غیر از مربی خود هر جنبدهای را مورد حمله قرار داده و پاچه میگرفتند از این رو با نزدیک شدن وقت غروب و بسته شدن دربهای بازار و طبیعتاً ول شدن سگهای بازاری، نگهبانان در بوقی بزرگ که از شاخ قوچ درست میشد و صدایی بلند و گسترده داشت، میدمیدند که یعنی در حال باز کردن سگان و رها کردنشان در بازار هستیم. به این بوق که سه بار با فاصله زمانی مشخصی نواخته میشد «بوق سگ» میگفتند. افراد با شنیدن بوق سگ از بازار خارج میشدند امروزه هرگاه فردی تا دیروقت به کار مشغول باشد و یا دیر به خانه برگردد میگویند تا بوق سگ کار کرده یا خارج از خانه بوده است و به عنوان نمونه گفته میشود« تا بوق سگ کار میکنم » یا « بچه که نباید تا بوق سگ بیرون از خونه باشه » در این جمله ها، « بوق سگ » دلالت بر مفهوم دیر وقتی و زمان طولانی بیش از حد دارد ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ *chakerim*
یه شوویی نصمه شویی ، نیمه د شوگار ترجمه | متن | دانلود ترجمه متن و دانلود ترانه های لری و لکی ترجمه ترانه های لری دانلود ترانه های لری متن ترانه های لری ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم