*@@*******@@*
.يه تست بسياربسيارجالب
امتحان بفرماييد
الگوی زندگی تو كیست؟ تحقیقات اخیر برخی دانشمندان حاکی از اونه که مغز انسان از روابط ریاضی برای ذخیره ی علایق و احساسات استفاده می کنه بدون نگاه کردن به جوابها این تست رو انجام بده
یه عدد از ۱ تا ۹ انتخاب کن
اون رو در عدد ۳ ضرب کن
حاصل رو بعلاوه ۳ کن
دوباره حاصل رو در ۳ ضرب کن
یه عدد ۲ یا ۳ رقمی بدست می آوری
ارقام عدد خودتو رو با هم جمع کن
(مثلا اگر عددت۵۲ است ۵ رو با ۲جمع کن)
o*o*o*o*o*o*o*o
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
حالا با توجه به عدد بدست اومده و لیست زیر ، ببین الگوی تو تو زندگیت کیه ؟!
۱- انیشتین
۲- نلسون ماندلا
۳- لری پیج
۴- سقراط
۵- استیو جابز
۶- بیل گیتس
۷- گاندی
۸- دالایی لاما
۹- پشم الدین دارغوزآبادی
۱۰- ابن سینا
اینقدر عددهای متفاوت رو هی امتحان نکن،پشم الدین دارغوز آبادی ادم بزرگیه، باهاش کنار بیا
ظاهراً ايشون الگوي زندگي شماست
..♥♥..................
*~*~*~*~*~*~*~*
نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد. یک مرد روستایی سوار بر الاغ به آنجا رسید. از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند
شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند. روستایی آن سخن را نشنیده گرفت، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت. ناگاه اسب لگدی زد. روستایی گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد
شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود. روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد. قاضی از حال سوال کرد. شیخ هم چنان خاموش بود. قاضی به روستایی گفت: این مرد لال است؟
روستایی گفت: این مرد لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد. پیش از این با من سخن گفته
قاضی پرسید: با تو سخن گفت؟
او جواب داد که: گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند. قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت
*labkhand*
شیخ پاسخی گفت که زان پس در زبان پارسی مثل گشت
جواب ابلهان خاموشی است
*~*~*~*~*~*~*~*
*goz_khand*
دم خنده هاتون گرم
*goz_khand*
فرزنده پادشاهی ، مبتلا به بيماري ماليخوليا (دیوانه) شده بود
پادشاه از ابن سينا درخواست کرد که براي درمان فرزندش کاري بکند
استاد به كاخ سلطنتي آمد و جایی رو برای زندگی برای مدت مداوا بهش دادند
از همان روزهاي نخست، معالجه فرزند پادشاه آغاز شد
فرزنده پادشاه دچار بيماري ماليخوليا شده بود و خيال ميكرد كه گاو شده و همه روزه داد میزد که ... كه مرا بكشيد كه از گوشت من غذای چرب و خوشمزه ایی میشه پخت
ابن سینا لباس قصابان به تن كرد و با صدايي بلند گفت: آن جوان را بشارت دهيد كه قصاب ميآيدتا تو را بكشد
با آن جوان گفتند. پس ابن سینا ...سراغ بيمار آمد ... كاردي به دست گرفته گفت: اين گاو كجاست تا او را بكشم؟
آن جوان همچون گاو مااااااااااماااااااا كرد ؛که يعني اينجام
ابن سینا گفت به ميان قصر بیاریدش و دست و پاي ببنديد زمین بزنیدش بيمار چون آن شنيد، بدويد و به ميان قصر آمد و بر پهلوي راست روی زمین خوابید و پاي او را سخت ببستند
پس بوعلی سینا بيامد و كارد بر كارد ماليد و فرونشست و دست بر پهلوي او نهاد ؛ مثل عادت قصابان وقت سر ذبح کردن ؛ پس گفت: اين چه گاو لاغري است اين ارزش کشتن نداره ، علف دهيدش تا فربه شود ، و برخاست و بيرون آمد و نوکران و خدمت کاران را گفت كه: دست و پاي او را بگشاييد و خوردني هرچیزی که من میگم پيش او بريد و بش بگید : بخور تا زودتر چاق و فربه شوي
و خدمت کارا اونجوری که ابن سینا گفت انجام دادن ... و فرزند شاه میشنید و میخورد به امید چاق و فربه شدن ؛ تا او را بكشند
و ازین طریق بوعلی سینا تونست دارو ها ، و معالجه با خوراکی را پیش ببره و آورده اند که بعد از یک ماه بهبود پیدا کرد
این داستانی حقیقی از معالجات و علم ابو علی سینا بود
چرا نماد داروخانه های جهان مار و جام است؟
با هجوم موشها به شهر همدان که موجب شیوع بیماری طاعون دراین شهر شده بود، پزشک حاذق ما ابوعلی سینا به مردم دستور داد برای مقابله با موش ها، از مار استفاده کنند و بعدها نیز به پاس این کار در سر راه مارها جام شرابی از انگور سیاه، نهادند تا از آن بنوشند، زیرا زهر مار را بیشتر می کند از آن پس مار نماد بهداشت و نماد داروخانه های جهان شد، لذا برخی داشتن و نگهداری مار را نشانه سلامت می دانستند و به افرادی که زیاد دچار امراض می شدند می گفتند بی مار
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
*ieneh*
دم خنده هاتون گرم
*ieneh*