^^^^^*^^^^^
خب، واقعیت اینه که هیچکس به ما قولی نداده بود که قراره همیشه همه چیز گل و بلبل باشه و روزها یکی از یکی بهتر، خوشمزهتر و خوشرنگتر
نه، قرار نبوده اینجوری باشه. هرچی که قد کشیدیم و سالهای بیشتری اومدن و رفتن اینو بیشتر و بهتر فهمیدیم
فهمیدیم زندگی توو این دنیا آسون نیست
ممکنه حتی اون موقعی که فکرش رو هم نمیکردی سکندری بدی بخوری و با صورت پهن زمین شی و تمام سر و شکلت خونی شه
ممکنه از آدمی که حتی فکرش رو هم نمیکردی؛ حرفهایی بشنوی که حتی قدرت اینو نداشته باشی در جوابش چیزی بگی
ممکنه خیلی راحت، یه روز برای همیشه دیگه یه نفر رو نداشته باشی. همینطور که سالهای بیشتری میگذره، بیشتر میفهمی که یادگار این دنیا برای آدما زخمه
که هرکسی روی روح و تنش تا دلت بخواد زخم تازه و کهنه داره. اما میدونی، اگه کم بیاری خیلی راحت از بین میری. راحتتر از چیزی که فکرشو بکنی
دقیقا همون موقعی که سکندری خوردی و با صورت پهن زمین شدی و خون خودت رو دیدی و قلبت فشرده شد و یه بغض گنده گره شد توو گلوت؛ باید پاشی هق هق کنون و لنگ لنگون باز بری، انقدر بری که هق هقهات تبدیل بشه به خندههای احمقانه و بلند، باید با همون صورت خونی بخندی و پررو پررو بری
حتی اگه قرار باشه باز سکندری بخوری؛ تا رسیدن دفعهی بعدی باید اون دیوونهای باشی که با درد و صورت خونی و رد اشک، داره میخنده هنوز تا روی دنیا رو کم کنه
باید پررو باشی
پررو باش
^^^^^*^^^^^
مهسا رضائی
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
نمیدونم اگه روی خاطراتم کنترل داشتم
باهاشون چیکار میکردم
شاید همهی اونایی که با تو بودن رو میذاشتم کنار
شایدم هرچی خاطره غیر از تو داشتم رو میریختم دور
تا دیگه به هیچکس و هیچی جز تو فکر نکنم
من، به تو اعتیاد دارم
دقیقا بیست و چهار ساعت از شبانه روز
اینکه هنوز به همون موزیکی گوش میدم
که تو گوش میدی
اینکه هنوز همون عطری رو میزنم
که تو دوست داری
اینکه هنوز از همون خیابونی رد میشم
که تو رد میشی
یعنی چیزی از تو درونِ من هست
که حتی بعد از مرگ هم با خودم به اون دنیا میبرم
حالا تو هرجای دنیا
با هرکی میخوای باشی، باش
واقعیت اینه که
نه یک ثانیه
نه یک ساعت
نه یک سال
که تو یک عمر خاطرات منی...❤
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥