سلام بر بروبچ خنگولستان امیدوارم که حالتون خوب باشع
راستش یه انتقادی داشتم درباره ی اون پستی که با عنوان یک دقیقه مطالعه و توسط دوست
عزیزمون زینب جان (ملقب به زینب خله) نوشته شده بود
شخصی که این متن ها رو انتشار کرده
(دکتر هلاکویی)
تا حدودی حرف های صحیح و زیبایی زده اما اگه برخی از جملات رو با دقت بخونیم میشه معنی دیگه ای هم برداشت کرد
مثلا اون جایی که میگه
(روزی که به دخترت یاد دادی تا ازدواج نکرده اون لباسی که دوست داره نپوشه)
این جمله نیازمند حروف دیگری هم هست تا تکمیل بشه چون هر لباسی جایی داره و این درست نیست که برای مثال یک دختر خانوم ۱۸ ساله در کشور ایران چون علاقه شدیدی به شلوارک و نیم تنه دارع با اون وضع لباس بیاد توی خیابون
این یه مثال کوچیک بود جدا از اون در مورد دکتر هلاکویی این شخص دین ندارن و بی دین هستن خدا رو هم قبول ندارن دوباره ازدواج کردن و هر دوبارهم نتیجه ازدواجشون طلاق بوده
متولد شیراز هستن و در حال حاضر در لس آنجلس آمریکا سکونت دارند و مخالف ایران هستن
پیروی از حرفای ایشون و پخشش قبل از ویراش اشتباهه اونم به دو دلیل
اولی به خاطره مخالفت با ایران و نظامش
دومی هم به خاطره این که این شخص حتی نتونسته زندگی شخصی خودش رو اداره کنه پس به کسی که فقط شعار میدع و هیچ کاری نمیکنه نباید خیلی اعتماد کرد
ببخشید اگه حرفام طولانی شد من فقط نگران اون نوجوون هایی هستم که اطلاعات کافی ندارن و با اومدن پیشوند دکتر فرهنگ قبل از نام و نام خانوادگی طرف فریب اون شخص رو میخورن بازم معذرت میخوام به خاطره طولانی شدن حرفام
بهترین ها رو براتون آرزو میکنم
در ضمن به هیچ عنوان قصد توهین به کسی رو ندارم فقط دارم میگم حواستون باشه از کی پیروی میکنید
* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *
سلام ای از دست رفته ی جانم
خوبی؟
اسمم را که هنوز به خاطر داری؟
یادت میاید آن روزی را که اول اسممان را خودت بر روی یک تنه ی درخت پیدا کردی که بدست من نوشته شده بود؟
بعد از دیدنش چقدر اعصابت بهم ریخته بود
بگذریم
اینجا هوا خیلی سرد است
راستش را بخواهی دارم از تب میسوزم،اما نمیدانم چرا انقدر سردم است
دکترها تجویز کرده اند که باید دمای بدنم را تا جایی که میتوانم پایین بیاورم اما خبر ندارند که من چقدر بی تو احساس سرما میکنم
اینجا دارد برف سنگینی میبارد آنجا چطور؟؟
احتمالا آنجا آفتابی به گرمای دستان تو و نوری به درخشش چشمان تو درحال تابیدن است
راستی یادت هست روزی را که بی هوا در میانی از جمعیت در آغوش گرفتمت؟
هنوز هم از یادآوری آن روز گونه هایم به سرخی گل رز مورد علاقیمان می شود
از آنجایی که تو فردی بسیار مهربان هستی برای آنکه ناراحت نشوم برگشتی و مرا به آرامی در آغوشت گرفتی
آغوشت خیلی سرد بود...اما نه به سردی ای که الان مبتلایش شدم...اما همان آغوش سردت پر از آرامش برای من افسرده بود
راستی چه شد که انقدر زود از من فاصله گرفتی؟؟چه شد که انقدر زود حست به من دگرگون شد؟؟
اگر میشد در نامه ات جوابم را بدهی عالی میشد...اما واقعا حیف که نمیشود...زیرا من تنها توان نوشتن برایت را داشتم،دیگر توان فرستادنش را ندارم
دوستت دارم ای از دست رفته ی جانم
از طرف من
به از دست رفته ی جان
..*~~~~~~~*..
Sepideh.MJ
راستی
من میخوام بدونم اگر شما به جای از دست رفته ی جانِ عاشق داستان من بودید چه جوابی به نامه اش میدادین؟؟
فقط نامه رو میخوندین و بعدش توی سطل زباله مینداختین یا جواب نامه رو بعد از خوندن میدادین؟
بدون خوندنش زیرش آتش روشن میکردین یا خودتون میرفتین پیشش و جوابشو میدادین؟
جواب نامه رو برام بفرستین تا به دست کسی که خیلی وقته که منتظره جوابشه برسونم🙂