^^^^^*^^^^^
اوه چیزهایی را درک میکرد که بتواند ببیند و توی دست بگیرد
بتون و سیمان، شیشه و استیل، ابزار کار، چیزهایی که آدم می تواند با آن حساب و کتاب کند زاویه نود درجه و دستورالعمل های واضح را می فهمید
نقشه و طرح خانه را چیزهایی را که آدم بتواند روی کاغذ پیاده کند
او یک مرد سیاه و سفید بود
^^^^^*^^^^^
عشق از دست رفته هنوز عشق است
فقط شکلش عوض میشود. نمی توانی لبخند او را ببینی یا برایش غذا بیاوری یا مویش را نوازش کنی یا او را دور زمین رقص بگردانی
ولی وقتی آن حس ها ضعیف می شود حس دیگری قوی می شود. خاطره. خاطره شریک تو میشود
آن را می پرورانی. آن را می گیری و با آن می رقصی
زندگی باید تمام شود
عشق نه
^^^^^*^^^^^
مردی به نام اوه اثر فردیک بکمن