♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ جمعهها را باید قاب گرفت درست مثل همان عکسهای قدیمی و خاک گرفتهی روی دیوار انگار جمعه ها ماندگارترین روزهای آفرینشاند تلخیها و شیرینیهایش قاب میشوند و میچسبد به دیوار خانهی دلت مثل لبخندهای مادر بزرگ در آن عکس قدیمی یا مثل گریه های من در آغوش مادر که با دیدنش در عکسهای قدیمی همیشه لبخند میزنم مرد و زن هم ندارد جمعهها باید کسی را داشته باشی که تو را در آغوش بکشد جمعهها را باید عاشقانه گذراند تا غروبش دلگیرت نکند باید دست در دستهای گرم تو گذاشت و جادهها را یکی یکی فتح کرد آخر باید یکی را داشته باشی تا با بوسههای بی هوایش به تو بفهماند که جمعهها عشق تعطیل نیست لعنتی تازه سر آغاز عاشق شدن است ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ علیرضا اسفندیاری
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ کاغذی برداشتم. یک کاغذ تمیز، یک قطره کوچک عطر به آن زدم یادم نیست چه عطری بود. عطری بود که مادرم به من داده بود. فرنگی بود گرانقیمت بود برای روزهای خواستگاری بود دور و بر کاغذ را گل کشیدم و رنگ کردم. روبان کشیدم بلبل کشیدم شاید یکی دو هفته طول کشید. نقاشی میکردم و فکر میکردم چه کنم عقلم میگفت دست بکشم. ولی بیچاره نگفته میدانست که باخته است میدانست که نمی توانم. می خواستم که به حرف عقلم گوش کنم برای خودم هزار دلیل و منطق آوردم. قسم میخوردم که نخواهم رفت ولی انگار میخ آهنین در سنگ میکوبیدم میدانستم که خواهم رفت. خود را با سنگ به مهلکه خواهم انداخت چیزی میگویم و چیزی میشنوی در آن زمان عاشق شدن یک دختر پانزده ساله خود مصیبتی بود که میتوانست خون بر پا کند چه رسد به نامه نوشتن. چه رسد به رد کردن خواستگار ؛ عاشق شدن؟ آن هم عاشق نجار سر گذر شدن؟ این که دیگر واویلا بود آن هم برای دختر بصیرالدولملک فکر آن هم قلب را از حرکت می انداخت خون را سرد میکرد. انگار که آب سر بالا برود انگار که از آسمان به جای باران خون ببارد با شاخ غول در افتادن بود که من در افتادم و نوشتم آرزویی را که بر دلم سنگینی میکرد، عاقبت نوشتم ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ بامداد خمار فتانه حاج سید جوادی_ پروین
^^^^^*^^^^^ میدونی چیه؟ امروز فهمیدم که یه نفر دیگه هم تو دنیاهست که مثله من یه جانان تو زندگیش داره و دیوونه وار عاشقشه ، یکی مثل تو داره یکی که روز و شبش بافکر به اون میگذره مثل خودم یکی که حجم قلبشو پر کرده و اجازه نمیده هیچ بنی بشری واردش بشه مثل خودم ، اونم مثل من مینویسه ازحسه درونیش مینویسه، از توی جانان مینویسه، شاید اونم مثل من نمیتونه عشقشو به زبون بیاره ، مثل من حرفاشو روی کیبورد و کاغذ روونه میکنه، مثل من برای وقتی که میایی سناریو مینویسه و اسمتو رو قلبش هک میکنه اونم دختریه ازدیار عاشقانه های من، چیزی نمیدونم ازاون و عشقی که داره اما حس میکنم کمی همدردیم میبینی جانان من ما عاشقان تنها کسانی هستیم که یکطرفه میسوزیم شاید اصلا شما جانان ها خبر نداشته باشید که جایی زیرآسمون خدا کسی هست که شمارا بیشتر از خودش دوست داره ، شاید اصلا به ما فکر هم نکنید شاید اصلا اگه روزی هم به عشقمون پی ببرین باخودتون بگین این کیه دیگه ، این اصلا به خودش نگاه کرده بعدعاشق من شه "، به قول همدردم که تو نوشته هاش گفته بود من که ریزه میزه ترین دختر فامیلمو چه به عاشق شدن تو با آن جثه درشت وشانه های پهن، حرفش معنای همه این حرفهای منو میده ، اما اینو بدون که دوس داشتن این چیزا حالیش نمیشه جانان خوب به حرفام گوش بده بعد اگه خواستی برو و پشت سرت روهم نگاه نکن ، من یه دخترم شاید زیبا و شاید معمولی، شاید هیچ کدوم از زیبایی هایی که الان مد شده رو نداشته باشم، مثلا شاید نه چشمهام درشت و کشیده و رنگی باشه و نه قدی بلند و هیکلی مانکنی داشته باشم و نه لبهام قلوه ای باشه و نه بینیم عروسکی شاید معمولی معمولی باشم همه چیزم ساده باشه ، درست مثل دوس داشتم که ساده است، خوب گوش کن جانان من، من وقتی عاشق تو باشم دیگه نه قیافت واسم مهمه نه قد و هیکلت، وقتی دوست داشته باشم برای من زیباتر از تو نیست وقتی واقعا و ازته قلبم بخوامت اگه رئیس جمهور باشی و یا نه اگه فقیرم باشی بازم برام فرقی نداره عاشق واقعی وقتی عاشق میشه یعنی عشقشو با تمام بدیها وخوبیها پذیرفته، یعنی نیومده ببینه این بهش میاد یا نه بعد عاشقش بشه یعنی جز اون چشمش کسیو نمیبینه، به این میگن عشق واقعی بقیش همش شعر و چرتو پرته عشق دیوونگی میاره مثل همین الان که میدونم تو هیچکدوم ازاینارو نمیخونی ولی بازم مینویسم بلکم فرجی شه فرجم نشد لااقل ذهنمو رها کردم از تمام تو، بزار برای یه ثانیه هم شده فکر کنم تو همه اینارو میخونی و درکشون میکنی اصلا میخوام جار بزنم همه جا، جاربزنم خواستنتو ، تاشاید مثله قصه ها صدام تو باد بپیچه و بپیچه تا به گوشت برسه، میبینی جانانم به تو که میرسم عقلم حکم فرمانی نمیکنه خودش همه چیو میده دست قلبم و میگه نوبت توعه، ازطرف منو همدردم :دوستدارم روزی برسه که باهم این متنارو بخونیم و تو باهر دوست دارمی که نوشتم و میخونی بگی منم، اون زمان من خوشبخت ترین خوشبختان جهانممم، میدونم که همچین روزی میرسه :) بیصبرانه منتظرم جانان من ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ میدونی چیه؟ ◄
o*o*o*o*o*o*o*o همه یهویی ها خوبن یهویی بغل کردن یهویی بوسیدن یهویی دیدن یهویی سورپرایز کردن یهویی بیرون رفتن یهویی دوست داشتن یهویی عاشق شدن امــــــــــــــا اما امان از یهویی رفتن:)
*~~~*****~~~* چشم آلوده کجا ؟ دیدن دلدار کجا ؟ دل سرگشته کجا ؟ وصف رخ یار کجا ؟ قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد نرگس مست کجا ؟ همدمی خار کجا ؟ سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ورنه عشق تو کجا ؟ این دل بیمار کجا ؟ هر که را تو بپسندی شود خادم تو خدمت عشق کجا ؟ نوکر سربار کجا ؟ کاش در نافله ات نام مرا هم ببری که دعای تو کجا ؟ عهد گنهکار کجا ؟ عید نیمه شعبان مبارک باد 😍 *~*~*~*~*~*~*~* از فرط گنه جهان ما شد تاریک ای کاش خدا برای عرض تبریک درعید امام عصر به نور صلوات عیدی بدهد فرج نماید نزدیک ولادت امام زمان(عج)مبارک *0*0*0*0*0*0*0* ای وارث تاج و تخت محمود بیا /مرآت صفات پاک معبود بیا خلق آرزوی بهشت موعود کنند /والله تویی بهشت موعود بیا *********◄►*********
oOoOoOoOoOoO عشق مانند بیمار شدن است نمیدانی چطور اتفاق می افتد عطسه میکنی یکهو میلرزی و دیگر دیر شده سرما خورده ای oOoOoOoOoOoO
دوازده تا از بهترین لحظه در عمر انسان ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ 😊 یک | لحظه تحویل سال 😊 😊دو | لحظه عاشق شدن😊 😊 سه | لحظه ای تماس از کسی که دلتون براش تنگ شده 😊 😊چهار | لحظه دادن آخرین امتحان 😊 😊 پنج | لحظه ای که به شخصی که دوسش دارین نگاه کنین و ببینین اونم داشته به شما نگاه میکرده 😊 😊 شیش | لحظه ای که دوستایه قدیمی و خوبت رو ببینی و بفهمی هیچی بینتون تغییرنکرده 😊 😊 هفت | لحظه ی لمس انگشتان نوزاد متولدشده 😊 😊 هشت | لحظه ای از خواب بیدار شی و ببینی که هنوز وقت اضافه برای خوابیدن داری 😊 😊 نه | یه شبه قشنگ تو خیابون تنها قدم بزنی و خاطراته قشنگ و خوبت رو مرور کنی 😊 😊ده | لحظه ای که تنهایی؛ یه پیام یا تماس از کسی که دوسش داری دریافت کنی 😊 😊یازده | لحظه ای که حس کنی یه نفر واقعا به تو و کارت اهمیت میده😊 😊دوازده | لحظه ای که این رو میخونی و به این لحظاته خوب فکر میکنی و لبخند به لبت میاد😊 و این بهترین لحظه برایه منه که لبخند رو به لبت آوردم😊 🌸خنده واقعا بهت میاد دوست من🌸 *baghal*
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ گند زدیم با دیدن آن فیلم ها و خواندن آن کتاب ها و شعرها ما گند زدیم با شنیدن ستار و فرهاد و داریوش و گوگوش و ابی و فروغی با زندگی کردن با رویای سیندرلا و زیبای خفته با مصدق و شاملو خواندن و پدرخوانده و دزیره و بربادرفته دیدن ما هر کاری که کردیم غلط کردیم ده دوازده سالگی سن شعر خواندن نیست ده دوازده سالگی سن شنیدن آلبوم " سلام خداحافظ " از حسین پناهی نیست اصلا هیچ سنی سنِ شعر خواندن نیست من اگر خدا می شدم " شعر " را خلق نمی کردم ما گند زدیم که تنها ماندیم ما به خودمان دو جانبه گند زدیم ما از یک طرف بی آنکه هنوز هیچ مردی را در عالم دیده باشیم فاز شکست و شعر و تنهایی و اشک و عشق و خودکشی برداشتیم و در فیلم های سیاه و سفید دیدیم که رودِ سیاهی از ردِ ریمل بر گونه های زنان است و پرده ها را کشیده اند و از یک طرف دیگر منتظر بودیم کسی بیاید که عاشق یک لبخند کوچک یا فقط یک طرز خم شدن ساده ی ما برای چیدن یک شاخه گل شود و تمام عمرش را به پای همان یک لحظه بماند و بریزد و یک روز با جعبه ی مخمل سرمه ای ناغافل جلوی پایمان زانو بزند ما دو جانبه غلط کردیم با هر چه که دیدیم، هرچه که شنیدیم و خواندیم اصلا باید یکسره فیلم های هندی می دیدیم، باید زن ها می چرخیدند و می رقصیدند و هیچ زنی میان دود و دیوار تنها نمی ماند باید دست آخر همه به هم می رسیدند و نباید هیچ چیز بیشتر از " داستان های من و بابام " و نهایتا " هری پاتر " می خواندیم ما پیش از عاشق شدن شکست خوردیم! هیچ سنی سن شعر خواندن نیست ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ مهدیه لطیفی
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ شب که اینقدر نباید به درازا بکشد موج عشق تو اگر شعله به دل ها بکشد رود را از جگر کوه به دریا بکشد گیسوان تو شبیه است به شب؛ اما نه شب که اینقدر نباید به درازا بکشد خودشناسی قدم اول عاشق شدن است وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد عقل یکدل شده با عشق، فقط میترسم هم به حاشا بکشد، هم به تماشا بکشد زخمی کینه من! این تو و این سینه من من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری است وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ فاضل نظری
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم