*~*~*~*~*~*~*~*
آنچه نصیب است، نه کم میدهند
گر نستانی،به ستم،میدهند
زنی به نزد داوود پیامبر آمد و از خداوند شکایت کرد که :این چه خداییست که مرا اینچنین رنج می دهد ؟
پرسیدند چه شده ؟ گفت مرا فرزندان یتیمی است که چند روز است بی غذا مانده اند چند روز پیش مقداری پارچه قرمزی داشتم خواستم آن را به بازار ببرم و بفروشم و غذایی برای فرزندانم بیاورم ؛در بین راه بادی شدید آمد ُچنان که به زمین افتادم و باد پارچه را از دست من به اسمان برد ..اینک مضطر شده ام
در همین حال چند مرد وارد شدند و عرض کردند که ما مقداری مال برای فقرا نذر کرده اییم و اینک آورده اییم .آن پیامبر شرح حال آن پولها را پرسید گفتند:چند روز پیش در کشتی که ما بودیم رخنه ای پدید امد و ما هیچ وسیله ای نداشتیم ناگهان پرنده ای در آسمان پیدا شد و پارچه قرمزی را به کشتی انداخت ما با آن پارچه رخنه را بستیم و در حین حادثه نذر کردیم که هر کدام صد دینار به فقرا بپرازیم
حضرت داوود فرمود : ای زن خداوند دردریابرای تو تجارت می کند و تو او را بی عدالت
میدانی؟
ُاو بیش از هر کسی به فکر توست این پولها را بردار و برو
****►◄►◄****
..♥♥..................
دکتر گوشت بامنه ؟
.
.
دل نازک شدم
مدتیه واسه خودم یه تیکه ابر شدم
همه میگن مال اب و هواست ، میگن هوای شهر کثیفه ، اگه بارون بیاد همه مریضیا خوب میشه
.
دل نازکی مریضیه دکتر ؟
باس نمونه برداری کنین ؟
ازمایشی چیزی ؟
میشه جراحی کنین ابرهای گلومو بردارین ؟
.
میدونم خطر داره ، اما خطرش کمتر از حرفهاییِ که قورت میدیم
.
من خیلی خسته شدم دیگه
خسته شدم از این همه شب ، از این همه روز ، ازاین همه هی " درست میشه ، نترس " گفتن به خودم که بدونم دروغه و دیگه هیچی هیچ وقت درست نمیشه
.
اصلا ادم دلش میخواد بترسه
دلش میخواد ابر بشه ، بباره بلکه تموم بشه این همه سرب داغ توی گلو ، توی نگاه
.
کاری میشه کرد دکتر ؟
میشه تو این داستان پیوند اعضا و اینا مثلا چشمامو بفروشم به جاش دوتا بال بخرم ؟
گفتن برات سامان میخواد کلیه شو بفروشه ؟ میشه منم بفروشم ؟ چشمامو ؟ گلومو ؟ همه رو بدم ، دوتا بال کوچیک بگیرم
.
اون وقت گنجیشک بشم پر بکشم برم تا خونه منیریه
بشینم روی درخت خرمالو ، مادربزرگ بشینه زیر درخت ، موهاشو بریزه روی شونه هاش اواز دشتی بخونه
.
.
.
میشه دکتر ، نمیشه ؟
داری گریه میکنی دکتر ؟
چه دل نازک شدی ... :/
..♥♥..................
حمید سلیمی :)
►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄
رفتم نشستم کنارش گفتم : برای چی نمیری گـُلات رو بفروشی ؟
گفت : بفروشم که چی ؟
تا دیروز می فروختم که با پولش آبجی مو ببرم دکتر دیشب حالش بد شد و مُرد
😔
با گریه گفت : تو می خواستی گـُل بخری ؟
گفتم : بخرم که چی ؟ تا دیروز می خریدم برای عشقم امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...
اشکاشو که پاک کرد ، یه گـل بهم داد گفت :بگیر باید از نو شروع کرد
تو بدون عشقت ، من بدون خواهرم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم
هنوز پیرهنم را ، نشُسته می پوشم
هنوز بوی تو از تار و پود زندگی ام
نرفته است که خود رابه عطر بفروشم
عجب مدار از این جوششی که در من هست
که من به هرم نفسهای توست...می جوشم
کجا به پیری وسستی وضعف روی آرم
منی ک آب حیات از لب تومی نوشم
به بوسه ای که گرفتم در آخرین لحظه
برای بوسه ی دیگر دوباره می کوشم
برای آنکه بدانی که بر سر عهدم
برای آنکه بدانی نشد فراموشم
قسم به بوسه ی آخر...قسم به اشک تو...من
هنوز پیرهنم را ؛ نشُسته می پوشم
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
حسین دلجو