*~*****◄►******~*
زخم ها بسیار اما نوشدارو ها کم است
دل که میگیرد تمام سحر و جادو ها کم است
هر نسیمی با خودش بوی تو اورده است
بادها فهمیده ان اعجاز شب بو ها کم است
تا تو لب وا میکنی زنبور ها کل میکشند
هر چه میریزی عسل در جام کندو ها کم است
بیشر ازمن طلب کن عشق، من آماده ام
خواهش پرواز کردن از پرستو ها کم است
از سمرقند و بخارا میشود آسان گذشت
دیگر این بخشش برای خال هندو ها کم است
عاشقم یعنی برای وصف حال و روز من
هرچه فال خواجه و دیوان خواجو ها کم است
من همین امروز یا فردا به جنگل میزنم
جرات دیوانگی در شهر ترسو ها کم است
*0*0*0*0*0*0*0*
رضا نیکو کار