♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
ببخشید اگر موقع نوشتن این نامه چشمانم خیسه
ببخشید اگر دست خطم به زیبایی دست خط تو نیست
ببخشید اگر صدایم به زیبایی صدای تو نیست
بخشید اگر خودم دارم برایت این نامه را میخوانم
ببخشید اگر مانند تمام عاشقهای دیگر وقتی حواست نیست این نامه را داخل کیفت نمی اندازم
آخر میدانی،میترسم مبادا دستم برایت رو شود و تو بفهمی که من چقدر عاشقتم
پس این نامه را خودم برایت میخوانم تا تو به احساسات پنهانی من پی نبری
اصلا همین لحظه ای که دارم تک تک این حروف ها را برایت میخوانم،بدجور دلم آغوشت را میخواهد و کلمه ای به زبان نمی آورم
آخر میترسم از آغوشم متنفر باشی درست مثل مواقعی که بیشتر از ۱۲ دقیقه و ۴۷ ثانیه در کنارت میمانم و از من متنفر میشوی
آری من ثانیه به ثانیه در کنار تو بودن را حساب میکنم...درست از همان موقعی که برای پیش تو آمدن به بهانه های محکم نیازمند شدم
چقدر درد آورست که هر ثانیه دلم برایت تنگ میشود
آخر نشد یک روز بیاید و دل من برای آن لبخندها و غم عمیقی که در آن سیاهی چشمانت جا خشک کرده و موهای مشکی رنگی که با هر موج و گره یشان،آلت های موسیقی را از خود بیرون میریزند...تنگ نشود
نمیدانی چقدر سخت است وقتی میخواهم تو را در خیالاتم در آغوش بگیرمت
آخر اول باید خوب قدت را به خاطر بیاورم،سپس آن بازوهای تنومندت را تجسم کنم و حالت خود را با حالت تو وفق بدهم و دستانم را به زیر بازوان خیالیت بکنم و آنها را به دورت حلقه بزنم و سرم را بر روی شانه ای که نیست بگذارم
وای از آن روزهایی که بدجور دلم همین آغوشهای خیالیت را بخواهد...این موقع ها آنقدر خودم را در آن آغوش خیالیت غرق میکنم که گردن و بازوانم درد میگیرند
اما حیف که در آغوش خیالیت هیچ بوی خیالی ای هم نیست...زیرا بوی تو فقط در لحظه های با تو بودن قابل حس کردن هست
راستی یک ببخشید را برایت جا گذاشته ام
خواستم بگویم ببخشید اگر خالصانه دوستت دارم
Sepideh.MJ