♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
در آن چند دقیقه داشتم چیزی ناآشنا می خوردم و چشمانم چیزهای ناآشنا می دیدند
من در لحظه زندگی می کردم
با تمام وجودم حضور داشتم و تمام حواسم سر جای خود بودند
همه ی وجودم آماده ی روبرو شدن با تجربیات تازه ی پیرامونم بود
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
جوجو مویز _ هنوز هم من