♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
بعد از نمايش يك فيلم ايراني
... با دوستان خارجي نشسته بوديم به گفتگو يكيشان پرسيد: آن پسرك سر چهار راه چه مي فروخت؟ مواد مخدر بود يا ...
من پاسخ دادم فال مي فروخت
پرسيد فال چيه؟
گفتم شعر شعرهاي شاعر بزرگمان حافظ
با هيجان گفت: يعني شما از كشوري مي آييد كه در خيابانهايش شعر مي فروشند و مردم عادي پول مي دهند و شعر مي خرند؟
مي رفت سر ميزهاي مختلف و با شگفتي اين را به همه مي گفت
و اين يعني زاويهء ديد؛ يكي سياهي مي بيند و یکی زیبایی
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
اصغر فرهادي