وقتی دزدان به مخفیگاهشان رسیدند ، دزد جوان که لیسانس تجارت داشت به دزد پیرکه شش کلاس سواد داشت گفت
" بیاپولها را بشماریم "
دزد پیرگفت
" وقت زیادی میبرد، امشب تلویزیون مبلغ را اعلام میکند "
به این می گویند
" تجربه "
بعداز رفتن دزدها مدیر بانک به ریسش گفت فورا به پلیس اطلاع میدهم ولی ریس گفت
" صبرکن تا خودمان هم مقداری برداریم و به برداشتهای قبلی خود اضافه کنیم وبارقم دزدی اعلام کنیم "
به این می گویند
" با موج شنا کردن "
وقتی تلویزیون رقم را اعلام کرد دزدان پول رو شمردند و بسیار عصبانی شدند که ما زندگیمان راگذاشتیم و 20 میلیون گیرمان آمد ولی رئیسان بانک در یک لحظه و بدون خطر 80 میلیون بدست آوردند