*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.از گلورینا به ایرزاکدلم برایت تنگ میشود دیوانه جاننه از آن دلتنگی های چند ثانیه ای و چند دقیقهاز آن هایی که تواناییش را دارند قهقهه هایم را به گریه تبدیل کننددلم برایت تنگ میشود اخمو جاناز آن دلتنگی هایی که باعث میشود در میان چشمان مهربان مردم دنبال نگاه های تند و بداخلاق تو بگردماصلا مطمئنم الآن ، همین الآن ... ابروهایت را در هم گره زده ای و با چشمانی که از همیشه جدی تر است خیره شده ای به این نامه ... شاید دیگر برایت نامه ننویسم ! آخر اگر نامه هایم را دوست داشتی حداقل یکبار به آنها جواب میدادیاخمو جان اگر دیگر از من نامه ای به تو نرسید فکر نکنی دلتنگی ام تمام شده ها ... نه اصلا ! ... من از آنهایی نیستم که بتوانم دلتنگی هایم را مهار کنم ... من همان آدم همیشه ام ... همان قدر باعث کلافگی تواخمو جان هنوز هم در ذهنت به این فکر میکنی که چرا من بزرگ نمیشوم؟ آخر دیوانه جان من منتظر بودم این کودکانه هایم لبخند به لبت بیاورد و من بتوانم بمیرم از ذوقاگر دیگر پیدایم نشد فکر نکنی تمام شده این دلتنگی ها... نه اصلا ... من از آن آدمهایی نیستم که بتوانمدلتنگی هایم را مهار کنم❇گلورینا❇*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.نورا مرغوب❇❇ نامه شماره ۴