وقت آن است که کاری بکنی ، قبل آن دم که دگر کار ، نشاید بکنی
گر دمی دیر به دادم برسی دیگر از داد نباشد خبری
آنقدر خسته به دنبال نگاهت بوده ام ؛ خستگی کرد نگاهم تو نگاهم نکنی
گر که امروز گذشت آب از سرم ، دیگرم فایده اش چیست این نگاه کردنم
گر توانی دسته من گیر چو امروزی که میهمانه توام
دیگرم طاقت غم نیست ازین بی کسی ام
یک نفس دیر به دادم برسی غم دگر داد نزارد که کشم
دریاب دلم چون کوله بارش بسته است
بس بدنبال بهانه گشته است
دلخوشش کن با بمانی سَر سری
این بمان گفتن تو ، باشد دلیلی ماندنی
دله من محتاجه یک نوازش است ؛ یادش کنید *narahat*
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪