♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
تو دوران راهنمایی یه رفیق داشتم خیلی با هم جفت و جور بودیم
تو مدرسمون یه پسره بود قلدره مدرسه اسمش سالار بود همیشه هفت هشتا نوچه موچه کنارش بود
چند باری با منو رفیقمم درگیر شده بود حسابی ازش کفری بودیم
رفیقم تازه میرفت کلاسای تکواندو و کارارته با هم نقشه کشیدیم که این عاقا سالار رو یه روز تنها بگیریم بزنیمش
و قرار شد زنگ ورزش بریم دم کلاسش تنهایی بکشیمش بیرون با لقت بزنیم تو شکمش
نقشه اینطوری بود که من برم دم کلاس بگم ناظم کارت داره بعد وسط راه دستاشو بگیرم رفیقم با لقت بزنه تو شکمش
رفتم در کلاس گفتم سالار هستش ؟؟
معلم اجازه داد اومد بیرون
تو سالن داشتم میبردمش سمت دفتر یهو مثه یه ماده خرس پریدم دستاشو از پشت گرفتم
رفیقمم بدو بدو از ته سالن شروع کرد دویدن بعد یهو جوو گیر شد مث بروسلی پرید بالا گفت قووووووووووودااااااا
ولی خو خیلی زود پرید
:khak: :khak:
خیلی خیلی زود پرید ؛ هر چی کش داد خودشو ؛ آخرش یک متر عقب تر عین خیار خورد زمین
*ey_khoda*
بعد ناظم اومد از دفترش بیرون ببینه صدای چی بود
صحنه ایی که دید اینطوری بود رفیق من ولو شده کف سالن منم مث شلنگ دارم تو دستای سالار تکون میخورم
عاقا اومد جلو یه جفت کشیده زد تو گوش سالار
*bi asab* *bi asab*
منو رفیقمم میگفتیم به خدا ما داشتیم رد میشدیم یهو شروع کرد مارو زدن
*gerye* *gerye*
ناظمه به سالار میگفت : مگه نگفتمت نبینم دیگه کسیو بزنی شتلق ، تو آدم بشو نیستی شوپولوق ؛ بیا بریم تا پروندتو بدم زیر بقلم پوووک
سالاره هم هی میگفت اقا غلط کردم دیگه تکرار نمیکنم
و این شد که ازون به بعد زنگ تفریح ها تو توالت قایم میشدیم و زنگای آخر از دیوار مدرسه فرار میکردیم و میرفتیم خونه
*amo_barghi* *amo_barghi*
►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄
پوووک : به معنیه لگد محکم به باسن میباشد