khengoolestan_motazeram_bar_sare_rahi_ke_toeii
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
سر هر جاده منم ، چشم به راهی که تویی
شب و روزم شده چشمان سیاهی که تویی

بنــدبازی وســـط معــــــرکه ام ، وای اگــــر
روی دوشـم بنشیند پر کاهی که تویــی

زیر پایم پلی از موست ، ولــی زل زده ام
بین چشمان تماشا به نگاهـی که تویــی

کور کرده ست مرا عشــــق و سر راهـم باز
باز کرده ست دهان حلقه ی چاهی که تویی

نیست کم وسوسه ای سیب بهشت ، اما من
دستم آغشتــــه به نارنج گناهی که تویی

 

♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

پانته آ صفایی بروجنی