روزی دو تن از مریدان نزد شیخ خردمندشان آمدند و از او پرسیدند
فاصله زمانیه دچار مشکل شدن تا پیدا کردن راه حل چقدر است ؟
شیخ اندکی تامل کرد و ریش خود را خاراند و گفت : فاصله زمانیه مشکل یک فرد و راه نجات او از آن مشکل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است
دو مرید گیج و آشفته از نزد شیخ بیرون آمدند و به بحث و جدل پرداختند
اولی گفت: من مطمئنم منظور شیخ معرفت بوده که باید به جای روی زمین نشستن از جا برخاست و برای مشکل راه حلی پیدا کرد و با نشستن و زانوی غم بغل گرفتن هیچ مشکلی حل نمی شود
دومی کمی فکر کرد و گفت: اما اندرزهای شیخ معمولا بار معنایی عمیق تری دارد و به این راحتی قابل بیان نیستند
آنها برگشتند و از شیخ توضیح خواستند
شیخ لبخندی زد و گفت: وقتی یک انسان دچار مشکل می شود باید ابتدا خود را به نقطه صفر برساند ؛ نقطه صفر وقتی است که انسان در مقابل خداوند زانو می زند و از او مدد می جوید ؛ بعد از این نقطه صفر است که فرد می تواند به پا خیزد و با اعتماد به خداوند دست به عمل بزند
بدون این اعتماد و توکل برای هیچ مشکلی راه حل پیدا نخواهد شد
بازهم می گویم فاصله بین مشکلی که یک انسان دارد با راه حل آن فاصله بین زانوی او و زمینی است که برآن ایستاده است
ناگهان دود از اگزوز مریدان بپا خواست و سندل بکس بریدن و عر عر کنان به صحرا پرواز کردند
*tafakor* *tafakor*